دغدغه ها 1

من از آدم هایی هستم که زیبایی ایده ها و دیدگاه ها برایم از زیبایی مناظر جالب تر بوده و به همین دلیل هیچ وقت به معماری خانه و معماری شهری توجه نداشتم. اما الان وقتی به شهرهای مختلف می روم به طور طبیعی اولین چیزی که مورد توجهم قرار می گیرد معماری و سازماندهی شهری است. حوصله ای باشد بیشتر خواهم نوشت اما همین قدر بگویم که
یکی از چیزهایی که در زیبایی شهرها تاثیر فراوان دارد مجسمه ها هستند. واقعا چند چیز بروکسل را به نظر من شهری زیبا کرده است که یکی از آنها مجسمه های کوچک و بزرگی است که در جای جای این شهر وجود دارد. کشور ما، شهرهای ما و تهران به طور خاص نیازمند نمادهایی از این دست است. باید جاهایی باشد که آدمی فقط برای دیدنش هم که شده برود. الان میدان آزادی اینگونه است که آنهم از گذشته به جا مانده است. لذا وقتی خبر دزدیده شدن یا خراب شدن مجسمه ای را می شنوم غصه می خورم. اینها عقب رفت است هرچند کوچک نسبت به عقب رفت های بزرگتر اما نباید نادیده گرفته شوند. هر کس که بخواهد ایران زیبایی داشته باشیم ناگزیر از ساختن مجسمه های زیبا، معماری شهری زیبا و امثالهم است.
شهرداری ها در اروپا همه کاره اند. بسیاری از امور شما در شهرداری ها حل و فصل می شود. مدرسه بچه ها، گاه درمان، …. شهرداری ها برای شاد نگه داشتن مردم برنامه دارند. مثلا در بروکسل هر از چندگاهی یکی از ملیت ها کنسرت و نمایشگاه خود را دارد و …. اقسام تدابیر اندیشیده می شود تا شهر زنده بماند. در ایران نیز شهرداری ها باید چنین باشند که برای شادی مردم تدبیر کنند. اگرچه برای ما حزن نیز مهم است که در مناسک عاشورا ظاهر می شود اما شادی نیز مناسک می خواهد…..
هر وقت کیسه های زباله را آماده می کنم تا در موعد مقرر بیرون گذارم از اینکه اینهمه زباله تولید کرده ایم شرمنده می شوم. اینها ضررهایی است که مستقیما به طبیعت می زنیم. آنقدر ضررهای جانی و مالی و بزرگ در کشور ما تحمل می شود که آسیب به طبیعت چندان بزرگ جلوه نمی کند ولی دغدغه نسبت به طبیعت را باید جدی گرفت. تفکیک زباله، سیستم های احیاء مواد از زباله و دفع درست زباله امور مهمی هستند که خیلی به آن فکر می کنم (گرچه بی حاصل). آیا واقعا در مقایسه با اینهمه تولید زباله کار مثبتی هم انجام می دهم ومی دهیم؟

ارتباطات سازمانی

یکی از تفاوت های فضای داخل کشور و خارج از کشور تا آنجا که تجربه کردم در نحوه ارتباطات سازمانی است. در ایران در شغل های غیرخدماتی یعنی شغل هایی که ارباب رجوع نیز ندارند خیلی روی حضور فیزیکی و ارتباطات رودررو و نهایتا مکتوب تاکید می شود در حالیکه در دانشکده ها و محیط های کاری در خارج از کشور تاکید بر استفاده از ایمیل است و این امری فراگیر و مسلم گردیده است. هرجا که وارد شوید بلافاصله ایمیل سازمانی دریافت کرده و بلافاصله انبوهی از ایمیل را روزانه دریافت می کنید و از شما انتظار می رود تا مرتب آنها را چک کرده و پاسخ مقتضی را بدهید یا در جریان امور باشید. اگر در پاسخ دادن تاخیر شود حتما عذرخواهی می شود و این یک وظیفه روزانه و سازمانی قلمداد می شود. متاسفانه در ایران از این ابزار چندان استفاده نمی شد (بعید می دانم که نسبت به سه سال قبل فرق چندانی رخ داده باشد). نشان آن هم اینکه هنوز اگر شما به وب سایت دانشگاه تهران بروید و یکی از دانشکده ها را تصادفی انتخاب کنید صفحات بسیار بدی خواهید دید و صفحات اساتیدی که آدرس ایمیل ندارند و معدود کسانی هم که آدرس ایمیل گذاشته اند مشخص نیست که آیا به ایمیل شما جواب می دهند یا نه. من خودم سر مسئله ای به تعداد زیادی از اساتید ایمیل زدم ولی مستقل از مثبت یا منفی بودن جواب، اصلا جواب های کمی دریافت کردم. استفاده از ایمیل تا حدودی نیاز به منشی را نیز کم کرده است. سنتا منشی ها مسئول تنظیم برنامه روزانه فرد بوده اند اما وقتی که ارتباطات ایمیلی رواج یابد خود فرد باید برنامه اش را تنظیم کند. از همین رو مثلا در سازمانی که هستم افراد برنامه آینده شان را که در تقویم گوگل گذاشته اند را در دسترس بقیه گذاشته اند. شما وقتی با کسی کار دارید اول به تقویم وی نگاه می کنید و می بینید که وقت های خالی اش کی است و مبتنی بر آن درخواست خود را تنظیم می کنید.

شغل های زائد، شغل های مورد نیاز

تجربه کار در ایران به من نشان می دهد که برخی شغل ها در ایران واقعا زائد هستند:
1) تایپیست: امروزه دیگر هر کس باید بیاموزد که خود کار تایپ خود را انجام دهد. دوره اینکه کسی بنویسد کس دیگری تایپ کند و دوباره غلط گیری شود و … گذشته است. راه تسلط بر تایپ هم بسیار ساده است. این فرمول را به کار بگیرید. چهار انگشت دست راست (غیر از انگشت شصت) را روی دکمه های j، k، l، ; و چهارانگشت دست چپ را روی ASDF قرار دهید. حال دقت کنید که هر کدام از انگشتان متعهد می شود تا یکی از دکمه های اطراف در ردیف بالا و پایین را فشار دهد. اگر این فرمول ساده را به کار گیرید بعد از حدود چند هفته بر انجام تایپ 10 انگشتی مسلط می شوید. اوایل کار دست آدمی کمی درد می گیرد اما اگر بر سختی آن فائل آیید می توانید به سرعت قابل قبولی دست یابید. من به سرعت بر این امر مسلط شدم ودر تایپ فارسی می توانم با تایپیست های حرفه ای مسابقه دهم و تایپ کردن حین نوشتن افکارم برایم همان لذتی دارد که پیانو نواختن می تواند برای اهل موسیقی داشته باشد. روزنامه دنیای اقتصاد نیز سال قبل برای همه کارکنان لپ تاپ قسطی خریده بود و مهلت چند ماهه ای داده بود برای تسلط بر تایپ و حذف کل تایپیست های روزنامه. کار جسورانه و پیشرفته ای بود در فضای فکری ایران.
2) یکی از نیروهای مهم شرکت های ایرانی پیش خدمت ها هستند و تمام وقت در شرکت ها حضور دارند. مثلا در موسسه انرژِی که شش طبقه داشت حداقل شش پیش خدمت مشغول به فعالیت بودند (تمام وقت و اضافه وقت). در حالیکه در من چند شرکت خارجی و دانشکده های ایتالیا واروپا چنین سمتی را ندیدم. تنها چیزی که هست این است که عصرها آخر وقت پیش خدمت ها می آیند و نظافت را انجام می دهند. آوردن چای از وظایف رسمی و مهم پیش خدمت ها قلمداد می شود در حالیکه اصلا چنین ضرورتی ندارد. اتفاقا به عکس، اینکه نیروهای اداری و خصوصا تحقیقاتی مجبور شوند به هوس چای تحرک فیزیکی داشته باشند خود امر مثبتی است و باید قدر دانسته شود. نهایتا اینکه یک ماشین ظرف شویی هست که همه بعد از صرف نهار ظرف های خود را در درون آن می گذارند و آن نظافت چی وقتی می آید دستگاه ها را روشن کرده و پس از شستشو آنها را سرجایش می گذارد. به این ترتیب یک نظافت چی تمام وقت لازم نیست.
فرد آچارفرانسه: در مقابل شغلی که درایران خیلی لازم است و دیده نمی شود کسی است که اصطلاحا آچار فرانسه نامیده می شود. وقتی نقد کردن یک چک بانکی، رسیدگی به امور اداری، پرداختن به مشکل شوفاژ خانه، خریدهای هفتگی، تعمیر ماشین و دنبال کردن بیمه تصادف و جریمه …. و حتی یافتن پارکینگ همه امور ساده ای هستند که هر کدام در تهران وقت زیادی از تک تک افراد می گیرد و اعصاب آدمی را فلج می کند. اگر هر دو یا سه نفر با هم فرد مورد اعتمادی را استخدام کنند تا این قبیل کارها را برای شان انجام دهد، خواهند دید که چقدر زندگی (خصوصا در تهران) راحت تر می شد.
خدمتکار خانه: یکی دیگر از شغل های مورد نیاز در ایران خدمتکار خانه است! تعجب نکنید. وقتی زن و مرد کار کنند، آنگاه رسیدگی به امور خانه نیز امری حرفه ای می شود که می توان برونسپاری کرد. لااقل در بروکسل و در میان همکاران من، بسیاری می گویند که خدمتکاری هست که هفته ای یک یا دو بار به خانه می آید و خانه را تمیز می کند. یکی پول بیشتری می دهد تا لباس ها را نیز اتو بزند….. . وجود فراگیر این شغل موجب می شود تا ضربه ای که از حیث اشتغال بابت تمام وقت نبودن مستخدمین ایجاد می شود جبران شود.

ضرورت تفکیک نقش

موضع گیری آقای مکارم در قبال لغو حکم اعدام ملک پور تعجب آور بود زیرا
مرجع تقلید بنا به تعریف تخصص در شناخت حکم دارند و خودشان از تعیین مصداق خودداری می کنند و تعیین مصداق را به عهده مقلد می گذارند و زیر بار مسئولیت آن نمی روند. در مقابل قضات را داریم که بنا به تعریف نقش شان تعیین مصداق است یعنی آنها هستند که با توجه به شواهد و ادله و رسوم قضاوت، در مورد مصادیق اظهار نظر می کنند. لذا بین این دو نقش باید تفکیک قائل شد و الزامات هر کدام را شناخت. قاضی نمی تواند قانون بگذارد یا حکم شرعی استخراج کند چون تخصص اش را ندارد. مرجع تقلید و قانون گذار نیز نمی تواند در مورد گناهکاری یا بی گناهی کسی نظر دهد چون ادله و شواهد لازم که در پرونده منعکس است را در اختیار ندارد…..

مصالحه سیاسی

اینکه مصالحه سیاسی از یک قبح سیاسی در فرهنگ ما تبدیل به یک تاکتیک سیاسی شده امر میمونی است و آن را باید نشانه منعطف شدن مغزهای فعالین سیاسی دانست. مغزهایی که بر اثر یک دندگی منجر به پیروزی ناگهانی انقلاب منجمد شده بود و سیاست را عرصه صفر و یک می دید.
پیشنهاد خاتمی را مبنی بر مصالحه را باید به فال نیک گرفت همانگونه که دیگران نیز گفتند. دلیل آن این است که یا غلبه تام بر حریف یا ممکن نیست یا پرهزینه است. من شخصا آن را پرهزینه می دانم نه غیر ممکن.
آنگونه که خاتمی درخواست مصالحه کرد همانگونه که انتظار می رفت از موضع عزت نبود و با ادبیات قابل قبولی نبود. اساسا خاتمی پرنسیب سیاسی خود را از دست داده و هرگاه خود را در سیاست عرضه می کند این وضعیت چندش آور وی بیشتر علنی می شود (متاسفانه).
مسئله حکومت همواره این بوده که همیشه خود را در موضع قدرت دیده و خود را مستغنی از طیف سیاسی مخالف دانسته است. دولت مقتدر بهره مند از همه مواهب از جمله پول نفت، همواره خود را در موضعی می دیده که او به مخالفین سیاسی، پست ها و امکاناتی را هبه می داده است و به همین دلیل اساسا مخالفت سیاسی مشروع قلمداد نمی شده است…..
هر وقت که حکومت به این جمع بندی برسد که برای جذب بخشی از مردم ناگزیر از همراه کردن بخشی از مخالفین سیاسی است، باید شروع واقعی اصلاحات را در ساختار سیاسی انتظار داشت. به گمان من حکومت هنوز به این نقطه نرسیده و هنوز فکر می کند که می تواند با بازی با مهره هایی چون قالیباف و ولایتی و دعواهای صوری حزبی میان موتلفه و جمعیت ایثارگران و امثالهم مردم را انتخابات ها به دنبال خود بکشد. لذا بعید می دانم که این بار نیز مصالحه ای صورت گیرد. اما در واقع امر، بخش بزرگی که به باور ما اکثریت جامعه هستند دیدگاه ها و سبک زندگی و سلایقی در سیاست گذاری اقتصادی/سیاسی/ اجتماعی دارند که از دید طرف مقابل غیرارزشی، انحرافی و … قلمداد می شود. لذا مشکل فعلی حکومت این است که مسئولین موجود و ساختار انتخابات ها کارکرد نمایندگی representation برای این بخش جامعه را ندارند. به همین دلیل همراهی خود را از حکومت دریغ می کنند. تا وقتی که این مسئله برای حکومت ملموس نشود کماکان خود را مستغنی خواهد دانست و امیدی به مصالحه در کار نخواهد بود. شاید انتخابات مجلس پیش رو تلنگری بر این تصور بگردد.

جنگ و اقتصاد

آخر این مقاله دکتر صالحی، پسران و محدث، نشان داده شده که جنگ و انقلاب اثرمعناداری (منفی) روی اقتصاد نداشته است و بیشترین اثر مربوط به درآمد نفت بوده است. در واقع اگر جنگ و انقلاب اثری روی اقتصاد داشته اند از خلال تاثیر آن بر میزان تولید و صادرات نفت بوده است. به عبارت دیگر از چاه های نفت ما در سیستان و بلوچستان بود، جنگ تاثیری روی اقتصاد نمی داشت در مقایسه با اثر درآمد نفت. این قضیه را چطور می توان توجیه کرد؟