معیارهای پذیرش در هاروارد

دیشب توفیقی داشتم تا با در جلسه ای با دکتر جواد صالحی اصفهانی هم صحبت شوم. نکته جالب و شنیدنی بیان کرد. ایشان گفت که با مسئول اداره پذیرش دانشگاه هاروارد گفتگویی داشته و از وی پرسیده که ملاک پذیرش شما در هاروارد چیست؟ طرف مقابل گفته بود که ما 80 درصد جا را برای کسانی که نمره‌های ممتاز دارند قرار می‌دهیم اما 20 درصد را به کسانی اختصاص می‌دهیم که نمرات متوسط دارند. دلیل آن این است که برای موفق شدن مجموعه ای از خصوصیات لازم است اما این خصوصیات باهمدیگر همبستگی مثبت ندارند. مثلا احتمال اینکه قدرت خلاقیت یا توان کارآفرینی یک فرد درسخوان زیاد باشد بسیار کم است. یعنی بین خلاقیت و هوش هیجانی/عاطفی و قدرت محاسبات و تحلیل ریاضی همبستگی مثبت یا نیست یا اگر هم باشد همبستگی کمی دارد. افراد درسخوان که در یک حوزه ممتاز می شوند قطعا توانایی های دیگر را در خودشان سرکوب کرده اند و در حوزه های دیگری ضعیف هستند. اما یک فردی که نمرات درسی اش معمولی باشد احتمالا به توانایی‌های دیگر پرداخته است. مثلا اوباما فردی به لحاظ درسی ممتاز نبوده ولی قابلیت‌هایی داشته که نهایتا وی را در نقش رهبر بزرگترین دمکراسی دنیا قرار داده است. برای هاروارد موجب افتخار است که آنقدر درایت داشته تا فردی مثل او را جذب بکند. مسئولین جذب دانشگاه هاروارد برای یافتن 20 درصد بقیه به رزومه افراد دقیق می شوند تا نکاتی که حاکی از چنین کارآفرینی‌ها، خلاقیت‌ها و نبوغ‌های غیردرسی باشد را شناسایی کنند

کشکولیات آذرماه 1392

  • با دوستان در مورد نقش نهادهای عمومی صحبت می کردیم. اکثریت از رشد نهادهای عمومی در سال‌های اخیر اظهار نگرانی می کردند و با آن مخالف بودند و خصوصی‌سازی را به این دلیل که موجب رشد این نهادها شده نقد می کردند. من در مقابل می گفتم که شما صرفا دغدغه فساد و دمکراسی دارید ولی از حیث کارایی اقتصاد چطور؟ آیا قوی شدن این نهادهای عمومی موجب رشد توسعه نخواهد شد؟ آیا مخالفین این نهادها ایده‌آل نگر نیستند؟ برای‌شان مثال زدم که رشد و توسعه کره از طریق موفقیت 7 هلدینگ بزرگ که اصطلاحا چابول خوانده می‌شد به دست آمد. این چابول‌ها روابط بسیار نزدیکی با مراکز قدرت داشتند و بانک‌های کره همه در دست‌شان قرار داشت. هر اشکالی که شما تصور کنید بر آنجا هم مترتب بود اما همین چابول‌ها بودند که توانستند توسعه کره جنوبی را بنیان گذارند و با رشد درآمد سرانه به تدریج نظامی‌ها کنار زده شده و غیرنظامی‌ها بر روی کار آمدند و دمکراسی کره قوت گرفت. مگر رشد اقتصاد اندونزی و خروج از ورطه وابستگی به نفت در دوران سوهارتو انجام نشد؟ مگر کسی هست که نداند خاندان سوهارتو در شرکت‌های بزرگ دست داشتند؟ مگر توسعه چین که تحسین همه را ایجاد کرده بدون ایجاد مناطق آزاد شکل گرفت؟ کیست که نداند این مناطق آزاد به مدد آقازاده ‌های حزب کمونیست چین ایجاد شدند.
  • خاطرم می آید که وقتی قرار بود یارانه ها هدفمند شود من مخالف توزیع برابر و فراگیر آن بودم و بر هدفمندی آن تاکید داشتم و در این راستا برای دنیای اقتصاد سرمقاله می فرستادم اما با کمال تعجب می دیدم که سرمقاله های من سانسور می شود. پیگیری کردم به من گفتند که سیاست روزنامه توزیع فراگیر و بدون تبعیض یارانه است. برای من این جمله معنای مشخصی داشت. سردبیر وقت موافق توزیع فراگیر یارانه بود و همین را سیاست روزنامه عنوان کرده بود و خیلی جالب اینکه به خود حق می دادند که سرمقاله من را سانسور کنند و هیچ قبحی در این کار نمی دیدند. من در آن زمان بحث می کردم که روزنامه باید جایی باشد که اهل فکر اگر دیدگاه های متعارض دارند مطرح کنند و نباید سیاست خاصی را اینگونه تحمیل کنیم. بگذریم که آن قضیه گذشت اما تلخی سانسور برای من که نگذشت. اینک که همه اش در روزنامه در مورد چگونگی هدفمند کردن یارانه مطلب می زنند یاد آن موقع می افتم که چطور حاضر نبودند ابعاد ساده این قضیه را ببینند و چطور بر موضع غلط خود تا این حد و با این روشها پافشاری می کردند.
  • با دکتر صالحی اصفهانی در جلسه ای توفیق همصحبتی یافتم. ایشان می گفت در آشفته بازاری که هر کس اظهارنظرهای غیرموثق می کند نقش روزنامه ها، سایت ها و مجموعه هایی از این دست عمدتا ادیت کردن و گزینش کردن حرف های مهم از حرف های مفت است. فضای نت فضای آزاد است برای همه گونه حرف ولی سایت های خاص مشتریان خود را به دلیل این چنین گزینش هایی به دست می آورند.
  • وقتی صحبت در مورد یکی از اقتصاددانان کشور شد، ایشان گفت که من نمی دانم سوادش چطور است. گفتند که چند کتاب دارد. گفتند که این ملاک نمی شود. نشر کتاب سیگنال قوی نیست باید به دنبال costly signal بود و آن را معیار قرار داد تا افراد تفکیک شوند. نشر در مجلات علمی چنین سیگنال سخت و در عین حال مهمی است.

خوشه چینی

  • دکتر سریع القلم: سیاستمدار حرفه‌ای كسی است كه از غرایز (كینه، عقده، حسد، طمع و امثالهم) عبور كرده است: او كسی است كه غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی كرده است، ‌مهربانی و احترام را تجربه كرده است، سفر رفته و حتی از هوس نیویورك رفتن هم عبور كرده است. ریچارد نیكسون معتقد بود سیاستمدار حرفه‌ای از هر ده دعوت، شاید یك دعوت را قبول کند. منبع
  • كته مهمي كه داگلاس نورث -برنده جايزه نوبل اقتصاد- مطرح كرده است اين است كه وجود مالكيت معنوي مهم‌ترين عامل رشد اقتصادي چشمگير تمدن غرب بعد از انقلاب صنعتي بوده است. تا قبل از انقلاب صنعتي مفهوم رشد پايدار وجود نداشته است و نرخ رشد اقتصاد بشر بسيار طبيعي و كند بوده است. به عنوان مثال نحوه جهت‌يابي در درياها همواره يك مسئله اساسي براي كشتي‌رانان بوده است. اين معضل همواره مانع از توسعه ناوگان حمل و نقل دريايي به شمار مي‌آمد. در قرون 17 و 18 بود كه حاكمان اسپانيا، هلند و بريتانيا جوايز پولي فراواني را براي يافتن راه حلي بابت اين معضل پيشنهاد كردند. از اين پس بود كه شخصي بنام هريسون توانست يك ساعت مكانيكي طراحي كند كه امر هدايت ناوگان دريايي را بر عهده گيرد
  • We first show that teachers’ beauty significantly affects evaluations of their teaching.
    ….Notwithstanding these controls, we find that more attractive teachers receive much better evaluations. منبع
  • بقول آندره فونتن در کتاب یک بستر و دو رویا فرانسه مزاحم دنیاست. زیرا می خواهد بیشتر از حد و اندازه اش ظاهر شود. ولی دنیا نمی تواند گربه ای را در جایگاه شیر بپذیرد. فرانسه باید حد و اندازه خودش را بشناسد.
    به نقل از یکی از کامنت های این مصاحبه
  • به بهانه نقش آفرینی ظریف: می گویند که نادر در حین جنگ دید که یک پیرمرد خیلی مردانه می جنگد. او را صدا کرد و گفت وقتی که ایران اشغال می شد تو کجا بودی که اینگونه مردانه جلویشان بایستی؟ جواب داد قربان من بودم شما نبودید
    در سال های گذشته نیز ظریف و ظریف ها بودند ولی روحانی نبود

 

چرا بیخیالیم؟چرا بیخیال نیستیم؟

این روزها که عملکرد ظریف تحسین و اعتماد همه را برانگیخته امثال من دیگر دغدغه این را نداریم که در ذهن¬مان به این فکر کنیم که باید موضع کشورمان در قبال عربستان چگونه باشد؟ عراق چطور؟… با خود می¬گوییم ظریف و امثال او در وزارت خارجه هستند و بهتر از ما به این امور اشراف دارند. به عبارت دیگر با خود می¬گوییم که اگر من کلی وقت بگذارم و ریزه-کارهای سیاست بین¬الملل را دست یابم تازه به جوابی می¬رسم که تیم فعلی وزارت خارجه می¬رسند. لذا چه ضرورتی دارد که من و امثال من به این مسائل فکر کنیم. ما به کار تخصصی خود می¬پردازیم و اهلش به آن امور رسیدگی می¬کنند. وقتی پای نفت و مسکن مطرح می¬شود مجددا همین نگرش را دارم و با خود می¬گویم که آخوندی، نعمت زاده و زنگنه به کار خود واردند و اگر من خیلی هم خوب تحلیل کنم احتمالا به همان جواب آنها خواهم رسید. لذا بی خیال جمع آوری اطلاعات و تحلیل آنها و دغدغه داشتن نسبت به آنها می شوم (یم).
اما در برخی حوزه¬های دیگر اینطور نیست. چنین حسی نداریم. به طور مشخص در حوزه تخصصی اقتصاد اینگونه نیستیم. مطمئن نیستیم که تصمیمات درست است. بی دلیل نیست که برخی نمره وزرای اقتصادی را پایین تر از وزیر خارجه، مسکن، نفت، ارشاد و صنعت می دهند.
من شخصا در عرصه دین نیز بی خیال نیستم. یعنی اطمینان ندارم که علما بی طرفانه دیدگاه¬های اهل سنت را خوانده و نقد کرده باشند و به این جمع بندی رسیده باشند که دلایل شیعه قوی تر است. اطمینان ندارم که ادیان دیگر را جدی و درست و منصفانه بررسی کرده باشند. اطمینان ندارم که ازاحادیث پیامبر و ائمه احکام درست استخراج می¬شود. اگر مثل شهید مطهری و یا علامه طباطبایی زیاد بود این اطمینان حاصل می شد چون حقیقت جویی در آنها وجود داشت و مشهود بود اما در بسیاری از علما چیزی که بیشتر به چشم می خورد تعصب است تا حس حقیقت جویی و این اطمینان زداست نه اطمینان زا. من وقت ندارم کاملا بررسی کنم که فلان شخص آیا منصفانه دلایل مکاتب رقیب را دیده یا نه ولی از نوع برخورد وی سیگنال می گیرم که احتمال این مسئله چقدر است. لااقل من نمی توانم کاملا به کار تخصصی خود بپردازم و مطمئن باشم که در مورد تاریخ کربلا مثلا تاریخ نگاری درستی عرضه می شود. نمی توانم مطمئن باشم که اگر من هم همین مسیر را بروم به همین نتایجی خواهم رسید که هم اکنون رسیده اند. دقیقا به همین دلیل من با این استدلال متعارف مخالفم که همانطور که در مقابل تجویز طبیب باید سکوت کرده و آن را بپذیریم در مقابل تجویز علمای علوم انسانی و اجتماعی و همچنین علوم دینی باید سکوت کرد و پذیرفت. در علم طب مطمئن هستیم که اگر ما نیز مبانی طب را یاد بگیریم به همان تجویز دکتر می رسیم اما در عرصه علوم انسانی و اجتماعی و دینی مسئله اینگونه نیست.

خاطره ای از مرحوم دکتر معتمدنژاد

دکتر معتمدنژاد پدر علم ارتباطات در ایران بود. من سربازی ام به شکل امریه در مرکز تحقیقات صداوسیما گذشت. یک بار ایشان برای سخنرانی آمده بودند
خوب خاطرم هست که ایشان در مورد لزوم قانون تبلیغات به طور کلی و تبلیغات تلویزیونی سخن می گفت. می گفت استاندارد تبلیغات در یک ساعت فلان دقیقه است که در ایران خیلی ورای آن می روند و این سو استفاده از مخاطب و آزار وی است و باید امثال این کارها قانونمند شود. بعد در مورد لزوم قانون مطبوعات صحیح سخن گفت.
یادم است که آن زمان مقارن با سرکوب مطبوعات بود و فضا علیه رسانه ها خیلی سنگین بود. یکی از حضار گفت آیا شما در این شرایط که همه حکومت علیه مطبوعات بسیج شده اند چنین حرف هایی می زنید؟ پاسخ او این بود که مقصود شما این است که شرایط سخت است؟ پس باید بیشتر تلاش کنیم.
هرچی مخاطبین می گفتند ایشان نتیجه گیری می کرد پس باید بیشتر تلاش کنیم
این یعنی ناامیدی را با تلاش بیشتر جایگزین کردن. این برای شخص من آموزنده بود. تا چه حد توانستم این درس را عملی کنم را باید دید و دیگران قضاوت خواهند کرد

بایدهای اقتصادی دولت روحانی

معمولا تا وقتی کسی در کناری نشسته به راحتی می­ تواند مجریان را به نقد کشد اما وقتی خود مسئولیت می ­پذیرد آن تهور و بی­ باکی در تصمیم­ گیری کنار گذاشته می­شود. این مسئله شامل همه می­ شود از جمله مسئولین اقتصادی دولت فعلی. بسیاری از این افراد تا وقتی در کناری بودند به سادگی به سیاست­ های موجود ایراد می­ گرفتند. چرا نرخ بهره زیر تورم است؟ چرا نرخ ارز تک نرخی نیست؟ چرا قیمت بنزین تعدیل نمی­ شود؟…. . اما نکته جالب توجه آنست که با وجود گذشت نزدیک به صد روز از فعالیت دولت همان نقدها به خود این دولت نیز وارد است.

تنها توجه به سه مورد در این زمینه کافی است.

قیمت بنزین: همه اقتصاددانان می­دانند که هدف از واقعی کردن قیمت بنزین اصلاح رفتار مصرف کننده و به تبع آن کاهش واردات بود. کل داستان هدفمندی یارانه ها برای این مقصود تنظیم شد. اما اشتباه مسئولین هدفمندی در عدم تعدیل قیمت بنزین با تورم موجب شد که امروز دقیقا در جایی قرار بگیریم که قبلا بودیم. قرار بود بنزین کالایی گران باشد تا افراد به راحتی نتوانند بنزین بزنند و ترافیک و آلودگی ایجاد کنند. امروزه تورمی به حدی رسیده که نرخ 400 تومان به ازای هر لیتر نرخی ارزان و بی ارزش است و این نرخ نمی تواند انگیزه کافی برای اصلاح رفتار مصرفی به وجود آورد. زمانی شاخص غلط بودن قیمت بنزین ارزان بودن آن از آب معدنی بود. دوباره در شرایطی قرار گرفته ایم که آب معدنی از بنزین گران تر شده است.

قیمت آب، برق و گاز: یکی از مشکلاتی که دولت قبل ایجاد کرده و به این زودی­ ها دامن دولت را رها نخواهد کرد، ثبات قیمت خدمات دولتی نظیر آب، برق و گاز است. پیامد این وضع ایجاد بدهی سرسام­ آور در بخش نیروست. در شرایطی که دولت دیگر توان بازپرداخت بدهی­ هایش را در  صنعت برق به آسانی ندارد، زمینه ای برای سرمایه گذاری بخش خصوصی وجود نخواهد داشت.

نرخ بهره: به رغم اینکه رئیس کل بانک مرکزی در همان روزهای اول شروع به کار از لزوم مثبت شدن نرخ بهره صحبت کرد اما دیری نگذشت که پا پس کشید و گفت که راه تحقق آن کاهش نرخ تورم است. این چیزی نیست جز عقب نشینی از افزایش نرخ بهره.

آنگونه که به نظر می­رسد مسئولین فعلی قصد ندارند تا سال بعد به قیمت بنزین، آب، برق و گاز و همچنین نرخ بهره دست بزنند. دلیل آن چیست؟ پاسخ هراس از تورم است. جمله ای که وزیر اقتصاد به صورت کلیشه ای تکرار می­کند آنست که وقتی مریضی تب دارد جراحی اش نمی کنند. منظور ایشان از این تعبیر این است که تا وقتی تورم بالاست صلاح نیست دست به جراحی اقتصاد بزنیم. این از آن دست مسائل است که مثال خود گمراه کننده است. درست است که تورم بالاست و افزایش این اقلام هزینه سبد خانوار را افزایش می دهد اما مگر نه آنست که از کسری بودجه دولت خواهد کاست و کسری بودجه خود مقوم تورم است؟

فاصله قیمت بنزین، برق و آب و بهره از قیمت­های تعادلی آنقدر زیاد شده که تغییر آنها فشار محسوسی ایجاد نخواهد. به عنوان مثال اصلاح قیمت بنزین از 400 تومان به لیتری 800 تومان برخلاف تصورات رایج انتظارات تورمی را دامن نخواهد زد ولی گره ای از کار دولت خواهد گشود.

مگر نه این است که دولت نهایتا مجبور خواهد شد که تن به افزایش قیمت دهد، آیا بهتر نیست که هم اکنون به جای یک شوک بالا دو مرتبه نیم شوک به اقتصاد وارد کند؟ در شرایطی که دولت با کسری بودجه شدید دست به گریبان است و برای این مقصود به صندوق توسعه ملی متوسل شده اصلاح قیمت های نسبی یک امر ضروری خواهد بود.

در واقع در ایران، شجاعت در اصلاح قیمت های نسبی آزمونی برای سنجش کارآمدی نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی اقتصادی است. باید امیدوار بود که تیم فعلی از این آزمون سربلند بیرون آید اما متاسفانه تا کنون شواهدی در این رابطه مشاهده نمی شود.

منتشره در اقتصادآنلاین، 11 آبان 1392

مشارکت علمی دکتر پسران در علم اقتصاد

دکتر هاشم پسران توسط موسسه رویترز به عنوان یک کاندیدای احتمالی دریافت جایزه نوبل اقتصاد معرفی شد. جایزه نوبل اقتصاد معمولا به کسی داده می­شود که یک پیشرفت جدی در رشته علم اقتصاد ایجاد کرده باشد. این پیشرفت­های گاه ماهیت انقلاب­گونه دارند. به عنوان مثال، در سال 2002 جایزه نوبل اقتصاد به دانیل کاهنمن و ورنون اسمیث اختصاص یافت چرا که آنها اساسا رویکرد جدیدی را در علم اقتصاد ایجاد کرده بودند و پیش از آن این رویکردها اصلا مطرح نبود. در مقابل افرادی هستند که در مسیرهای موجود علم اقتصاد پیشرفت­هایی را عرضه می­کنند. این پیشرفت­ها را می­توان به دو بخش تقسیم کرد: گاه یک اقتصاددان برجسته مفهوم جدیدی را عرضه می­کند. به عنوان مثال، گری بکر که در سال 1992 جایزه نوبل گرفت مفهوم سرمایه انسانی را در علم اقتصاد ترویج کرد و یا رابرت لوکاس که در سال 1995 جایزه نوبل گرفت مفهوم انتظارات عقلایی را در اقتصاد کلان بسط و توسعه داد. در مقابل کسانی هستند که روشها و ابزارها را توسعه دادند و در این دسته معمولا کسانی قرار می­گیرند که در حوزه اقتصادسنجی کار می­کنند. در این دسته می­توان به انگل و گرنجر اشاره کرد به دلیل طرح مدل­های ARCH و مدلهای COINTEGRATION جایزه نوبل دریافت کردند.

با این مقدمه باید گفت که مشارکت علمی دکتر پسران از دسته اخیر بوده است. دکتر پسران اصولا اقتصادسنج است و در عرصه اقتصادسنجی که همان کاربرد علم آمار در اقتصاد باشد فعالیت می­کند. در حوزه اقتصادسنجی دو گرایش وجود دارد: اقتصاد کلان­سنجی و اقتصادخردسنجی. اقتصادکلان­سنجی به تخمین معادلات اقتصاد کلان می­پردازد. این زمینه­ای است که دکتر پسران در این عرصه فعالیت ممتاز و چشم­گیری داشته است. شما اگر به سایت دکتر پسران رجوع کنید انبوه مقالات چاپ شده ایشان آدمی را به تعجب وا می­دارد. در واقع شما باید دست خود را روی دکمه page down نگه­دارید تا این مقالات رد شوند. شاید برخی از خوانندگان ندانند که در عرصه علم اقتصاد انتشار یک مقاله در مجلات تخصصی کار دشواری است. اگر کسی بتواند سالانه یک مقاله در یکی از نشریات علمی تخصصی منتشر کند، قطعا می­تواند در یکی از دانشکده­های اقتصاد در آمریکا یا اروپا استخدام شود. حال تصور کنید شخصی مثل دکتر پسران را که هر چند ماه یک مقاله در نشریات تخصصی منتشر می­کند. این به آن معنی نیست که هر مقاله که ایشان می­فرستد بلافاصله چاپ می­شود بلکه به این معنی است که تعداد زیادی مقاله ارسال می­شود و هر کدام گاه دو تا سه سال به طور متوسط طول می­کشد تا مورد تایید واقع شود. در مواردی بوده که چاپ یک مقاله ده سال طول کشیده است تا توسط سه داور تعیین شده تایید شود. در خیلی موارد یک مقاله تایید نمی­شود. نوع مجله ارسالی نیز اهمیت دارد. گاه مجله چنان از اعتبار بالایی برخوردار است که بیش از 90 درصد مقالات ارسالی برای چاپ در آنجا رد می­شود. چاپ کردن در چنین مجلاتی اعتبار زیادی برای نویسنده مقاله ایجاد می­کند. در مقابل مجلاتی نیز هستند که درصد مقالات رد شده آنها پایین است. نشر مقاله در آنها چندان افتخاری برای نویسنده ندارد. اگر به مجلاتی که دکتر پسران در آنها اقدام به انتشار مقاله می­کند نگاه کنیم می­بینیم که مجلات بسیار باپرستیژ و ممتازی هستند که انتشار مقاله در برخی از آنها شاید برای بسیاری از اقتصاددانان یک آرزو باشد.

فعالیت دکتر پسران در عرصه مدل­های ساختاری بلندمدت و اخیرا در عرصه مدل­های GVAR از دید بسیاری از اقتصاددانان یک کار ممتاز به حساب می­آید. اینکه در علم اقتصاد به چه شکل اهمیت یک امر مشخص می شود از تعداد ارجاع به مقالات مشخص می­شود. اگر یک مقاله اهمیت علمی زیادی داشته باشد، در دیگر مقالات علمی زیاد به آن اشاره و ارجاع داده می­شود. موسساتی هم هستند که میزان ارجاع به مقالات را می­شمارند و مشخص می­کنند که از زمان نگارش و انتشار مقاله تا کنون چند مقاله به آنها ارجاع داده است. مقالاتی که دکتر پسران در این دو عرصه عرضه کردند مورد توجه جدی واقع شد و ارجاعات زیادی به آن شده است.

جایگاه ممتاز ایشان در عرصه اقتصادسنجی موجب گردیده تا ایشان در سمت دبیری مجله اقتصادسنجی کاربردی که از مهمترین مجلات علمی در عرصه اقتصادسنجی به شمار می­رود قرار گیرد. ­معمولا کسانی که اشتهار و اعتبار بالایی برخوردارند که در چنین جایگاهی قرار می­گیرند. ایشان همچنین یک دانشنامه اقتصاد سنجی نیز منتشر کرده است. دانشنامه­ها به این شکل نوشته می­شود که یک نفر از سرشناسان یک عرصه علمی نقش محوری و ویراستاری یک دانشنامه را قبول می­کند و بنا به شناخت خود از به­روزترین افراد در عرصه­های مختلف یک حوزه بنا به شناخت شخصی خود دعوت می­کند تا یک فصل در آن موضوع خاص منتشر سازد. شخص ویراستار یک دانشنامه باید از چنان اعتباری برخوردار باشد که وقتی از یک فرد سرشناس دعوت می­کند تا مطلبی منتشر کند وی اجابت نماید.

دکتر پسران متولد شیراز است و سال 1964 بورس تحصیلی از بانک مرکزی دریافت می­کند و به انگلیس می­رود و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج دریافت می­کند. سپس به ایران بر می­گردد و در بانک مرکزی رئیس اداره تحقیق و پژوهش می­شود. با وقوع انقلاب به دانشگاه کمبریج باز می­گردد و از آن زمان تا کنون در آنجا به تحقیق و تدریس مشغول است. دکتر پسران از جمله کسانی است که علاقه خاصی به ایران دارد و ارتباط خود را با کشور و خصوصا شهر شیراز حفظ کرده و رفت و آمد مستمری دارد. علاقه وی به ایران موجب شده تا در کنار مقالات فنی و تخصصی که در حوزه اقتصادسنجی منتشر می­کند هر از چندگاهی مقالاتی در مورد اقتصاد ایران نیز منتشر نماید. به عنوان مثال مقاله ریشه­های اقتصادی انقلاب ایران مقاله معروفی است که وی پس از انقلاب منتشر نمود و تلاش کرد زمینه­های عینی که مکمل زمینه­های ذهنی انقلاب شده بود را برجسته سازد. سپس مقاله­ای در مورد روندهای ده سال اول انقلاب ایران منتشر کرد. اخیرا مقاله­ای تحت عنوان صد سال تاریخ اقتصادی ایران منتشر ساخته است که به فارسی ترجمه شده است. وی از بنیان­گذاران انجمن اقتصاددانان ایرانی است که چند سالی است به همت اساتید اقتصادی خارج از کشور به راه افتاده و هر ساله کنفرانسی را در رابطه با اقتصاد ایران برگزار می­کند.

دکتر پسران به لحاظ شخصی فردی است که در روابط فردی بسیار ساده و بی­تکلف است و همان صمیمیت ایرانی­ها را در وجودش حس می­کنی اما در کار بسیار بسیار جدی و حتی تا حدی تلخ­مزاج است. اصلا اهل شوخی و مسامحه نیست. وقتی کسی مقاله­ای در مقابل ایشان ارائه می­کند باید قبول کند که آماج نقد قرار می­گیرد و باید بتواند از خود دفاع کند. به خاطر دارم که در کنفرانس اخیر اقتصاد ایران وقتی کسی مقاله­ای ارائه کرد که نتایج با فرضیاتش خوب همخوان بود، همه انتظار داشتیم نوشتن این مقاله مورد تحسین قرار گیرد اما بلافاصله دکتر پسران میکروفون را به دست گرفت و گفت: به من می­گویند تند با ارائه دهندگان مقاله صحبت می­کنی. چه کار کنم؟ باید اشکالات را بگویم یا نه؟ به نظرم این مقاله اساسا اشکال دارد و …. (قریب به مضمون). وی در کارهای علمی اهل تعارف نیست. به خاطر دارم که در حین نهار کنار ایشان بودیم که یکی از اساتید معروف اقتصاد گفت چون قیمت­ها در ایران صلب و غیرمنعطف است لذا…. هنوز کلامش تمام نشده بود که دکتر پسران هجمه خود را به او آغاز کرد که بر چه اساسی می­گویی قیمت­ها در ایران رو به پایین انعطاف ندارند؟ آیا آمارهای همه شهرهای ایران را دیده­ای یا صرفا به مشاهدات شخصی خود اتکا می­کنی؟ شخص خواست روی حرف خود پافشاری کند که هجمه دکتر پسران شدیدتر شد. گفت تو چطور فرد آکادمیکی هستی که بدون آمار دیدن نظر می­دهی؟ من در این رابطه برای بانک مرکزی سوئیس و بلژیک تحقیق کرده­ام و می­دانم که قیمت­ها در ایران نسبت به آنها منعطف­تر است!!! آیا فلان مقاله را خوانده­ای؟ آن یکی را چطور؟ شدت هجمه آنقدر شدید بود که من صرفا سرم را پایین انداخته بودم تا آن استاد معروف بیش از این شرمنده نشود. هم کلامی با دکتر پسران اینگونه است. اگر پای مباحث جدی در میان مطرح شود قطعا ایشان جدی برخورد می­کنند و مستدل سخن می­گویند و باید شخص بتواند از موضع خود دفاع منطقی کند.

منتشره در ماهنامه همشهری اقتصاد، احتمالا شماره آبان ماه