رابطه با آمریکا

اعتراضات مردمی هر خیر و برکتی داشت این مسئله را نیز به دنبال داشت که رابطه با آمریکا تا آینده نسبتا دور منتفی شد. در واقع هیچگاه در هیئت حاکمه ایران و آمریکا اینقدر تمایل برای برقراری رابطه وجود نداشت که پیش از انتخابات ایجاد شده بود. با وقوع مسائل پس از انتخابات همه رشته ها پنبه شد و گرایشی که معتقد به برخورد سخت با ایران است مجددا در سیستم سیاست خارجی آمریکا غلبه یافت.

مشکل اسلام در ایران امروز

این جمله اخیر دکتر سروش را باید برجسته کرد که مشکل اسلام امروز در ایران، استبداد زدگی و خرافه زدگی است. واقعا فکر می کنم که اگر این دو مشکل تقلیل یابد بخش قابل توجهی (نه همه) از مشکلات نسل ما با دین اسلام حل می شود.

پاسخ معمای دیکتاتوری و دمکراسی

نویسنده مقاله مذکور دو پاسخ برای دو سوال مذکور پیشنهاد کرده که آن را نقل می کنم. اینکه چرا در کشورهای پیشرفته کودتا و امثالهم توسط اقلیت ها صورت نمی گیرد را به این مربوط می داند که انسانها در حالت پیشرفت، چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند و کودتا و امثالهم اقدامی ریسکی و مخاطره آمیز است که می تواند به از دست رفتن همه آن دارایی ها منجر شود در حالیکه در کشورهای فقیر، کودتاچیان چیز زیادی برای از دست دادن ندارند. راستش من این تبیین را نمی پسندم چون جان مهمترین چیز است که در صورت شکست کودتا در معرض خطر قرار می گیرد. در مورد اینکه چرا نرخ باروری در دیکتاتوری ها زیاد است به این واقعیت توجه می شود که به لحاظ آماری نرخ مرگ و میر در دیکتاتوری ها نسبت به دمکراسی ها بیشتر است و فضا ریسکی تر است. در چنین شرایطی بچه مهمترین کالایی است که می توان داشت. راستش این تحلیل هم خیلی دلچسب نیست و خیلی استدلال اقتصادی مرتب و منظمی ندارد. در هر حال این معماها کماکان مطرح است.

معماهای دیکتاتوری و دمکراسی

مقاله ای که معرفی کردم بسیار خواندنی است ویافته های معماگونه جالبی دارد. مثلا اگر درآمد سرانه از یک حدی بیشتر باشد تغییر رژیم سیاسی از دمکراسی به دیکتاتوری قطعا رخ نمی دهد. حال سوال این است که چرا  در کشورهای ثروتمند برخی گروه ها که می دانند همواره بازنده قاعده بازی انتخابات خواهند بود حاضر نمی شوند بازی را بهم زده و دنبال کودتا و ایجاد دیکتاتوری بروند؟ مثلا احزاب کمونیست در بسیاری از کشورهای اروپایی قطعا اکثریت نمی شوند. اما چرا به این قاعده بازی تن می دهند؟ معمای دوم این است که نرخ مرگ و میر در دیکتاتوری ها بیشتر و امید به زندگی کمتر است و در عین حال نرخ زاد و ولد در دیکتاتوری ها به شکل معناداری بیش از دمکراسی هاست. دلیل این رفتار چیست؟ جالب اینجاست که وقتی همه عوامل معروف تاثیر گذار نظر درآمد سرانه، سال های تحصیل، نرخ مشارکت زنان در بازار کار و غیره کنترل می شود این تفاوت بازهم برجا می ماند. فکر می کنید علت آن چیست؟

مقایسه دیکتاتوری و دمکراسی از حیث رشد اقتصادی

می توان چشم ها را بست و در مورد محاسن و معایب دمکراسی و دیکتاتوری سخن گفت اما مهم این است که بعد چشم را به روی واقعیت باز کرد و دید که کدامیک با واقعیت می خواند. در این مقاله (http://as.nyu.edu/docs/IO/2800/sisson.pdf) نویسندگان به جای حرف های کلی آمار کشورها را بر حسب نظام دیکتاتوری و دمکراسی در یک فاصله زمانی 50 ساله برداشته و به بررسی این مسئله پرداخته اند که آیا رژیم سیاسی بر عملکرد اقتصادی یک کشور تاثیر گذار است؟ جالب اینجاست که جواب منفی است! در عمل دمکراسی در کشورهای غنی و دیکتاتوری در کشورهای فقیر بیشتر است اما این به معنی آن نیست که رژیم سیاسی بر عملکرد اقتصادی تاثیر دارد. مقاله فرضیات مختلف را با بررسی آماری رد می کند. مثلا این فرضیه دین تاثیر مهمی در پذیرش شکل رژیم دارد (وبر می گفت پروتستانتیزم زمینه سرمایه داری بود و برخی می گویند اسلام مستعد دمکراسی نیست و امثالهم) هیچکدام تایید آماری نمی شوند. این فرضیه که در دمکراسی مصرف بیشتر و سرمایه گذاری کمتر صورت می گیرد تایید آماری نمی شود. این فرضیه که دمکراسی ها از منابع استفاده کارآمدتری می کنند نیز به همین قیاس رد می شود. در کل دیده می شود رژیم سیاسی تاثیری معنادار روی نرخ سرمایه گذاری و حجم سرمایه انباشت شده ندارد. نرخ رشد اقتصادی نیز از رژیم سیاسی تاثیر نمی پذیرد اما چون نرخ رشد جمعیت در دیکتاتوری ها بیشتر است، رشد درآمد سرانه دیکتاتوری ها کمتر می شود.

تراژدی های مهاجرت: کودکان

چیزی که قبلا هیچگاه به آن فکر نکرده بودم، حق کودکان در زندگی است به این معنی که بخش قابل توجهی از شیرینی دوران کودکی ما به روابط صمیمانه با پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها، دایی و خاله و عمه و … بر می گردد. حال وقتی که کودکان به خاطر مصالح والدین دور از وطن قرار می گیرند از همه این موهبت ها دور می افتند و جایگزینی ندارند. با خود کلنجار می روم که آیا حق داریم آنها را از چنین حقی محروم کنیم؟

توصیه های اقتصادی به معلمان

با توجه به اینکه تعداد قابل توجهی از دوستان من شغل معلمی در دبیرستان ها را انتخاب کرده اند، شاید این توصیه ها جالب باشد. توصیه ها را اقتصادی گفتم به دلیل اینکه مربوط به نظام انگیزشی می شود و اقتصاد علم مطالعه نظام انگیزشی است.

معلم ها خصوصا آنها که می خواهند قدرت خلاقیت دانش آموزان (و دانشجویان) پرورش یابد و تنها هدفشان این نیست که یک مطلبی را زود در مغز طرف وارد کنند، معمولا حین درس سوال هایی را مطرح می کنند و از دانش آموزان می خواهند که فکر کنند و جواب دهند. این تمرین فکر کردن خیلی ارزشمند است و عملا ذهن را ساخته و پرداخته می کند. به همین دلیل یک مشوق گذاشته می شود. مثلا می گویند هر کس جواب آن را بگوید یک مثبت می گیرد!! مشکل اینجاست که این مشوق برای آن مقصود کارگر نیست زیرا معمولا دانش آموزان یک کلاس  می دانند که چه کسی اهل فکر کردن است و فشار روانی ناشی از سوال معلم را روی دوش خود حس نمی کنند و عملا رفتار سواری مجانی نشان می دهند یعنی چی وقتی بدانی که مثلا تقی در کلاس اهل جواب دادن است دیگر خود را ملزم نمی دانی که به خود فشار بیاوری و فکر کنی چون می دانی بالاخره تقی این کا ررا خواهد کرد. پیشنهاد من این است که معلم این سوال ها را مطرح کند و بگوید هرکس پاسخش را روی یک کاغذ بنویسند و هر کس به جواب نرسید یک نمره منفی می گیرد! این طوری حس واجب کفایی بودن پاسخ به سوال به واجب عینی تبدیل می شود یعنی اینکه همه احساس می کنند که باید به خود فشار بیاورند مضاف بر اینکه اقتصاد رفتاری (خصوصا تئوری چشم انداز) به خوبی نشان داده که وقتی از افراد چیزی گرفته شود اثر بیشتری دارد تا وقتی همان قدر به آنها داده شود.

تقلب در امتحان و کپ زدن تمرینات یک مسئله نظام آموزشی بوده و هست. ریشه این رفتار را باید در رابطه قراردادی میان دو طرف جستجو کرد. یک طرف جوابی را می خواهد و طرف دیگر (به دلیلی یا  به خاطر ما بازایی یا رودربایستی یا هر چیزی) جواب را می دهد. شخص حاضر می شود اینکار را بکند چون متضرر نمی شود اگر با هم رقیب نباشند. مثلا کمک یک دانش آموز قوی به یک دانش آموز ضعیف در امتحان یا حل تمرین کار بدون هزینه ای است و شاید از روی ترحم هم که شده انجام شود. اما وقتی دو نفر روی رتبه های بالا با هم رقابت دارند به هیچ عنوان به هم تقلب نمی رسانند! حال راه حل چیست؟ راه حل مکانیکی نظارت بر دانش آموزان حین برگزاری امتحان و مقایسه سخت گیرانه تمرینات با هم برای کشف کپ زدنهاست. راه حل پیشنهادی این است که معلم یک تخمین از مجموع نمرات حاصل از یک امتحان بدون تقلب (مثلا با نظارت شدید)  داشته باشد و بعد آزمون های دیگر را با آن مقایسه کند. اگر مجموع نمرات تفاوت محسوسی داشت معلوم می شود که تقلب شده و باید مقداری از نمرات کاسته شود. مثلا می شود نمرات بالاتر را بیشتر تنبیه کرد و امثالهم. جالب اینجاست که با این روش جاسوس بازی میان دانش آموزان رواج می یابد یعنی وقتی کسی که تقلب نرسانده ولی از تقلب رساندن دیگری متضرر می شود انگیزه می یابد تقلب وی را افشا کند. (می فهمم که این حالت خوبی نیست احتمالا). عین همین حرف را نیز می توان در مورد کپ زدن تمرین های درس اعمال کرد. اگر معلم تخمینی داشته باشد که به طور طبیعی هر سوال را چند درصد از دانش آموزان می توانند حل کنند آنگاه با مقایسه وضع موجود از این مقدار حدی می توان مکانیزم تنبیهی را اعمال کرد. این راه حل برای مقابله با کپ زدن عقلایی تر است زیرا هزینه های نظارت بر تقلب در حین امتحان کم است و به راحتی می توان با آن مقابله کرد (سرجلسه مراقب گذاشت) اما نظارت بر عدم انجام کپی برداری در تمرینات کار دشواری است لذا باید دنبال مکانیزم اقتصادی رفت. البته این کار هم کاملا سهل و آسان نیست…….

خیلی روی پیشنهادات فکر نکردم و هنوز آن را قطعی نمی دانم و خام است ولی در مجموع نظر شما چیست؟

میلان نامه 28- سرماخوردگی

امسال اروپا و به طور خاص ایتالیا خیلی سرد بود و سرما از پاییز شروع شد و تا الان ادامه دارد. همین چند روز پیش برف آمد در حالیکه یک دو روز آفتابی شده بود. خلاصه به اندازه کافی خود و اعضای خانواده ام سرما خوردیم و بارها به دکتر رفتیم. نکته اول اینکه نظام درمان ایتالیا دولتی است و شما با مراجعه به دکتر هیچ جیز پرداخت نمی کنید. برخی داروها را در نسخه های قرمزی می نویسند که آنها را از داروخانه با تخفیف خیلی زیاد می توانید بخرید در حالیکه تعرفه پزشکان خصوصی خیلی بالاست حدود 150 یورو. این نمونه ای از وسعت دولت رفاه در ایتالیاست. نکته دوم اینکه پزشکان اینجا در تجویز آموکسی سیسیلین و آنتی بیوتیک بسیار اکراه دارند و خیلی سخت آن را تجویز می کنند. در ایران من وقتی سرما می خوردم و دکتر می رفتم بلافاصله آموکسی سیلین می دادند و چون بدنم در برابر آموکسی سیلین مقاوم بود مکرر آموکسی کلاو استفاده می کردم. اینجا اصولا هنگام سرماخوردگی و چرک در گلو و سر و صورت اسپری هایی را استفاده می کنند که از بینی زده می شود و آرام آرام می شورد داخل را. این اسپری ها بسیار رواج دارد و و حتی دستگاه هایی هست که باز هم تقریبا همه خانواده ها دارند و مشابه همین کار را می کند. نکته سوم اینکه هر کس یک دکتر دارد که همواره به او مراجعه می کند و اگر او تشخیص داد که باید سراغ متخصص رفت آنگاه نامه ای می دهد که باید از متخصص وقت گرفت. این موارد نیز معمولا وقت های شان پراست و دو سه ماه بعد وقت می دهند. اگر روز تعطیل دچار بیماری شدید، می توانید به بخش اورژانس بروید که اصطلاحا pronto socorso خوانده می شود هم برای بزرگسالان و هم بچه ها. این قضیه شبانه روزی است و پرسنل آن معمولا از حجم بالای مریض ها و کار شکایت دارند. نکته دیگر این است که هرگاه بچه ای را به آنجا ببرید یا مستقیما شما را به اورژانس کودکان احاله می دهند و یا اگر در صلاحیت خودشان بود کارشان را می کند و بعد باید با تایید متخصص کودکان، کودک را مرخص کرد. مثل خیلی جاهای دیگر یک نکته جالب اینجاست که در اکثر مطب ها اسباب بازی بچه ها وجود دارد (حتی اورژانس) تا بچه ها مشغول باشند و مغز پدر و مادرها را نخورند. این کار جالبی است و با هزینه کم می توان در ایران نیز انجام داد.

سابقه دمکراسی در اروپا

این جملات از متن کتاب آلسینا و گلسر صفحه 96 برداشته شده است:

the idea that Europe is a continent of stable democracies with durable institutions is some what  laughable

as late as 1917, Europe was overwhelmingly ruled by hereditary monarchs. In most cases, those monarchies were only mildly constitutional.

As late as 1945, almost all of continental Europe was ruled by totalitarian (or authoritarian) dictatorships.

Portugal, Spain and Greece had dictatorship as late as the 1970’s.

میلان نامه 27- خانه استیجاری

چند نکته ساده در مورد خانه و اجاره خانه در اینجا هست که با ایران تفاوت دارد.

1- قراردادهای اجاره خانه 4 سال به 4 سال است و این حق برای شما محفوظ است که بعد از 4 سا ل بتوانید آن را بدون تغییر قیمت 4 سال یگر تمدید کنید. برخی از دوستان ایرانی ما قریب به 12 سال یا 16 سال در یک خانه اجاره ای بوده اند بدون تغییر اجاره بها. واقعا زیستن در جامعه ای که تورم ندارد (تورم زیاد) و قیمت ها تقریبا ثابت است لذت دارد و یک اطمینان خاطر ایجاد می کند.

2- هر ساختمان یک مدیرعامل یا به تعبیر اینها amministratore دارد که متولی رسیدگی به امور عمومی ساختمان است. این فرد لزوما در این آپارتمان زندگی نمی کند ولی موظف است تدابیر لازم برای تمیزی بخش های عمومی نظیر پله ها، باغبانی فضای سبز مشترک، زنگ مشترک و امثالهم را اتخاذ کند. وقتی خانه ای را اجاره می کنید به صراحت هزینه این امور غیر از اجاره خانه قید می شود که گاه خیلی قابل ملاحظه است. نکته مهم این است که به امان خدا رها نمی شود. به نظرم این مسئله در ایران وجود نداشت.

3-اکثر خانه های اجاره ای مبلمان شده است. هرچه نقل وانتقالات در یک جامعه بیشتر باشد (آنها تابع پویایی بازار کار است)، خانه های مبلمان بیشتر می شود. مقصود از مبلمان تخت خواب، میز نهارخوری، تلویزیون، وسایل آشپزخانه، گاه ماشین ظرف شویی، ماشین لباس شویی، یخچال و فریزر و گاز است.

4- باید بابت آشغال ها مالیات داد که این مالیات برحسب مساحت خانه تعیین می شود. بالاخره بردن آشغال هزینه دارد و این هزینه را باید شخص مولد آن تامین کند. قبلا گفته بودم که آشغال ها باید تفکیک شوند و آشغال تر از شیشه/ پلاستیک/ کاغذ جدا شوند و هر کدام در یک شب خاص تخلیه می شود جز آشغال تر که هر شب تعویض می شود.

« Older entries