یعنی کار من بود؟

به دریافت نامه رسمی سازمان سنجش مبنی بر رتبه کنکور دوره لیسانس نیاز داشتم. آخر وقت رفتم که خلوت باشد گفتند که باید بروی بانک دو هزار تومان به فلان حساب بریزی. عملا آن روز کارم انجام نشد و از اینکه چرا سیستمی نیست تا همانجا پول را با کارت خوان بدهی ناراحت شدم. فردایش پول را به بانک دادم ولی قضیه را دنبال نکردم. تنها کاری که کردم در سایت سازمان سنجش برای روابط عمومی و ایمیل ریس سازمان سنجش شکایت نوشتم که چرا بوروکراسی بی دلیلی ایجاد کردیده اید و بایک کارت خوان مردم را راحت نمی کنید؟

چند روز پیش دنبال قضیه رفتم دیدم کارت خوان گذاشته اند! خوشحال شدم. نمی دانم ایمیل هایم جواب داده یا نه. امیدوارم چنین باشد و مثمر ثمر واقع شده باشم

یک پیشنهاد در مورد موتورسواران برای شهرداری تهران

می خواهم پیشنهاد زیر را به دست مسئولین شهرداری برسانم قبلش شاید شما بتوانید با نقدهای خود آن را پخته تر کنید

مقدمه 1: موتورسواران جزو شهروندان این مملکت هستند و جانشان به اندازه دیگر شهروندان اهمیت دارد.

مقدمه2: بر اساس آمار موجود در سال 89 ، 6 هزار موتور سوار در تصادفات کشته شده اند. با احتساب ضریب 4 می توان حدس زد که بیش از بیست هزار مجروح در اثر تصادفات موتور داشته ایم.

مقدمه 3: تشویق به استفاده از موتور یک گام مهم در کاهش آلودگی و بهبود ترافیک شهر تهران به طور خاص و شهرهای بزرگ به طور عام است.

مقدمه 4: استفاده از دوچرخه به دلیل شیب دار بودن شهر تهران و بسیاری از شهرها عملا ممکن نیست. گستردگی تهران دلیل مضاعفی برای امکان ناپذیری ترویج دوچرخه است.

مقدمه 5: آمار بالای مرگ و میر موتور سواران تا حدودی ناشی از عدم رعایت ایمنی نظیر استفاده از کلاه ایمنی است اما این همه مسئله نیست. عدم امنیت برای موتور سواران نیز خود عامل دیگری است که باید به آن پرداخت.

مقدمه 6: در مسیرهای عمومی شهری، فضاهای استفاده نشده و یا کم استفاده وجود دارد که در مواقع ترافیک استفاده بهینه از آنها خود را نشان می دهد. به عنوان مثال، ورود موتور سواران به پیاده رو را نباید صرفا به عنوان یک خلاف نگاه کرد بلکه می توان به آن به این چشم نگریست که هرز منابع را نشان می دهد. پیاده روهای عریض بلااستفاده انگیزه ای برای استفاده موتورسواران ایجاد می کند تا در مواقع ترافیک از آن استفاده نمایند.

پیشنهاد: بیاییم مسیرهای امن موتورسواری (به جای دوچرخه سواری) ایجاد کنیم. لازم به خیابان کشی و هزینه های قابل ملاحظه نیست. کافی است در مسیر اتوبانها مسیر پیاده روی که همواره بلااستفاده است را برای عبور و مرور موتورسواران مهیا کنیم. پیاده روهای عریض از آزادی تا ترمینال شرق –به جز تکه انقلاب، فردوسی و امام حسین- را به سادگی به دو بخش تقسیم کرده و یک بخش را در اختیار موتور سواران قرار دهیم. حتی استفاده موتورسواران از مسیر اتوبوسهای تندرو شاید ایمن تر از رها کردن آنها در میان خیل خودروهای عادی باشد. به نظر می رسد ترویج موتورسواری از طریق ایمن سازی آن گامی ضروری برای حل مشکلات شهر تهران باشد.

اگر مخالفید مرا از دلیل مخالفت خود آگاه کنید.

چه بر سر ژاپن آمد؟

اگر خاطرتان باشد بچه که بودیم همه چی ژاپنی بود. ژاپن کشوری بود که روی آمریکا را کم می­کرد و با رشدش تلافی شکستش را کره بود. اما کم کم که بزرگ شدیم دیگر اسمش ژاپن حذف شد. به جای آن اسم کره جنوبی و بازار مشترک یعنی آسیای جنوب شرقی را می شنیدیم. واقعا چه بلایی سر ژاپن آمد؟ داستان ژاپن این است که رشد سریع ژاپن موجب بالا رفتن درآمد سرانه و نهایتا افزایش تقاضای همه کالاها و خدمات شد و چون کالاهای تجاری وارد می شوند کالاهای غیرقابل مبادله رشد شدید قیمت را تجربه کردند. به عبارت دیگر قیمت دارایی در این کشور شدیدا بالا رفت. در اواخر دهه 80 بود که بانک مرکزی ژاپن برای جلوگیری از تقویت پول ملی ژاپن سیاست انبساطی پولی اتخاذ کرد. در چنین شرایطی قیمت دارایی سر به فلک گذاشت. در 1989 و 1990 نرخ بهره بالا رفت و اقتصاد آرام گرفت. لذا کم کم مردم به این جمع بندی رسیدند که قیمت دارایی حبابی بوده است. لذا یکهو قیمت همه دارایی ها افتاد. شاخص بورس توکیو (نیکی) از 39000 در سال 1989 به 8000 واحد در سال 2003 رسید. این افت قیمت دارایی به منزله نابودی دارایی بسیاری از افراد بود. طبیعی است که با افت ثروت مصرف افراد کم می شود و با کاهش مصرف تقاضای کل کاهش می یابد. این مشکلات وجود داشت که مشکل جدیدی هم سر بر آورد یعنی تورم منفی. برخلاف همه ایرانی ها که تورم منفی را یک آرزو می دانند در ژاپن مشکلات با تورم منفی تشدید شد. وقتی تورم منفی است همه ترجیح می دهند تا مصرف خود را به تعویق اندازند. لذا تقاضای کل بیشتر منفی شد. تورم منفی بدهی ها را افزایش می دهد و رشد بدهی ها موجب می شود تا افراد مصرف کمتر و پس انداز بیشتری کنند. این یعنی تشدید همان کاهش مصرف. بانک مرکزی ژاپن برای مقابله با این مشکل نرخ بهره را از 8 درصد در سال 1990 به 1 درصد در سال 1996 کاهش داد و در سال 2001 به صفر رسید. در اینجا بود که سیاست پولی دیگر بی خاصیت شد. بانک مرکزی ژاپن تلاش کرد که همه را قانع کند که نرخ بهره کم را حفظ خواهد کرد حتی وقتی که اقتصاد به راه افتد و همچنین دارایی ها را از مردم خریداری کرد. بالاخره اقتصاد ژاپن قبل از بحران سال 2008 از شر تورم منفی خلاص شد اما با شروع بحران جهانی دوباره گرفتار آن شد. اینگونه بود که حباب دارایی اقتصاد ژاپن را برای بیش از یک دهه عقب نگه داشت. در بحران اخیر آمریکا نیز کروگمن که ژاپن را با دقت دنبال کرده بود مکرر تجربه ژاپن را گوشزد می کرد و یادآور می شد که ممکن است آمریکا نیز گرفتار همان مشکل شود.

رشد اقتصادی چین

چین از دهه هفتاد به این سو پیوسته رشد اقتصادی ده درصد داشته است این درحالی است که در سالهای بعد از انقلاب ما تنها دو سه سال پس از جنگ چنین رشدی را موقتا تجربه کردیم. آنچه این موفقیت را موجب شده حجم بالای سرمایه گذاری، اتخاذ استراتژی توسعه صادرات، کسب تکنولوژی های جدید و افزایش نیروی کار غیرکشاورز از طریق انبوه مهاجرت ازروستا به شهر است. چین برای تداوم رشد خود با چند محدودیت روبروست:

1)سیاست تک فرزندی موجب افت جمعیت آن در آینده می¬شود و نیروی کار به عنوان یکی از عوامل تولید کاهش می¬یابد.

2)حجم سرمایه گذاری در چین آنقدر بالا بوده که سرمایه¬گذاریهای جدید به بازدهی نزولی رسیده اند یعنی رشد کمتری ایجاد می¬کنند.

3)تقاضای داخلی چین تا کنون کم بوده است و مردم به جای مصرف پس انداز می کردند. اگر سرمایه گذاری به دلیل خصوصیت بازدهی نزولی کاهش یابد، باید مصرف خانوار و دولت تداوم رشد را تضمین کند اما چنین چشم اندازی به چشم نمی خورد.

4)با افزایش مستمر رشد اقتصادی درآمد سرانه چینی¬ها بالا رفته و به تدریج از خط فقر بیرون آمده و تقاضا برای کالاها و خدمات افزایش یافته است. طبیعی است که افزایش کالاهای قابل مبادله از طریق واردات قابل تامین است اما کالاهای غیرقابل مبادله دچار افزایش قیمت می¬شوند. لذا به تدریج قیمت مسکن و دستمزد در چین رو به افزایش است و کم کم مزیت کارگر ارزان چینی از بین می رود و هزینه¬های تولید بالا می¬رود و مزیت قیمتی کالاهای چینی کمرنگ می¬گردد.

معرفی چند کتاب

در دبیرستان که بودم در گروه معرفی کتاب داوطلبانه عضو شدم. مشکلم با رئیسم که بعدها نزدیک ترین دوست دبیرستانم شد این بود که اصرار می کرد کتاب هایی که نخوانده ایم را نیز معرفی کنیم. این کار را با دیدن فهرست، خواندن مقدمه و تورق شدنی می دانست. هرچه بود این ویژگی معرفی کتاب در من باقی ماند در ایامی که بیمارستان بستری بودم و دوران نقاهت را در خانه گذراندم قریب 2000 صفحه کتاب  اهدایی خواندم .

اولین کتاب، کتاب داد بی داد، خاطرات اولین زنان زندانی سیاسی درزمان شاه است. کتاب خیلی جذاب است و برخی جاها که شرح شکنجه هایی که در مورد آنها اعمال شده واقعا دهشت انگیز است. همه راویان چریک های فدایی بوده اند و شنیدن نقطه نظر آنها برای من که جالب بود.
dad
دومین کتاب پایی که جا ماند است که شرح یکی از زندانیان ایرانی در زندان های عراق است.این کتاب ها هم بخش های تاسف بار زیادی دارد اما در مجموع جذاب بود
pa
سومین کتاب اقلیم خاطرات نوشته همسر سید احمد خمینی از خاطراتش تا زمان انقلاب است. روایت کتاب ساده و خواندنی و بدون آلایش است و دیدگاه یک زن سنتی در یک خانواده مذهبی را روایت می کند. چند فراز آن جالب بود. مثلا می گفت که وقتی امام در نوفل لوشاتو بود آقای عراقی گوسفندی را در باغچه قربانی کرد تا همه بعد از چند وقت گوشت حلال بخورند. امام وقتی فهمید ناراحت شد و گفت تا وقتی در فرانسه هستیم باید به قوانین آن احترام بگذاریم و کشتار خارج از کشتارگاه ممنوع است. یا گوشت نمی خوریم یا از گوشت حلال دارای مجوز استفاده کنیم.
eghlim
کتاب چهارم زندگی خروشچف بود. این کتاب نایاب توسط دو روس در زمان خروشچف و قبل از فروپاشی نوشته شده است و به همین دلیل معادلات سیاسی را با دقت بیشتری ذکر کرده البته با کتابی که بعدا بر اساس اسناد بیشتر نوشته شود فرق دارد بهرحال در برنامه من برای شناخت تاریخ قرن بیستم مفید بود

 

به بهانه درگذشته آیه لله مجتبی تهرانی

خیابان ایران در نزدیکی بهارستان از خیابان های خاصی است که هویت خاصی دارد. هویت اسلام سنتی. تنها افراد مذهبی با گرایش های سنتی در این منطقه زندگی می کنند و یک قرارداد نانوشته وجود دارد مبنی بر اینکه کسی در این منطقه به افراد غیرمذهبی خانه نفروشد یا اجاره ندهد. .یک جور نظارت اجتماعی بر این محل حاکم است که بروز رفتارهای غیرمذهبی یا مجرمانه را غیرمحتمل می کند. بی دلیل نیست که مدارس اسلامی نظیر مدرسه دخترانه رفاه و مدرسه پسرانه علوی در این منطقه شکل گرفت. به اعتقاد من یکی از المان های تشکیل دهنده هویت این خیابان سخنرانی های ادواری مرحوم آقای مجتبی تهرانی بود. وی از سالهای قبل از انقلاب به طور مرتب و منظم کلاس های اخلاق را در این منطقه برگزار می کرد و وقوع تحولات سیاسی موجب نشد تا این نظم و ترتیب درسهای اخلاق بهم بخورد. شخصیت آن مرحوم دقیقا با شخصیت این منطقه همسو بود. از یکسو وی طرفدار حکومت و شخص رهبر بود و در پایان هر سخنرانی غیر صریح وی را دعا می کرد. می گفت اللهم انصر زعیم المسلمین. اما از سوی دیگر با موج حزب اللهی بازی چندان همسو نبود و با هیاهوی گری سیاسی با لعاب مذهبی همراه نشد. ندرتا موضع گیری سیاسی علنی می کرد کمااینکه مردم این منطقه به رغم حمایت کلی از حکومت فاصله خود را از حفظ می کنند. ویژگی مهم درس اخلاق مرحوم مجتبی تهرانی این بود که کلاس اخلاق وی صرفا موعظه و پند نبود بلکه با یک دسته بندی بسیار تفصیلی از هر سرفصل اخلاق تلاش می کرد برای هر حالت خاص حدیث و روایتی بیابد. لذا یک کار تحقیقی سترگ پشتوانه هر بحث اخلاقی قرار داشت. برای شخص من درس اخلاق وی جذاب نبود و لحن کلامش نه تنها جذبم نکرد بلکه برایم کمی دافعه داشت  و به همین دلیل آن را پیگیری نکردم اما انصافا زحمتی که ایشان برای پیدا کردن پشتوانه های حدیثی و روایی متحمل شد جای تقدیر دارد و میراث اصلی وی به شمار می رود. ظاهرا همه کلاس های اخلاق ایشان از قبل انقلاب تا کنون با کیفیت عالی موجود است. چنانچه مدون شود مجموعه قابل استفاده ای خواهد بود.

نکته آخر، تهران به رغم اینکه پایتخت سیاسی بوده هیچ گاه به لحاظ مذهبی موقعیت ممتازی نیافت و افراد سرشناس مذهبی در تهران مستقرنشدند و همواره قم موقعیت ممتاز خود را حفظ کرد. لذا وجود علمای ممتاز در تهران بسیار معدود بوده است. . در گذشته های دورظاهرا از میان مراجع تنها آیه الله خوانساری به تهران آمدندولی بقیه در قم ماندند.از علمای سنتی تهران می توان به مرحوم حق شناس (مسئول حوزه علمیه مروی)، مرحوم مجتهدی تهرانی (مسئول حوزه مجتهدی)) و مرحوم مجتبی تهرانی اشاره کرد. از علمای سنتی که در تهران زندگی کردند تنها آقای فاطمی نیا و آقای ضیاآبادی باقی مانده اند. . در یک سطح پایین تر آقای شیخ حسین انصاریان قرار دارد .غیر از اینها بقیه روحانیت سیاسی هستند که در تهران فعالیت دارند. . لذادر مجموع می توان گفت که هویت سیاسی تهران ماهیت مذهب در تهران را تحت الشعاع خود قرار داده است.

جملاتی از تیم بزلی

در آخرین سفر به ایتالیا فرصتی شد تا پای سخنرانی تیم بزلی بروم. وی با این رشدی که دارد یکی از افراد مطرح در حوزه اقتصاد سیاسی شده است. بد نیست چند نکته جالب وی را با شما به اشتراک بگذارم:

– وی می گفت که برای اینکه فرق نگاه آمریکایی ها و اروپایی ها به دولت را ببینید به این واقعیت توجه کنید که در اروپا قیمت همه کالاها که روی آن نصب می شود قیمتی است که مالیات در آن نهفته است و شما دقیقا نمی فهمید که از آن پول چقدر بابت مالیات است و به همین دلیل حساسیت نسبت به بزرگی دولت کم است ولی در آمریکا قیمت ها همه قبل از مالیات است و وقتی قیمت آخر را می دهید روی هر جنس کفرتان در می آید که چقدر باید بابت دولت هزینه دهید و به طور طبیعی نسبت به دولت موضع دار می شوید.

– وی می گفت که وقتی نخستین بار نامزدم را در پرینستون دیدم از من سوال کرد که چه می خوانی گفتم اقتصاد گرایش توسعه. گفت ولش کن بابا ته توسعه، بحث سیاست است. می گفت 15 سال طول کشید تا من در عرصه اقتصاد سیاسی کار کنم تا به همین نتیجه برسم که ته بحث رشد و توسعه کشورها بحث سیاست نهفته است. (خود من هم قبلا به این نتیجه رسیده بودم! بدون اینکه 15 سال وقت بگذارم)

– در انگلیس مردم می گویند long live the king زیرا مردم تصور می کنند که اگر پادشاه طول عمر داشته باشد بلندمدت تر و عقلایی تر رفتار می کند در حالیکه در کشورهای دیگر می گویند مرگ بر پادشاه!

– در چین فرمانداران ایالاتی که رشد اقتصادی در منطقه خود ایجاد کرده باشند به جرگه حزب کمونیست -رده های بالا- می پیوندند و همین امر انگیزه ایجاد کرده که بهتر کار کنند.

– همه اقتصاد بخش عمومی روی این مسئله متمرکز است که نرخ مالیات چقدر تعیین شود و پول مالیات چطور خرج شود در حالیکه مسئله اصلی این است که این قدرت مالیات گیری چطور ایجاد و تقویت شود.

 

اهمیت ترجمه

به نظرم جایی دکتر طباطبایی معروف گفته بود ترجمه درست دمکراسی قانون سالاری است نه مردم سالاری. اگر این کلمه اینگونه ترجمه شده بود سرنوشت دمکراسی در ایران به شکل دیگری رقم می خورد. من کاملا با این حرف موافقم. مهم نیست کی و چگونه سر کار می آید. مهم این است که اگر آمد مجبور شود قانون را اجرا کند و با قانون بشود او را پایین کشید.

یک مثال دیگر که اهمیت ترجمه را نشان می دهد ترجمه فاینانس است. این کلمه را مدیریت مالی ترجمه کردند و بعد گفتند که خوب پس باید این رشته در دانشکده مدیریت قرار گیرد. به همین دلیل سرشت دانشجویانی که در ایران در این حوزه جذب شدند دانشجویان مدیریتی بودند که اتفاقا ریاضیات ضعیف ولی بنیه حسابداری خوبی دارند. در نتیجه ماهیت این رشته عملا به سمت دیگری کشیده شد. در عمل هم فارغ التحصیلان این رشته از حوزه مدیریت سکان دار بازار مالی و سرمایه ایران شدند. در حال حاضر نیز تفهیم این مسئله که فاینانس شدیدا ریاضی است امر دشواری گردیده است. اگر به جای مدیریت مالی اقتصاد مالی ترجمه می شد احتمالا در دانشکده اقتصاد جای می گرفت و وضع بهتر و به سامان تری می یافت.

 

مقاله «اقتصاد سیاسی نفت»

مقاله من تحت عنوان «اقتصاد سیاسی نفت» در نشریه اطلاعات سیاسی اقتصادی شماره 288 تابستان 1391 منتشر شد. به نظرم دو یا سه سال پیش فرستاده بودم و از پذیرش یا رد آن کلا بی خبر بودم که ناگهان خبر چاپ آن رسید.