تشبیه اقتصاد به فیزیک

در جایی رومر گفته بود که اقتصاد مثل فیزیک است. فیزیک علمی است که تلاش می کند تا با مدل های ساده جهان پیچیده طبیعت را بشناسد و تحلیل کند. اقتصاد نیز علمی است که تلاش می کند تا با مدل ها و اصول ساده جهان پیچیده زندگی اقتصادی (اجتماعی) را بشناسد.

من این تشبیه را ادامه می دهم به این معنی که همانگونه که فیزیک در مقاطع پیشرفته به ریاضیات بسیار نزدیک می شود، اقتصاد در سطح عالی به ریاضیات نزدیک می گردد.

سرمقاله اخیر من

در این سرمقاله تغییرات یکسویه یا اثر اره ای (ratchet effect) را آورده ام و کاربرد آن را در مسائل بودجه ای نشان دادم. فکر نکنید که کاربرد این مفهوم محدود به این مسائل است. اگر نگاهی به عملکرد منشی خود، کارکنان خود و حتی خودتان داشته باشید متوجه می شوید که چقدر فراگیر است.

کودکان، خلاقیت و نظام آموزشی ما

ممنون از دکتر حجت قندی که سایت ted.org را معرفی کرد.

این سخنرانی را در سایت  گوش کردم جالب بود این نکات به دلم نشست گفتم با شما هم در میان بگذارم

کسانی که الان مدرسه را شروع می کنند حدود 50 سال دیگر بازنشست می شوند ولی چه کسی می داند که نیاز 30 سال بعد چیست؟ یعنی الان باید چه چیز بیاموزند که در آینده به کارشان آید؟

ترس از اشتباه کردن در نظام آموزشی در ذهن دانش آموزان و کودکان می نشیند و این ریشه خلاقیت را می سوزاند. قطعا تا اشتباه نکنیم چیزهای ناب را بدست نخواهیم آورد.

یک هنرمندی گفته بود که همه کودکان هنرمند به دنیا می آیند مشکل این است که این هنرمندی را ضمن بزرگ شدن حفظ کنند.

در همه نظام های آموزشی ریاضیات غایت است و هنر و خصوصا رقص در آخر. همه توجه به مغز است و بدن مغفول واقع می شود. نتیجه این فکر این می شود که نظام آموزشی ما فقط استاد دانشگاه تربیت می کند.

استادی دانشگاه یک جور زندگی است ولی نهایت و اوج پیشرفت بشر نیست.

اساتید دانشگاه فقط در کله شان زندگی می کنند و از بدن شان به عنوان وسیله نقلیه مغزشان بهره می گیرند برای رساندنش به جلسات.

من در جایی زندگی می کردم که پدرشکسپیر بوده. تصور کنید که اگر شکسپیر کلاس ادبیات انگلیسی می رفت چه رخ می داد؟ دائم پدرش می گفت اینجوری صحبت نکن مردم را گیج می کنی

زندگی یکی از معروف ترین هنرمندان انگلیس را می خواندم نوشته بود وی که بچه بوده آرام و قرار نداشته و نمی توانسته سرکلاس تمرکز کند. مادرش او را به دکتر می بیرد. در حینی که مادر وی و دکتر مشغول صحبت بودند رادیو اتاق کناری که کودک بوده روشن بوده و موزیک پخش می کرده و این کودک به پا می خیزد و تکان می خورد. دکتر که می آید دختر را ببیند با این صحنه روبرو می شود و به مادرش می گوید او مریض نیست او را به مدرسه رقص ببر. از قضا در مدرسه رقص جزو معروف ترین می شود و نهایتا از معروف ترین رقاصان انگلیس از آب در می آید و میلیونر می شود. حال فرض کنید که دکتر دیگری آنجا بود. چند قرص آرامش بخش به او می داد و استعدادش را کور می کرد.

قبل از انتخابات مهمتر است تا خود انتخابات

انتخابات مثل امتحان نهایی است که قرار است رتبه افراد را مشخص کند اما این وجه سمبلیک قضیه است. روی اصلی داستان تلاش های یکساله دانش آموزان است که نهایتا با امتحان سنجیده می شود. تلاش هایی که قرار است در شرایط منصفانه باشد و همه دانش آموزان فرصت و امکان تحصیل و استفاده از کلاس داشته و آنگاه با شرکت در امتحان میزان تلاش و هوشمندی خود را به رخ یکدیگر بکشانند.امتحان کارکرد اظهار تلاش ها و توانمندی هایی را دارد که ظرف یک سال صورت گرفته و به خودی خود اهمیتی ندارد. در عرصه سیاست نیز همین طور است. اصل قضیه 4 سال فعالیت سیاسی احزاب است که باید روی نقد دولت های مخالف و عرضه برنامه های خود کار کنند و در انتخابات میوه آن را بچینند. اگر این فرآیند چهارساله نباشد و صرفا مکانیزم انتخابات باشد، نتیجه حاصله گویای هیچ چیز نیست. همانطور که اگر نشود دانش آموزی درس بخواند و بعد به امتحان آورده شود و بعد رتبه پایین را به رخ او بکشند، در عرصه سیاست نیز اگر احزاب مخالف مجال فعالیت سیاسی نداشته باشند، شکست شان در انتخابات هیچ پیامی در بر ندارد. با این توصیف مشخص می شود که چرا برای من مسئله اصلی انتخابات، صیانت از آراء یا نتایج آن نیست بلکه قبل از آن مهمتر است. انتخابات چون سمبلیک تر است بیشتر به چشم می آید تا آن فعالیت های قبل از انتخابات که اتفاقا مهمتر هستند.

سرمقاله های من

ایده هایی داشتم برای اصلاح اداره دولت که امیدوار بودیم غیر از احمدی نژاد بیاید و طرح کنم. بخش اول را در اینجا آوردم ولی با وجود این بابا رغبت نکردم بقیه را بنویسم. باشد دور بعد.

مهندس عبدی یادداشتی در رابطه با ساده زیستی نوشته بود که جالب بود اما به نظرم رسید که می توان از زاویه دیگری هم مسئله را دید. این یادداشت حاصل آنست گرچه مثال را از او وام گرفتم.

به نظرم روز به روز نقش و اهمیت سیاست پولی برای فعالین اقتصادی و مردم روشن تر می شود. این یادداشت در این رابطه است. بخش اول آن را از دروس تایلور برداشتم.

باب نفی علم اقتصاد بدلیل غیربومی بودن دوباره باز شده و این حرفها مطرح گردیده. در این مطلب از یک زاویه دیگر به مسئله پرداختم (زاویه نفی ناکارایی علم اقتصاد).

خلوتی بانکها در ایتالیا و نحوه تعامل آنها با مشتریان و مقایسه دائمی آن با ایران انگیزه عرضه این پیشنهادات شد که امیدوارم موثر واقع شود.

در غوغای بحث پیرامون خصوصی سازی مخابرات، دو تجربه اکراین و چک در خصوصی سازی خودروسازی شان ایده هایی را می دهد که در اینجا آوردم.

این روزها که سرگرم خواندن اقتصاد سیاسی رفرم هستم به پیچیدگی اصلاحات وسیع و فراگیر مثل هدفمند کردن یارانه ها بیشتر واقف شدم و یکی از ایده های مطرح در این رابطه را در این یادداشت عرضه کردم.

نکاتی پیرامون ادامه تحصیل در مقطع دکترا و فوق لیسانس

دوستان با ایمیل و غیره در مورد اینکه کجا اپلای کنند و امثالهم سوال می کنند اما همیشه یک سوال را پیش از هر پاسخ مطرح می کنم که به نظرم توجه به آن ضروری است. آن سوال این است که هدف از ادامه تحصیل چیست؟ صریح و بدون تعارف صحبت کنیم! برخی صرفا می خواهند دکترا بگیرند تا در ایران وکیلی، وزیری یا چیزی شوند یا حداقل در دستگاه های دولتی حقوق بالاتری کسب کنند یا شغل مطمئنی در دانشگاه داشته باشند. برخی می خواهند خارج بیایند و تحصیل در جاهایی که کمک مالی می دهند را بهترین راه گریز می دانند. برخی تصور می کنند که به صورت طبیعی باید درس را تا دکتری ادامه داد و آنجا متوقف شد و امثالهم. پاسخ همیشگی من این است:

اگر تیپ بچه های خرخوانی هستید که عشق کتاب و مقاله خواندن و نوشتن و تئوری خواندن و تئوری بافی هستید، یک شغل امن استاد دانشگاهی با حقوق پایین با دردسر کم و بدون درگیری با جامعه و مسائل روز آن را بخواهید ، دکتری خواندن را توصیه می کنم اما اگر اهل عمل و ایجاد تغییر در جامعه اید و هی از خواندن و نوشتن بدون دستی در عمل داشتن خسته می شوید و دوست دارید که زیاد وراجی نکرده و بیشتر چیزی را بسازید، جریانی را بیاندازید، بنگاهی را درست کنید و ایده ای را به اجرا درآورید، در این صورت نباید دکتری بخوانید و باید فوق لیسانس بگیرید. چنین آدم هایی که عموما اکثریت آدمها را تشکیل می دهند نباید دکتری بخوانند. تحصیل در مقطع دکتری آدمها را برای تحقیقات آکادمیک آماده می کند و تحقیقات آکادمیک امور نسبتا انتزاعی هستند که ربط کمی با مسائل روز و واقعیت های ملموس دارند. مهارت های زیادی برای انجام یک تحقیق علمی و آکادمیک با معیارهای موجود نیاز است که کسب این مهارت ها و تسلط بر آنها زمان می برد و نیازمند آموزش است در حالیکه این مهارت ها در عمل و زندگی روزانه کاربرد چندانی ندارد.

برخلاف آنچه که در ایران رواج دارد، در اکثر کشورهای غربی (تا جایی که من فهمیدم) بازار کار برای فوق لیسانس به مراتب بهتر از دکتراست یعنی دکترا داشتن شانس کار یافتن را زیاد نمی کند و ای بسا کم کند. به تعبیری وقتی کسی به جای 4 سال تجربه کاری عمرش را صرف گذراندن دکتری می کند گفته می شود که چهارسال از کار و تجربه دور بوده و نسبت به رقبا در موقعیت ضعیف تری قرار می گیرد! درعین حال می گویند که شخص دارای مدرک دکتری بیش از حد ماهر (over qualified) است باز برخلاف تصور ما ایرانیان که گمان می کنیم هرچه کارمند ما مهارت بیشتری داشته باشد در شرکت های بین المللی این مسئله خیلی خوشایند نیست زیرا احتمال جدایی فرد و نارضایتی شغلی وی را زیاد می کند. دکتر … می گفت که در انگلیس به من صریحا می گفتند که اگر فوق لیسانس داشته باشی حقوق بالاتری می دهیم و استخدامت می کنیم تا حالا که دکتری داری.

بدانید و آگاه باشید که دکتری گرفتن نتیجه اش این می شود که باید برای بازار کار آکادمیک که در همه جای دنیا بازار کوچکی است (دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی) و حقوق متوسطی دارد خود را آماده کنید. این حرف خیلی طبیعی است که کسانی که در دانشکده های فاینانس فوق لیسانس مالی می خوانند و در بازارهای مالی مشغول به کار می شوند چندین برابر همان استادهای فاینانس که پیش آنها مدیریت مالی آموخته اند درآمد دارند.
در عمل هم دیده ایم که کسانی که به اشتباه دکتری را شروع می کنند معمولا در اواسط کار گیر می کنند، خسته می شوند، از تحقیق لذت نمی برند و دائم خود و دیگران را سرزنش می کنند و احتمالا دوره را تمام نکرده رها می کنند. من کاملا قبول دارم که بهترین راه برای خارج آمدن و تجربه زندگی در خارج از کشور را داشتن ادامه تحصیل است اما قویا توصیه می کنم که اگر با خود در مورد نکته بالا تعیین تکلیف نکرده اید ابتدا برای فوق لیسانس در اروپا اقدام کنید. اشتباه نشود من برای کسانی که مسلم است که می خواهند دکتری بخوانند همیشه توصیه کرده ام که اصلا خود را معطل خواندن فوق لیسانس در داخل یا خارج نکنند و مستقیم برای دکترا در آمریکای شمالی اقدام کنند ولی اگر این مسئله برایتان مسلم نیست یک فوق لیسانس در اروپای قاره ای (در جاهایی که پول می دهند) خواندن می ارزد و به نظرم قابل توصیه است.

تکمله: حمید بوستانی هم در نقد/تکمیل دیدگاه من نکاتی را نوشته و در بخش کامنت ها هم دیدگاه هایی را در آنجا رد و بدل کردیم.

تبعات مثبت اتحادیه شدن اروپا

اتحادیه شدن اروپا تبعات بسیار مثبتی داشته که یکی از آنها ایجاد مکانیزم التزام (commitment device) است به این معنی که کشورها ملزم می شوند برخی کارها را انجام دهند و برخی کارها را انجام ندهند. به طور مشخص ایتالیا از حیث بوروکراسی و اصلاح قوانین بسیار لخت و ضعیف است اما وقتی زور و مهلت های زمانی اتحادیه اروپا بالای سرش است، خیلی تغییرات را سریعتر انجام می دهد. برخی از بچه های ایتالیایی می گویند که شانس آوردیم در اروپا بودیم زیرا در اروپا بودن موجب شدن خیلی از مشکلات ما سریعتر حل شود و با مقاومت کمتری روبرو شود. نمونه روشن آن دولتی بودن اقتصاد است که با وجود قوی بودن احزاب چپ در این کشور بازهم ناگزیر به حرکت به سمت راست است.

نکته خیلی جالب دیگر تاثیر اتحادیه اروپا و جاذبه عضویت در آن در انجام اصلاحات در کشورهای بلوک شرق است. کشورهایی که در مرز اتحادیه اروپا بودند و می دانستند که با انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی می توانند به سرعت به این اتحادیه بپیوندند با دردسر بسیار کمتر این اصلاحات سیاسی و اقتصادی را انجام دادند. سریعتر دمکراتیک و اقتصاد بازاری شدند. نمونه آشکار آن چک است. نکته جالب توجه این است که در رگرسیون های رشد در این منطقه اثر فاصله از بروکسل (distance from brussels) گذاشته می شودو دیده می شود که معنادار است!!!

ظرفیت رشد

در اقتصاد میان رشد بلندمدت و کوتاه مدت تفکیک قائل می شوند. برخی معتقدند که رشد بلندمدت نهایتا بر اساس ظرفیت نهادی (institutioanl capabilities)  هر کشور تعیین می شود در حالیکه در کوتاه مدت چیزهایی می توانند نرخ رشد را زیاد یا کم کنند. مسئله این است که در بلندمدت کشور به روند بلندمدت خود بر می گردد. مثال جالب این مسئله کشورهای دارای درآمد نفتی هستند. گفته می شود که این درآمدها چون ظرفیت نهادی را تغییر نداده عملا با این درآمد نفت رشد های کوتاه مدتی ایجاد می شود اما نهایتا کشور به مسیر بلندمدت خود بر می گردد.

من از این تحلیل خوشم می آید و به نظر در مسائل فردی هم صادق است. ظرفیت درک و هضم مفاهیم جدید در هر کس به تناسب شخصیت و استعداد فرق می کند. اگر هر کس بیش از این حد کتاب بخواند یا کلاس برود یا در سخنرانی شرکت کند اینها در کوتاه مدت ممکن است تعابیر یا اصطلاحاتی در اختیارش بگذارد اما در بلندمدت چیزی بر جا نمی گذارد.نمی دانم آیا می شود همین حرف ها را در مورد اخلاق و خوبی هم بکار برد. یک جورهایی احساس می کنم واقعا وراثت تاثیر جدی بر شخصیت و آنچه که در زندگی عادی ظرفیت آدمها می گویند دارد.

ترجمه کتاب «ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دمکراسی»

ترجمه  کتاب «ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دمکراسی» توسط اینجانب و دکترخیرخواهان چند ماه پیش به پایان رسید و اگر خدابخواهد نشر آن برای عید نوروز آماده خواهد شد. ترجمه کتاب به این منوال انجام شد که در دوران تنهایی در میلان قرار گذاشتم صبح ها یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوم و آن را صرف ترجمه کنم. اقرار می کنم که اگر دکتر خیرخواهان عزیز نبود همت انجام این کار دوست داشتنی را نداشتم.

کتاب مذکور بر اساس تحقیقات اخیر دارون آسمقلو که از مهمترین و پر کارترین اقتصادانان معاصر جهان است و رابینسون شکل گرفته و پس از انتشار بسیار تاثیرگذار بوده است به نحوی که مقاومت ها را در بر ابر منطق اقتصاد سیاسی در دانشکده های علوم سیاسی کاهش داده است. من نیز امیدوارم ترجمه این کتاب غیر از تبعات عملی مثبتی که برای آینده آزادی خواهی در ایران می تواند داشته باشد بتواند روی وضعیت آکادمیک علوم سیاسی در ایران و همچنین جامعه دانشگاهی و روشنفکری تاثیر بگذارد.

کتاب به نوعی پاسخی است به کتاب معروف «ریشه های اجتماعی دیکتاتوری و دمکراسی» نوشته بارینگتون مور. کتاب مور زمانی منتشر شد که تقریبا همه جامعه شناسان امکان عرضه تئوری های کلان جامعه شناسی را منتفی اعلام کرده بودند اما طرح کتاب مور ادعای مذکور را بهم زد. کتاب مور در خارج از ایران بسیار شناخته شده است اما متاسفانه در ایران ناشناخته باقی مانده به رغم اینکه دکتر بشیریه آن را در اوایل دهه هفتاد شمسی ترجمه و مرکز نشر دانشگاهی آن را منتشر کرده است. خدا خیردهد دکتر حجاریان را که زمانی که سالم بود خواندن این کتاب را به همه توصیه می کرد. نسخه هایی از کتاب مور را در کتابفروشی حقوقی (انتهای کوچه روبروی ضلع غربی بازارچه کتاب) می توانید پیدا کنید (در آنجا کتاب چالش های تصمیم گیری برای مدیران که توسط اینجانب ترجمه شده نیز موجود است).نیما هم خبر داد از کتاب مور اخیرا ترجمه دیگری شده که قاعدتا راحت یاب تر است.

فصل اول کتاب آسمقلو را روزنامه دنیای اقتصاد منتشر کرده که می توانید ازاینجا بیابید.

اثرات اقتصادی حوادث میدان تیان آن من

با مرگ مائو راه برای انجام اصلاحات خصوصا اصلاحات اقتصادی باز شد و کسانی که در قضایای انقلاب فرهنگی آنجا تحقیر و کنار زده شده بودند اعاده حیثیت شدند. یکی از مهمترین این افراد دن شیائوپینگ است که به قدرت بازگشت و اصلاحات اقتصادی را آرام آرام شروع کرد. برخلاف آنچه ما تصور می کنیم انجام این اصلاحات بدون دردسر نبوده بلکه با مخالفت شدید عده زیادی از سیاست مداران ایدئولوژیک و کسانی که هوادارسفت و سخت مائوئیسم بوده اند روبرو بوده است. آنچه موجب شد تا اصلاحات بتواند به رغم این مخالفت ها پیش رود تجربه قحطی چند سال قبل بود که بر اثر آن دهها میلیون چینی از گرسنگی مردند. این قحطی نتیجه طبیعی اقدامات مائو جهت کمونیستی تر کردن سیستم کشاورزی چین بود. ترس از وقوع مجدد این وضع، حربه ای بود که مخالفت ها با اصلاحات را به عقب می راند. این قضیه چنان پیش رفت تا به حادثه میدان تیان آن من رسید. هنگام وقوع این حادثه در درون نظام سیاسی در مورد چگونگی برخورد با آن اختلاف نظر بود اما از یکسو جناح اصلاح طلب دن شیائوپینگ ترجیح دادند سکوت کنند و اصلاحات اقتصادی را به اصلاحات سیاسی ترجیح دهند و جناح تندرو نیز سیاست سرکوب شدید را اتخاذ کرد. نتیجه آنکه پس از این قضیه جناح تندرو در حاکمیت دست بالا را یافت و این ایده رواج یافت که قضایای میدان تیان آن من نتیجه طبیعی تندروی در انجام اصلاحات اقتصادی بوده است. مخلص کلام آنکه اصلاحات اقتصادی چند سالی متوقف شد.

« Older entries