نقدی بر نقدهای لایحه حمایت از خانواده

بازار نقدها علیه لایحه حمایت از خانواده داغ است ولی متاسفانه بیشتر آنچه دیده می شود شلوغ کاری و هیاهوست. مخالفت با ازدواج مجدد (اعم از دائم یا موقت) خود را در لوای مخالفت با لایحه مذکور پنهان کرده است.

آنچه در این میان برای من جالب است تناقضاتی است که در موضع گیری این افراد نوعا دیده می شود. لذا به جای دفاع از لایحه به نقد نقدهای مخالفین لایحه خواهم پرداخت (موضع ایجابی من در پست های بعدی خواهد بود) بسیاری از افرادی که در این مخالفت ها فعالند کسانی هستند که در صحبت های خصوصی، با حرارت از سرکوب جنسی در سالهای پس از انقلاب شکایت می کنند و اذعان دارند که سخت گیری های جنسی جامعه ایران را بیمار ساخته است. اما نمی دانم چرا که این تناقض آشکار میان دیدگاه های خود یعنی ضرورت سهل گیری جنسی در ایران و مخالفت با لایحه مذکور را در نمی یابند.

این افراد در عرصه سیاسی خود را مدافع آزادی به طور عام می نامند. حال وقتی که کار به عرصه آزادی جنسی می رسد به ناگهان محافظه کار می شوند. در عرصه اجتماعی خود را مدرن می نامند و توجه ندارند که به تعبیر گیدنز جوهر مدرنیته افزایش حق انتخاب است اما این آلرژی بیمارگونه در جامعه ایران به مسائل جنسی موجب می شود تا ناگهان سنتی شوند. از اقتصاد بازار و تنوع طلبی انسانها در عرصه بهره مندی از کالاها و خدمات سخن های طولانی می گویند اما ناگهان در این عرصه ناگهان سوسیالیست می گردند.

در اقتصاد می دانند که نمی توان برنامه ریزی مرکزی نمود و برای افراد تصمیم گیری کرد اما در عرصه خانواده، قائل به این می شوند که در حوزه خصوصی افراد مداخله کرده و برای آن تصمیم گیری کنند.

از میشل فوکو بسیار سخن می رانند و از مخالفت با سرکوب صداهای مخالف و اقلیت ها انتقاد می کنند اما یک بار هم حاضر نیستند صدای کسانی که زن دوم شده اند را بشنوند.

در فلسفه سیاسی جار می زنند که نباید افراد (حقوق و منافعشان) را قربانی کل های بی معنایی چون مصلحت جامعه، مصلحت نظام، روند تاریخ و …. کرد اما در مسائل جنسی بی تامل منافع افراد را قربانی کل بی معنایی چون خانواده می کنند. اگر در عرصه سیاست کل های بی معنایی چون حفظ نظام پرده ای برای لاپوشانی منافع صاحبان قدرت است، کل بی معنایی چون خانواده محملی برای لاپوشانی منافع قشر زنان است.

در اقتصاد مکرر از مضار انحصار سخن می گویند و هر جا انحصار می بیینند خواستار لغو آن می شوند اما در عرصه جنسی صرفا منافع انحصار و مضار رقابت را در نظر دارند.

در رابطه با قانون کار، مدعی اند که نباید منافع افراد بیکار را قربانی جمع شاغل نمود و با افزایش حمایت از افراد شاغل، انگیزه کارفرمایان برای استخدام افراد بیکار را کم کرد اما وقتی سخن از بازار ازدواج به میان می آید صرفا منافع زنان ازدواج کرده را در نظر می گیرند و بس. گویی کسانی که در این بازار تنها باقی مانده اند نه نیاز جنسی دارند، نه نیاز عاطفی، نه نیاز مالی. گویی اصلا آدم نیستند که در نظر گرفته شوند.

بسیاری از آنها خود را مخالف جدی جمهوری اسلامی و روش های برخوردش با مخالفین می خوانند اما خود در مخالفت با مخالفین خود همان روش ها را دنبال می کنند. یکی از آخرین نمونه های آن راه اندازی وبلاگی است که تلاش می کند تا با جستجو در مسائل شخصی نمایندگان و روابط جنسی آنها و افشاگری در این عرصه ها دیدگاه خود را در اذهان جامعه جا بیاندازند.

حال اگر با دقت بیشتری به گذشته بعد از انقلاب نگاه کنیم، نقش اقشار غیرمذهبی یا غیرشیعی در سخت گیری جنسی حاکم بر کشور را مشخص تر در خواهیم یافت. در تمام این دوران روحانیت شیعه به خاطر جوی که این افراد درست کرده بودند ناگزیر از سکوت و عدم ترویج دیدگاه دینی خود شدند.

یک سوال هم در ذهنم دائما خلجان می کند. اگر در تمدن مسیحی-یهودی چند زنی رواج داشت و امروزه به جای فرهنگ تک همسری، فرهنگ چند همسری در آنجا رواج می یافت، دوستان علاقه مند به غرب چه موضعی داشتند؟ آیا واقعا همین استدلال های فعلی را ارائه می کردند؟ اگر دیدگاه دینی در این زمینه را کنار بگذاریم و آنها واقعا بخواهند موضعی سازگار و بدون تناقض در پیش گیرند، باید از حق تنوع طلبی جنسی برای زنان دفاع کنند و دشواری جا انداختن چنین هدفی را پذیرا شوند نه اینکه ببینند چون دست یابی به آن هدف مشکل است پس حق تنوع طلبی برای مردان را انکار کنند.

روغنی زنجانی مدیر دهه شصت سازمان برنامه در خاطرات خود می گوید: "گاه در صحبت های فردی با تک تک وزرای وقت می دیدم که آنها مخالف ادامه جنگ و سیاست های آن مقطع بودند. اما وقتی همه در کابینه دور هم جمع می شدند یک صدا بر ضرورت ادامه جنگ تا آخرین قطره خون داد سخن می رانند و من از این تناقض همیشه در شگفت می شدم" (قریب به مضمون). حکایت مسائل جنسی هم در ایران چنین است. با تک تک این افراد در خلوت وقتی صحبت کنی یک جور موضع گیری می کنند اما وقتی می خواهند موضع گیری علنی کنند دیدگاه عکس آن را انتخاب می کنند.

ضمن تکرار اینکه موضع ایجابی خود را در پست های بعدی ارائه خواهم کرد، اگر کسانی غیر از توهین، هجو، لودگی و هوچی گری، نقدی بر نقدهای من دارند را با کمال میل پذیرا خواهم بود.

قاعده های سرانگشتی مسافرت

از تجربه چند مسافرت اخیر چند قاعده کلی بدست آوردم که البته برای افراد دارای خانواده (زن و بچه دار) به کار می آید.

1. مسافرت یک حد بهینه ای دارد که به نظر من 5 روز است. از آن کمتر نمی صرفد و از آن بیشتر خسته کننده می شود.

2. رانندگی بیش از 5 ساعت در روز جالب نیست. دلیل آن تنها خستگی راننده نیست بلکه خستگی مسافرین هم هست. باید طوری برنامه ریزی کرد که هر 5 ساعت در یک نقطه ای متوقف شد و بقیه روز را به تفریح و استراحت اختصاص داد. اینگونه لذت سفر و همچنین فرصت شناخت ایران و ارتباط با مردم مناطق مختلف بیشتر می گردد.

3. بیش از دو شب در چادر خوابیدن برای خانواده دشوار خواهد بود.

4. برای حرکت از خانه وشروع مسافرت، صبح های خیلی زود نظیر 5 صبح را می کنم اما در طول مسافرت، مسافرت صبح زود را توصیه نمی کنم تا هم وضعیت خواب افراد و راحتی آنها بهم نخورد و هم بتوانند مسیر را ببینند و لذت ببرند. حرکت صبح زود از تهران به این دلیل توصیه می شود که اولا به ترافیک نخورند، ثانیا در خنکای روز مسافرت شروع شود، ثالثا بخشی از سختی سفر را اعضای خانواده در خواب سپری کنند.

5. وسایل گران قیمت و زینتی (نظیر انگشتر، ساعت،…) به هیچ عنوان با خود به مسافرت نبرید.

6. اگر خیلی اهل سفر هستید، یک کیف سفر داشته باشید که آن را همواره کناری نگه داری کنید. در طول زمان متوجه می شوید چه اقلامی را باید در کیف سفرتان قرار دهید. (مثلا نخ و سوزن، داروهای عمومی، کنسرو بازکن و …)

7. از داشتن زاپاس و تسمه، شمع و … اضافه پشیمان نمی شوید.

(این ایام دلیل وبلاگ ننوشتن امکان نداشتن دسترسی به صفحه ورد پرس بود)

اانتخاب رشته اقتصاد

در سایت رستاک مقاله ای در مورد انتخاب رشته اقتصاد به عنوان رشته تحصیلی و مسیر شغلی نوشتم.

این هم لینک آن

http://rastak.com/showtext.php?id=1431

نقدهایی که نوشته شده وارد نیست. دوست نادیده دکتر مهران دبیرسپهری در مورد دکتراهای بی سواد و خطرهای آن نوشته اند که قبول دارم اما این حرف ناقض حرف من نیست. در مورد کاربرد ریاضیات شاید با ایشان کمی اختلاف نظر داشته باشیم. ظاهرا من کاربرد ریاضی در اقتصاد را جدی تر می دانم تا ایشان. دوست دیگری در مورد توانایی های دانش آموختگان اقتصاد در مقطع لیسانس مطالبی را بیان کرده اند. من حرف ایشان را قبول دارم اما ظاهرا ایشان به اشتباه برداشت کرده اند که من گفته ام دانش اقتصاد در مقطع کارشناسی، هیچ توانایی عملی ندارد. اصلا چنین نیست. همانگونه که دارندگان مدرک لیسانس فلسفه در برخی زمینه ها توانایی دارند، دانش آموختگان اقتصاد در مقطع لیسانس برای برخی کارها توانمند هستند و من نافی این توانایی ها نیستم اما قطعا برخی کارهای دیگر را نمی توانند انجام دهند. مثلا طراحی سیاست های پولی با دانش لیسانس اقتصاد غیرممکن است و حداقل شخص باید دکترا در این زمینه داشته باشد.