ایتالیا مذهبی ترین کشور اروپاست. طنز داستان در این است که این کشور در جوار فرانسه که لائیک ترین کشور اروپا به شمار می رود قرار دارد. در یک نظرسنجی، مشخص شد که بیش از 60 یا 70 درصد مردم فرانسه اساسا به وجود خدا – که حداقل معیار دینداری ابراهیمی است- اعتقادی ندارند. اینکه فرانسوی ها آزادی و دمکراسی را به زور از کلیسا گرفتند، تاثیر ماندگاری در حیات فرهنگی این کشور بر جای گذارده است (البته دوستان مقیم فرانسه بهتر می توانند در این رابطه قضاوت کنند). در مقابل این وضع ایتالیاست که کشوری اساسا کاتولیک است و افراد ابایی از اینکه بگویند کاتولیک هستند و کلیسا می روند ندارند. این حرف را من در سخنان هم کلاسی هایم دیدم. متاسفانه فضای روشنفکری ایران شدیدا فرانسه زده است و بسیاری از روشنفکران ایران در فرانسه تحصیل کرده اند و شدیدا دستخوش این تصور غلط هستند که یک فرجام پیش روی مدرن شدن جامعه ایران قرار دارد و آن لائیسیسم است. خوشبختانه هجوم ایرانیان به آمریکا و اولویت قرارگرفتن آمریکا در تحلیل ها نسبت به اروپا موجب خواهد شد تا در بلندمدت از نفوذ اندیشه های روشنفکران فرانسه زده در جامعه ایران کاسته شود و مردم ایران نیز به این واقعیت پی ببرند که در عین مدرن شدن گزینه های مختلفی پیش روی آنها قرار خواهد داشت.
یک واقعیتی که در ایتالیا بسیار خودنمایی می کند تعداد زیاد کلیساست. به یک مقیاس می توان گفت که تعداد کلیسا در ایتالیا مشابه تعداد مسجد در ایران است. در همه محلات حضور کلیسا دیده می شود. نکته جالب تر این است که شاید غیر از رم و بناهای تاریخی آن، مهمترین بناهای تاریخی شهرهای مختلف ایتالیا کلیساهای آن باشد. تقریبا تمام کلیساهایی که تا کنون دیدم بسیار باعظمت بودند و معماری های جالبی و برخی محیرالعقولی داشتند. در میلان کلیسای واقع در میدان اصلی شهر، زیباترین بنایی است که تا کنون در عمر خود دیده ام. واقعا عظمت و در عین حال زیبایی این کلیساها و بناهای آن به حدی است که دیگر مساجد زیبای یزد و اصفهان در چشم من جاذبه قبلی شان را از دست داده اند. بزرگی این کلیساها و زیبایی خیره کننده درون آنها همواره این سوال را برای من مطرح می کند که چه انگیزه ای موجب گردیده تا اراده ها برای ساخت این مکان های خیره کننده جزم شود؟ این بناها مرا به یک پاسخ رهنمون می شود و آن این است که اروپا تاریخی به شدت مذهبی داشته و سنت مذهبی در اروپا به مراتب عمیق تر از آنچه بوده که ما تصور می کنیم. هنوز می توان ادعا کرد که دین دست بالا را در تاریخ بشر و حتی اروپا داشته است.
من عادت کرده ام که وقت و بی وقت که از کنار کلیسایی رد می شوم به درون آن سرک بکشم. واقعا آرامشی که در این مکان های معنوی وجود دارد، غنیمت و وسوسه برانگیز است. نکته جالب اینجاست که همیشه کسانی در کلیسا دیده ام که مشغول مناجات و عبادت خداوند بوده اند. امروز دوستی که در روز یکشنبه به یکی از کلیساها سرزده بود تعریف می کرد که کلیسای مذکور پربوده و جوانان نیز در آن حضور ملموسی داشته ند. اگر انصاف را رعایت کنم این تجربه دوستم با تجربه من همخوان نیست چرا که در یک نوبت که در روز یکشنبه به کلیسا برای بازدید رفتم، با تعداد کم، حدود 15 نفر، البته پیر و جوان و میانسال روبرو شدم.
خلاصه مطلب آنکه دین کاتولیک در ایتالیا پایگاه اجتماعی محکمی دارد. الان یادم آمد که یکی از بچه های دانشگاه ما در رشته جامعه شناسی، تز دکتری خود را تغییر دین در حوزه مسیحیت یعنی برگشتن از کاتولیک به دیگر گرایش های مسیحیت تعریف کرده و روی آن کار می کند که نشان از اهمیت این تغییر دین در اینجا دارد.