جنگ اعراب و اسرائیل 2: جنگ سال 1973

قبلا در مورد جنگ اعراب و اسرائیل یک مطلب نوشته بودم. به تبع آن یکی از خوانندگان لطف کرد و کتابی در این زمینه را معرفی کرد. اولا یک تشکر حسابی از این دوست. بخت با من یار بودم که این کتاب زود از ایران به دستم رسید. برایم بسیار جذاب بود و یک آخر هفته مرا گرفتار خود کرد تا تمام شد. نویسنده کتاب رئیس ستاد ارتش مصر در آن جنگ است. کتاب توسط یک نظامی درست و حسابی نوشته شده و همین خواندن آن را بسیار جذاب می کرد. همیشه در ذهنم می گذشت که علوم نظامی عرصه ای جدی است و باید آن را جدی گرفت اما فرصت مصاحبت با یک نظامی جدی برایم فراهم نشده بود (وقتی کوچک بودم همسایه مان یک نظامی جدی بود که امیدوارم روزی خاطراتش را بنویسد). در این کتاب با محدودیت ها و خلاقیت های یک نظامی برای جنگ روبرو می شویم. علاوه بر آن رابطه سیاست و دنیای نظامی را بهتر می فهمیم. این روزها که دیگر ایران با مصر روابطش بهتر شده راحت تر می توان دریافت که در سیاست مصر و مسائل آن با اسرائیل چه پیچیدگی های زیادی وجود داشته که از بیرون نمی شود دید. مصر کشور بزرگی است و آدم های بزرگی در آن وجود داشته اند و نباید به آسانی از آن گذشت.
فصل آخر کتاب به شکل دردناکی توصیف می کند که چطور جنگ پیروز به شکست تبدیل شد و این نه به خاطر ندانم کاری نظامی ها بلکه به خاطر بی مسئولیتی سیاست مداران یعنی شخص انور سادات بوده است. نظامی ها آنگونه که در کتاب آمده دقیقا می فهمیدند که چطور بازی دارد عوض می شود و چطور باید جلویش را گرفت اما آنکه نمی فهمید رده های تصمیم گیری بالاتر بوده است. …. من که تا چند روز دائما به این جنگ فکر می کردم.
این را گفتم تا حسرت این کتاب بر دل کسانی که خارج هستند بماند. خودم این کتاب را به میلان می رسانم تا علاقه مندان در آنجا استفاده کنند. کتاب را به بهای نازلی از انتشارات اطلاعات می توانید خریداری کنید. کیفیت چاپ و ترجمه بسیار خوب و مناسب است

ابزارهای ارائه

امروزه دیگر ارائه به شکل power point بی منزلت است (همون بی کلاس). اسلایدهایی که برای ارائه تهیه می شود عموما توسط latex آماده می شود اما کار با آن منوط به یادگیری برخی کدها هست. برای همین برخی نرم افزارها ایجاد شده اند که جایگزین این کدها می شوند. علاوه بر این دیگر مقالات را با نرم افزار word نمی نویسند بلکه همین نرم افزارها قالب هایی برای نوشتن مقالات ایجاد کرده اند که منطبق با قالب های استاندارد در ژورنال های علمی است. رایج ترین نرم افزار علمی scientific workplace است که امکانات فراوانی را برای کار علمی در یک نرم افزار جمع و جور کرده است. روی اینترنت نسخه قفل شکسته اش را می شود یافت. غیر از آن نرم افزار دیگری هست به نام LYX که اساسا رایگان است (open source) و همان خدمات را ارائه می کند. برای کار کردن کافی است یک template حاضر آماده را در اینترنت جستجو کنید و اگر پسندید آن را مدلی برای تهیه اسلایدهای خود قرار دهید.

تاریخچه اقتصادسنجی

این مقاله را چند نفر از جمله دکتر پسران نوشته اند و به اختصار تحول رشته اقتصادسنجی را مرور می کند.

آزادی بیان بازهم در خطر

منشور اصلاح شده جنبش سبز منتشر شده که این جمله آن در مورد محاکمه عوامل شکنجه و … تن من را لرزاند: «نقد آزادانة نظریه پردازان، و افشاء و محاکمة حامیان خشونت در لایه های مختلف فکری و نظری حکومت، از جمله واضحاتی است که در جهت اجرای عدالت باید مورد توجه قرار گیرد».
هیچ کس و هیچ متفکری را نباید به صرف ترویج اندیشه اش به بهانه خشونت پرور بودن، فساد پرور بودن و مروج غرب بودن …. محاکمه کرد.

سرمقاله های من- رابطه اقتصادی با لبنان

این سرمقاله آخرین سرمقاله من است که پس از سفر احمدی نژاد به لبنان نوشتم و فکر می کردم جز سرمقاله های سانسور شده است. اتفاقی در اینترنت دیدم و فهمیدم بعدا چاپ شده است.

بروکسل نامه 6- اجاره خانه

یکی از چیزهای جالب ( و برای من ناگوار به شرحی که خواهم گفت) در بلژیک قضیه خانه اجاره کردن است. نکته ای که در اینجا هست و در ایتالیا نبود مسئله ارزیابی هنگام تخلیه و دریافت خانه است. مسئله به این قرار است که یک سری آدم شغل شان این است که خانه ها را سانتی متر به سانتی متر نگاه می کنند و تمام مشخصات آن را یادداشت می کنند. مثلا در این دیوار چند ترک به چه اندازه، چند سوراخ، چند رنگ پریدگی و امثالهم وجود دارد. دقت و وسواس دیوانه کننده ای در این کار دارند و قبل از تحویل خانه جزوه ای از این مشخصات تحویل می دهند و بابت این کار چیزی حدود 260 یورو می گیرند که بین صاحب خانه و مستاجر نصف می شود.
هنگام تخلیه همین آدم می آید و مجددا خانه را با دقتی مضاعف ارزیابی می کند و اگر یک رنگ پریدگی روی دیوار، کابینت، صندلی و چیزی پیدا کند آن را یادداشت کرده و تخمین خسارت می کند. این تخمین خسارت نیز وحشتناک است. مثلا مستاجر قبلی خانه ما صرفا برای نصب یک عکس یک سوراخ کوچک در دیوار ایجاد کرده بود که بابت آن ناچار شد 30 یا 40 یورو بپردازد. هیچ کاری نیز نکنید صرف استهلاک موجب می شود تا احتمالا 200 یورویی بپردازید. (حال حساب کنید من که بچه های کوچک شیطان دارم چقدر باید بپردازم؟). ضمانت اجرا نیز پولی معادل دو ماه اجاره خانه است که پیشاپیش در حسابی مشترک سپرده گذاری کرده اید و بدون امضای هر دو طرف (صاحب خانه و مستاجر) قابل تادیه نیست.
خیلی روشن است که وقتی چنین مکانیزمی وجود دارد آدم ها به مراتب بهتر مراقب خانه ها می شوند و طول عمر خانه ها بیشتر می گردد. واقعا چیزی که در اینجا محسوس است قدیمی بودن خانه هاست. با وجود این قدمت، خانه ها به خوبی کار می کنند. این قضیه صرفا به دلیل استحکام بهتر هنگام ساخت نیست بلکه نگهداری بهتر ابنیه مزید بر علت است. واقعا اینجاست که آدمی می فهمد بدسازی ساختمانها در ایران چقدر موجب هرز منابع می شود. متاسفانه در ایران به رقم اینکه پول پیش از لحاظ تئوری چنین کارکردی را دارد اما عملا کسی بابت استهلاک و یا خرابی خانه هنگام اجاره چیزی کم نمی کند و آدم ها اتوماتیک هزینه استهلاک را در اجاره خانه لحاظ می کنند. این یعنی وضعیتی غیربهینه. با ایجاد مکانیزم فوق می توان به وضعیت بهتری رسید.
یک نکته جالب دیگر قرار دادهای خانه است به این ترتیب که هر روز دیرکرد در پرداخت اجاره خانه بهره ای روی آن می آید. لذا به طور خودکار افراد ترجیح می دهند که کرایه را به موقع بپردازند.
صاحب خانه ما برای کار به آفریقا رفته اما در ازای پرداخت یک برج اجاره خانه یک بنگاه املاک را مسئول عقد قرار داد و رسیدگی به خانه کرده است و آنها نیز در امر اجاره دادن و حساب کشی و عقد قرارداد حرفه ای هستند. مثلا وقتی مشکلی در آب حمام پیش آمد کمتر از یک ساعت حاضر شدند و رسیدگی کردند مبادا خرابی ایجاد کند. دیدم ایده جالبی است که آدمی به این شکل در هنگام عدم حضور از مستقلاتش رسیدگی کند.

ارزیابی راهپیمایی 25 بهمن

راهپیمایی 25 بهمن بیش از آنکه به دنبال هدف سیاسی خاصی باشد واکنشی بود به تحقیر یک ساله در مورد شکست جنبش سبز! حکومتیان در نیافته بودند این حکمت قدیمی را که وقتی دشمنی را شکست می دهی طوری رفتار کن که غرورش جریحه دار نشود. رفتارهای حکومت به شکل روزافزونی شکست جریان سبز را در سال گذشته به رخ می کشید و این جریان دنبال فرصتی بود تا بقای خود را به رخ بکشد.
آیا تبعات سیاسی خاصی به دنبال دارد؟ به نظرم باید حدس زد. از یک سو می توان گفت که تصمیم گیران حکومتی فهمیده اند که به رغم مخاطرات و فشارهای موجود حضور همین جمعیت در تظاهرات 25 بهمن غیرمنتظره بوده و نشان می دهد که جمعیت هوادار این جریان به مراتب بیش از آن چیزی است که قبلا تصور می کردند. من هنوز بر این گمانم که تحلیل آنها این بود که تظاهرات های سال قبل بیشتر ناشی از بیش از حد داغ شدن رقابت های سیاسی در کوران انتخابات بود و معتقد بودند که با گذشت زمان بدنه جامعه خود را کنار می کشد و اقلیت ناچیزی باقی می ماند که می توان به راحتی آن را دفع کرد. ظاهرا در این تصور خللی ایجاد شده و در حاکمیت کم کم این دیدگاه که جنبش سبز یا مخالفین پایه اجتماعی قابل توجه و غیرقابل نادیده گرفتنی دارند قوت می گیرد. اینها حدس است البته اما عدم برخوردهای فعلی با موسوی و کروبی موید آنست تا اینجای کار.
در مورد سخنان رضایی، قالیباف، هاشمی و حسن روحانی بعدا خواهم نوشت اما حاکمیت از این فرصت به دنبال وصله پینه میان بدنه خود است اما اینکار با وجود عنصری چون احمدی نژاد و تیمش غیرممکن است هرچقدر هم که ادای وحدت درآورند. لذا گمان نمی کنم که شعارهای تند تظاهرات اخیر موجب ایجاد وحدت در حاکمیت شده باشد. اینهم البته حدس از راه دور است.
اگر اصلاح طلبان بتوانند این تظاهرات ها را به سمت انتخابات مجلس هدایت کنند و میوه آن را در آنجا بچینند گام هوشمندانه ای برداشته اند گرچه این دیدگاه آقای عبدی را قبول دارم که وقتی قدرت داشته باشی هرچند در حاکمیت نباشی اما تاثیر خود را بر جا خواهی گذاشت و دیدگاهت پیش خواهد رفت اما اگر قدرت نداشته باشی حتی اگر در مجلس و ریاست جمهوری نیز باشی منشا تاثیر نخواهی بود.
نکته فرعی: من این تحلیل کیهانی ها را که می گویند ضد انقلاب، خانواده های مجاهدین، بهایی ها و … در تظاهرات آمده بودند تا حدی قبول دارم با این توضیح که از وضع موجود افراد به درجات مختلف ناراضی هستند و زیان می بینند. آنها که از تداوم وضع موجود بیشترین ضربه ها را دیده و می بینند بیشترین انگیزه را برای خط شکنی در تظاهرات ها دارند. اینها پیش قدم می شوند و حداقل تعداد لازم برای حضور بقیه را فراهم می کنند. بعد بقیه جامعه ریسک ورود را می پذیرند. به همین دلیل گمان می کنم اینکه دو موج حضور در راهپیمایی 25 بهمن وجود داشت (هنگام عصر و شب) حرفی منطقی است.

با هم از چه سخن گوییم؟

دوست دارم وقتی با «دوستانم» می نشینیم از تجربیات اصیل زندگی مان بگوییم. تعارف، ظاهرسازیها و اداها را کنار بگذاریم. از آن مهمتر دوست دارم به جای صحبت در مورد دیگران از یافته های خودمان سخن بگوییم و از دیگران در این رابطه چیزهایی بشنویم. اینها مهمترین چیزهایی است که برای یافتن شان عمرمان را هزینه کرده ایم. یادم است که چند سال پیش رفقا جمع شدند اما آنقدر در مورد دیگران آنهم به شکل توصیف یک نفر در یک جمله سخن گفتند که حالم بهم خورد و زود خداحافظی کردم. من تشنه آنگونه گفت و شنودها با دوستان صمیمی ام هستم. دوست صمیمی یعنی کسی که از صمیم دل دوستش داری….. (البته گفت و گوی سیاسی هم جای خود!)
امروز این ایمیل را دریافت کردم که از جنس ایمیل های تفریحی است که هر روز ده ها مورد فرستاده می شود اما خواندنش حال و هوایم را عوض کرد:
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو » می دانم چه حالی داری » چون در واقع نمی داني./ یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است. /هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند./از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است./در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن./وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: «برای چه می خواهید بدانید؟»/هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن./هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن./ وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای./ هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور./ راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن./ هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر./ شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد./ سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : » آماده، هدف، آتش «/ هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد./ چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد./ وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور./ هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن./ وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن./در حمام آواز بخوان./در روز تولدت درختی بکار./طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند./بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر./فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی./ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن./هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند./شیر کم چرب بنوش./هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد./فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود./از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

دیدگاه مردی که زودتر از دیگران می دانست

این سوال که چرا تونس و مصر تونست و ما هنوز نتوانسته ایم سوال مهمی است که نمی توان آن را نادیده گرفت و بی تفاوت از آن گذشت. این از جمله اموری است که تحلیل آن برای اقدام های آینده بسیار ضروری و مهم است. در اینجا آنچه من از دیدگاه های عباس عبدی فهمیدم را به طور خلاصه می نویسم.
1) جنبش دمکراسی خواهی در ایران باید حول محوری باشد که بتواند حداکثر پشتیبانی عمومی را فراهم کرده و میان حاکمیت اختلاف اندازد. اهدافی چون جمهوری ایرانی، نه غزه نه لبنان و امثالهم دقیقا بر خلاف این هدف هستند اما اهدافی چون تحقق و اجرای همه جانبه (یا بدون تنازل به تعبیر میرحسین) همین قانون اساسی موجود می تواند هدف گفته شده را فراهم کند. این هم تاکتیک است و هم استراتژی. همانطور که (امام/آقای) خمینی هدف رفتن شاه را مبنا گذاشت و همه را حول آن سازماندهی کرد و با این سازماندهی توانست بر شاه غلبه کند. به نظر آقای عبدی وظیفه رهبری جنبش سبز بود و هست که در مورد شعارها و محورهای اعتراض موضع گیری کند و آن را به حال خود رها نکند.
2) رهبری جنبش باید اگر به روش تظاهرات روی می آورد آن را رسما قبول کرده و آن را مدیریت کند. مثلا اگر خشونت مذموم است از هواداران بخواهد تحت هیچ شرایطی و هیچ توجیهی به آن روی نیاورند. به تعبیر وی قدرت جنبش دمکراسی خواهی در اعمال خشونت نیست که در این وادی ضعیف تر از رقیب است اما سلاح برنده تری که در اختیار دارد مظلومیت است. قدرت این جریان در کتک خوردن است نه کتک زدن. این چیزی است که می تواند پشتیبانی عمومی را به دنبال آورد و در حاکمیت اختلاف اندازد و مکانیزم های اجتماعی ای به راه اندازد که سلاح خشونت در دست حاکمیت را کند کند.
3) رهبری جنبش نباید و نمی بایست فاصله خود را از حاکمیت از یک حدی بیشتر کند/ می کرد تا انگیزه مذاکره و چانه زنی کمرنگ نشود. اگر این فاصله خیلی زیاد شود تا وقتی که کار خیلی خیلی بیخ پیدا نکند طرف مقابل انگیزه برگشت به سمت مخالفین را پیدا نخواهد کرد. این دیدگاه مبتنی بر این فرض است که مذاکره برای رسیدن به سازش با هدف کم کردن هزینه ها نسبت غلبه تام با هزینه زیاد ترجیح دارد. به همین دلیل آقای عبدی مهمترین و استراتژیک ترین اقدام میرحسین را شروط وی برای به رسمیت شناختن دولت احمدی نژاد قلمداد می کرد که به تعبیر وی به دلیل فشارهای موجود نهایتا با مصاحبه زهرا رهنورد این گام و این فرصت از بین رفت.

مردی که زودتر از دیگران می دانست

من در میان تحلیل گران عرصه سیاسی بیش از همه عباس عبدی را قبول دارم و تحلیل هایش را جدی می گیرم. غیراز ویژگی های فردی وی که برایم جذاب است یک نکته در او هست که او را از بقیه ممتاز می کند و آن اینکه خیلی چیزها را زودتر از دیگران می بیند. به خاطر دارم که در انتخابات سال 76 که خاتمی کاندید شده بود همه مایوس بودیم و با یاس می پرسیدیم چه فایده دارد کاندید شود وقتی رای نمی آورد. اما تنها کسی که جدی می گفت قطعا آقای خاتمی رای می آورد عباس عبدی بود حتی هیچ کس در ستاد خاتمی این باور را نداشت حتی سعید حجاریان. وقتی انتخابات دور دوم خاتمی شد تنها کسی که می گفت خاتمی نباید کاندید شود و برای این عرصه مناسب نیست او بود در حالیکه همه به دنبال یک پیروزی راحت بودند ولو اینکه می دانستند وقتی شرایط سخت شود خاتمی مرد کارزار نخواهد بود. وقتی اوضاع خراب شد و فشارها سنگین شد تنها کسی که می گفت خاتمی باید از مردم استمداد بجوید و یا از حاکمیت خارج شود او بود و این بار نیز تنها ماند و هزینه این تنها ماندن را پرداخت. وقتی انتخابات اول احمدی نژاد شد وی در دور دوم به جد معتقد بود که هاشمی رای نمی آورد و باید به نفع کروبی کنار رود تا رقابت بین کروبی و احمدی نژاد باشد. بازهم در این وادی تنها ماند. در انتخابات اخیر در نوشته مهمی تحت عنوان ورود به انتخابات از کدام منظر تفاوت نگاه خود را مطرح کرد. وی معتقد بود که اگر کسانی چون میرحسین و یا کروبی فکر می کنند که انتخابات سالم است و یا اگر مردم تظاهرات کنند حاکمیت دست به کشتار نخواهد زد ایران را با سوئیس اشتباه گرفته اند و از همان اول دیدگاه شان نسبت به حاکمیت و ماهیت آن اشتباه بوده است. وی ورود به انتخابات را برای گرم کردن بازار سیاست و بیرون آوردن جامعه از رخوت و یاس و ایجاد تحرک سیاسی در جهت پیشترفت سیاسی قابل توجیه می دانست که این مطلوب محقق شد اما به دلیل اشتباهاتی که رخ داد ثمرات آن ظاهر نشد. اینکه از دید وی این اشتباهات چه بود را خواهم گفت. نکته جالب اینجاست که در قبال وقایع سال گذشته نیز بار دیگر تنها شد و تحلیلی متمایز از دیگران ارائه کرد. به دلیل اهمیت موضوع و درسهایی که برای جنبش دمکراسی در آینده دور و نزدیک خواهد داشت آن را جداگانه می آورم. این شعر در مورد ایشان اغراق آمیز است اما بی وجه هم نیست.
گه دهری و گه ملحد و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که زعصر خود فراتر باشد

« Older entries