امروزهنگام کپی با یک دانشجوی ترکیه سال دومی (دکترای علوم سیاسی) آشنا شدم. خود را به هم معرفی کردیم و از موضوع تزش سوال کردم. گفت روی تحولات احزاب اسلامی و رابطه آنها با مدرنیته کار می کند. سر صحبت به سرعت باز شد و سریع حرف اردوغان را پیش کشید. گفت می دانم که بعد از قضیه داووس اردوغان چه شهرتی بهم زده اما مردم دنیا نمی دانند که او چه کسی است. گفتم چطور؟ گفت اواول شهردار استانبول شد که پست خیلی مهمی است وحتی از وزارت مهمتر است. در آن زمان هیچ ثروت شخصی نداشت. صفر صفر بود. آن زمان آنها نسل جوانتری بودند که از حزب رفاه اربکان جدا شدند. در گذر این سال ها او جزو ده ثروتمند اول ترکیه گردیده است. همین چندی پیش برای پسرش یک کشتی تفریحی خرید و وقتی از او در این رابطه سوال کردند گفت که آن کشتی نبوده بلکه یک کشتی کوچولو بوده! کشتی به آن بزرگی را کشتی کوچولو قلمداد کرد! گفتم چطور دادگاه در این رابطه کاری نمی کند؟ گفت او عضو پارلمان است و اعضای پارلمان مصونیت قضایی دارند و چون حزب او اکثریت پارلمان را در اختیار دارند، پارلمان نمی تواند مصونیت یک عضو را لغو کند. می گفت وزیر اقتصاد ترکیه مصوبه ای را اجرا کرده که 5 سال شرکت خود را از مالیات معاف کرده است و این شخص نیز بدلیل فرار از مالیات در دادگاه دارای پرونده است اما مصونیت قضایی مانع از فراخواندنش به دادگاه شده است.
خلاصه با چنان غم و غصه ای این حرفها را می زد که دلم سوخت. گفتم هر کشوری مشکلات خاص خودش را دارد. خیلی ناراحت نباش. در حالی که در دلم از اوضاعی که این چند روزه بر سر درویشان، دانشجویان امیرکبیر و بهایی ها، …. آمده غصه دار بودم.واقعا چقدر مسائل از دور و نزدیک با هم متفاوتند. الان یادم آمد که با یک لبنانی در یکی از دانشگاه های تهران آشنا شدم که از هواداران حزب الله لبنان بود. او می گفت تا وقتی ایران آمدم به ذهنم هم نمی رسید که ایران جایی باشد که بابت نماز خواندن و روزه گرفتن میان دانشجویان تحقیر شوی!ما در لبنان به مسئولین جمهوری اسلامی عشق می ورزیدیم و نمی دانستیم که چه مسائلی در اینجا هست…..
خلاصه سلام و علیک با برکتی بود. ظرف ده دقیقه اطلاعات زیادی گرفتم. واقعا جایی که افراد از فرهنگ های مختلف حضور دارند به رایگان و به سرعت چیزهای زیادی می توان آموخت. متاسفانه تا وقتی که مسئولین کشور نخواهند ایران کشوری جهانی شود چنین فضاهایی در داخل خیلی فراهم نخواهد بود.