معنی چند آیه قرآن را فهمیدم

این روزها از صبح علی الطلوع تا 11 شب دنبال خانه بودم. در هنگام انتخاب خانه یک نکته در تصمیم گیری ام خیلی تاثیر گذار بود و آن وضعیت اطراف خانه است. گرچه داخل خانه و تمیزی  و بزرگی آن اهمیت دارد اما محیط اطراف نیز فاکتور مهمی است. برایم مسجل شد که وجود درخت و چمن و سرسبزی مهمترین فاکتور تعیین کننده زیبایی یک منطقه است. هرچقدر هم که تکنولوژی پیشرفت کند و ظاهر خانه ها زیبا شود اما زیبایی طبیعت آنهم درخت و چمن (چه شود اگر با رود همراه باشد) چیز دیگری است و قطعا مهمتر است.

بیاد آیات قرآن افتادم که هر جا از بهشت و تنعمات آن یاد می کند می گوید «جنات تجری تحت الانهار»! پیش از این با خود می گفتم چرا اینقدر قرآن روی این مسئله تاکید دارد اما احساس می کنم الان با تمام وجود اهمیت این مسئله را درک کردم. ظاهرا ما آدمها طوری خلق شده ایم که بدجور نسبت به زیبایی ناشی از درختان و سرسبزی آنها و رودخانه گرایش داریم.

قبلا هم گفته ام که احساس نمی کنم ایتالیا از حیث تکنولوژی و کاربرد آن در زندگی روزمره از ایران جلوتر یا خیلی جلوتر باشد اما خدا این بارانی که به اینجا داده آنقدر سبزی، طراوت و زیبایی در این کشور ایجاد کرده که برای شان کافی است. گویی همه جا مثل شمال ایران است. اگر به گوگل ارث نگاه کنید، می بینید که در جنوب اروپا یک نوار سبز هست. این منطقه همین جاست.

چرا به تحریم کنندگان خرده می گیرند؟

این روزها دائما به این سوال بر می خوریم که چرا فلانی که قبلا از تحریم دفاع کرده اینک به شرکت در انتخابات دعوت می کند؟ به نظرمن اصل این سوال غلط است. این سوال مثل این است که کسی بگوید چرا فلان مربی که در بازی قبل بر حمله از جناح راست تاکید داشت در این بازی حمله از جناح چپ را توصیه می کند. روشن است که در هر بازی باید از تکنیک متفاوتی استفاده کرد و دگم شدن روی یک تکنیک خاص نتیجه ای جز زیان دیدن نخواهد داشت. در قضیه دمکراسی شدن نیز وضع به همین منوال است. هواداران دمکراسی از ابزارهای مختلفی بهره مند هستند از جمله تحریم، اعتصاب، تظاهرات، شرکت در انتخابات، فشار مطبوعات، … . حال به تناسب شرایط باید از این ابزارها و تاکتیک ها بهره برد. البته ممکن است که اجماع شود که یک ابزار به کلی استفاده نشود مثل خشونت، اما این به آن معنی نیست که صرفا از یک ابزار یعنی شرکت در انتخابات استفاده شود! تاکید برخی از دوستان در انتخابات های قبلی بر اینکه صرفا همین یک ابزار در اختیار است، مثل تاکید یک مربی به یک تاکتیک خاص در تمامی بازیهاست. به اعتقاد من اگر اصلاح طلبان در انتخابات های بی اهمیت قبلی مثل شهرداری و مجلس بی پرنسیب بازی در نمی آوردند و تحریم می کردند، اینک قدرت تهدید بیشتری داشتند و می توانستند کاندیدای بهتری نظیر عبدالله نوری را به حاکمیت تحمیل کنند اما حالا ناچارند تا با دست بالا و خالی به کاندیداهای موجود رضایت دهند.

میلان نامه15: تقلب و نمره دهی

تقلب بخش ثابتی از واقعیت تحصیل است. در این شکی نیست اما این قضیه شدت و ضعف دارد ولی سوخت و سوز ندارد. اگرچه هنوز این افتخار را با خود دارم که در طول دوره تحصیل هیچگاه تقلب نکرده ام ولی وجود تقلب را در نظام آموزشی مثل وجود بیماری در نظام بهداشتی اذعان دارم.

بهرحال، پدیده ای که شنیده بودم اما درست درک نمی کردم را ترم قبل به چشم دیدم. در ترم قبل یک درس ما با دانشجویان فوق لیسانس مشترک بود و طبیعتا امتحان ما به صورت مشترک برگزار شد. واقعا اوج فضاحت در تقلب کردن را مشاهده کردم. اصلا آنقدر شرم آور بود و با صدای بلندتقلب می کردند که من جای استاد داشتم دیوانه می شدم. استاد هر از چندگاهی یک غر می زد و صداها کم می شد اما کمی بعد دوباره پچ پچ ها بالا می گرفت. شکر خدا من در اینجا استاد نیستم وگرنه نصف کلاس را اخراج می کردم و بعد استعفا می دادم. در امتحانات مربوط به دروس دکترا اصلا چنین وضعی نیست و قضیه خیلی محترمانه است و تقلبی در کار نیست و حساب و کتاب جدی دارد ولی پایین تر از دکترا واقعا به شکل شرم آوری تقلب رواج دارد.

نکته جالب دیگر نظام امتحان گرفتن است. این مسئله بازهم مربوط به دوره های پایین تر از دکترا می شود. در امتحانات دوره های لیسانس و فوق لیسانس که سازمان مرکزی دانشگاه متولی برگزاری است، چندین نوبت برای امتحان دادن تعیین می شود. اگر بهر دلیل در نوبت اول نمی توانید امتحان دهید یا در امتحان اول بیفتید در نوبت دوم، سوم و حتی چهارم می توانید مجددا در امتحان شرکت کنید. این دیگه آخرش است! در واقع تمام دانشگاه دست به دست هم می دهند تا یک شازده بالاخره یک امتحان را پاس کند.

حال تصور کنید که این حجم تقلب صورت می گیرد و این تعداد مرتبه امتحان تکرار می شود، باز هم عده قابل توجهی نمی توانند درس خود را به پایان برسانند و مدرک نگرفته از دانشگاه اخراج می شوند. این وضعیت ایتالیایی ها را من که هر چه کردم نتوانستم بفهمم. شما چطور؟

ستاره های آسمان

هرگاه در مورد دین و دینداری دل به دو نیم می شوم و ابر تردید بر ذهنم مستولی می شود، این عرفان است که مرا نجات می دهد. بی تردید یقین عرفا دوای تردید فیلسوفان است. آقای بهجت از معدود کسانی است که تربیت یافته مرحوم قاضی است. از یکسو شور این داشتم تا با کسانی روبرو شوم که درهای آسمان به روی شان باز شده اما ترس از اینکه آنها ضمیر آلوده ما را می بینند مانع از دیدارشد تا اینکه ایشان با رحلت شان از میان ما رفت و این فرصت به کلی منتفی شد. وقتی تصور می کنم که با رحلت ایشان جشنی در آسمان برپاست و فرشتگان خود را مهیای ورود بنده صالحی می کنند، از غصه و حسرت بی تاب می شوم. با خود می گویم که الان خدا به فرشتگان می گوید بیایید، بیایید و ببینید که من بهتر از شما می دانستم که چه چیزی خلق کردم! شما می گفتید این انسان در زمین صرفا خون و خونریزی می کند اما ببینید که از تبار این انسان چه کسانی بیرون می آیند! فخر خدا بر فرشتگان دیدنی است. نه؟

خدایش رحمتش کند.

روز شادی

الان که این نوشته ها را می خوانید در فرودگاه میلان منتظر همسر و گل های زندگی ام هستم. حیفم آمد که شما را نیز در این شادی سهیم نکنم.در اینجا فایل را می توانید بیابید که عکس های دیدنی از ناپولی با آهنگ ایتالیایی بسیار شیدنی دارد. قطعا لذت خواهید برد.DSC00078

نمی دانم چرا این فایل پیوست نمی شود. کسی می تواند راهنمایی کند که چکار باید کرد؟

آیا انگلیسی ام تقویت شده؟

یکی از اهدافی که هر کس از ادامه تحصیل در خارج از کشور دنبال می کند تقویت زبان انگلیسی است. اما آیا این هدف با تحصیل در کشورهای غیرانگلیسی زبان محقق می شود؟ پاسخ من این است:

اگرچه دانشکده و تمام درس ها و کل دوره ما انگلیسی است اما احساس می کنم در اینجا آنچه انگلیسی بلد بودم را روان می توانم بیان کنم اما احساس نمی کنم چیز بیشتری از آنچه بلد بودم آموخته باشم. به عبارت دیگر آن ترس و خجالتی که از انگلیسی صحبت کردن در من وجود داشت به کلی ریخت اما این لزوما به معنی بهبود زبان انگلیسی نیست چرا که من از کسانی که با آنها صحبت می کنم چیزی نمی آموزم. سطح زبان انگلیسی بعضی استادها خوب و برخی دیگر ضعیف است. احساس می کنم آدمی در کشورهای انگلیسی زبان از آدم های عادی گرفته تا همکلاسی ها و استاد زبان یاد می گیرد.

میلان نامه 13- یافتن مسکن در شمال ایتالیا

این روزها که بدجوری گرفتار تهیه خانه بودم با پیچیدگی های این مسئله تا حدودی آشنا شدم.

1-      یک واقعیت اقتصادی در اینجا بدیهی تلقی می شود و آن این است که اگر می خواهید در وسط یک شهر بزرگ مثل میلان که مرکز تجاری ایتالیاست، زندگی کنید باید هزینه بالایی را بپردازید اما هرچقدر از این شهر دورتر شوید هزینه ها کمتر می شود و در عوض هزینه رفت و آمد (یعنی وقت و هزینه بلیط) را متحمل خواهید شد. این حرف آنقدر بدیهی است که نیاز به اثبات ندارد اما در ایران بعد از انقلاب همه بدیهیات انکار شد از جمله این. شهر بزرگ و خوب گران است و گران باید باشد تا مثل تهران نشود! یادم هست که حامد قدوسی در تز فوق لیسانس خود با سیستم دینامیک تلاش کرد این مسئله را به کله سیاست مداران و سیاست گذاران بکند. ولی گمان نمی کنم موفق باشد چون عدالت طلبی مانع می شود. البته منطق اقتصادی کم کم خود را تحمیل می کند به این شکل که جامعه کارگری به تدریج در اسلامشهر و ورامین ساکن می شوند و… . در هر شهر نیز قیمت خانه ها بر حسب دوری و نزدیکی به ایستگاه قطار تغییر می کند.

2-      بگذریم شمال ایتالیا بسیار گران است و شهر میلان از لحاظ اجاره خانه و قیمت خانه در اروپای قاره ای ظاهرا گران ترین شهر است و با لندن رقابت دارد. دیگر شهرهای شمال ایتالیا نیز دست کمی از میلان ندارند. لذا واقعا این احساس در میان هم کلاسی های خارجی وجود دارد که با پول دانشجویی نمی توان در میلان دوام آورد. نصف بیشتر درآمد را باید به اجاره خانه داد و بقیه را نیز صرف خورد و خوراک. برای سفر چه می ماند؟ هیچ! پس انداز که بی خیالش. خانه ای تنها با یک اتاق در میلان (بدون حال و پذیرایی) حدود 650 یورو کرایه داده می شود. یک خوابه 800 تا 850 یورو و دو خوابه 1100 یورو. یک تخت خالی 350 یورو! با این ملاک تنها، می توان ادعا کرد که شمال ایتالیا و دانشگاه های آن جای مناسبی برای درس خواندن خصوصا با هزینه شخصی نیست. در بسیاری از شهرهای دیگر اروپا می توان خانه ای مناسب با 200-300 یورو اجاره کرد.

3-      قطارهای اینجا نوعا قدیمی، کثیف و غیرجذاب است اما واقعا کار راه انداز است. قیمت بلیط قطار در ایتالیا از همه جای اروپا ارزانتر است ولی الحق و الانصاف به خوبی نیازهای جابجایی را بر آورده می کند. شبکه بسیار خوبی میان شهرهای حاشیه ای برقرار است و هرکس به راحتی ظرف نیم ساعت تا 1 ساعت می تواند خود را به میلان برساند. به همین دلیل من شهری خارج میلان را برای سکونت ماه های آتی انتخاب کردم. این درس جالب را می توان از ایتالیا آموخت که سطح تکنولوژی مهم نیست بلکه استفاده درست از منابع مهم است. در ایران همه دغدغه این را دارند که بهترین و آخرین مدلها از وسایل مختلف در خانه، ادارت و سیستم های اجتماعی به کار گرفته شود اما دغدغه حداکثر استفاده کردن از آنها به آن شدت وجود ندارد.

4-      به دو روش می توان خانه اجاره کرد. 1) از آژانس های مسکن سراغ خانه گرفت که آنها در ازای این کار 10 درصد کل اجاره یک سال را طلب می کنند که می شود حدود 700-800 یورو. واقعا برای آدمی خیلی سنگین است که بابت یک تلفن زدن به کسی 600 یورو ناقابل بدهد. 2) شکر خدا تکنولوژی اطلاعات مشکل را کمتر کرده است. چندین سایت نظیر این، این و این وجود دارد که در آنجا افراد خانه های خود را با شرایطش آگهی می کنند و حتی عکس هایی از خانه می گذارند. این ها همه در جهت این است که هزینه جستجو را کاهش دهند و پای واسطه و دلال کمتر شود.

5-      بعد از انعقاد قرار داد که حدود 200 یورو هزینه دارد، باید بابت وصل گاز و برق مجددا حدود 150 یورو هزینه نمود. علاوه بر اجاره خانه، باید حدود 1000 یورو (کمابیش) بابت شارژ سالانه ساختمان هزینه کرد (که شامل تعمیرات آسانسور، تمیز کردن پله ها، پول آب، …می شود). غیر از این سه برج اجاره خانه را باید گروی پیش صاحب خانه گذارد تا اگر هنگام تخلیه به ساختمان آسیبی رسید، از آن کم کند. اجاره یک برج را هم پیشاپیش می گیرد. حساب کنید چقدر باید پس انداز داشته باشید!

6-      قراردادهای اجاره در اینجا چهارساله و هشت ساله است و وقتی منعقد شد کرایه در همان عدد ثابت باقی خواهد ماند. اگر خواستید زودتر از چهارسال بروید باید دو تا سه ماه زودتر اطلاع دهید در غیر این صورت کرایه این مدت از ودیعه شما کسر خواهد شد. این از محاسن زندگی در کشوری است که تورم در آن پایین است و اینگونه افراد برای بلندمدت خود برنامه ریزی می کنند.

برخی خانه ها به شرطی اجاره داده می شود که یک توصیه نامه (قاعدتا از یک ایتالیایی) داشته باشید. برخی از صاحب خانه ها از اجاره دادن به خارجی ها اکراه دارند.

پیشنهادات من برای خرید کتاب از نمایشگاه کتاب

اگر اشتباه نکنم باید نمایشگاه کتاب در ایران شروع شده باشد. اگرچه مثل قبل شورانگیز نیست اما در هر حال دوری از آن غبطه برانگیز است! بگذریم. به سنتی که آق بهمن چند سال پیش شروع کرد کتاب های زیر را برای خرید پیشنهاد می کنم. اول از کتاب های خودم شروع کنم.

اگر به حوزه های فلسفه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر علاقه مند هستید اما نمی دانید که از کجا شروع کنید و دوست دارید اساتید فن راهنمای شما در این زمینه باشند، بهترین راهنما کتاب «کتابشناخت علوم انسانی ج 1» است که توسط اینجانب جمع آوری شده و انتشارات همشهری آن را به چاپ رسانده است. اگرچه یافتن این کتاب در کتابفروشی ها دشوار است ولی حضور انتشارات همشهری در نمایشگاه این خلاء را جبران می کند. لازم به یادآوری است که اساتید بزرگی چون دکتر سروش، آقای ملکیان، آقای حنایی کاشانی، آقای حجاریان، دکتر دلاوری، و کثیری از فرهیختگان این دیار در تدوین آن مرا یاری رساندند. در واقع من جمع آوری کننده و منقح کننده نظرات آنها بودم.

مدیریت: اگر به حوزه های جدید مدیریت علاقه مندید یا می خواهید توانایی های مدیریتی خود را افزیش دهید، کتاب «مدیران و چالش های تصمیم گیری» ترجمه اینجانب حقیقتا کتاب قابل توصیه ای است. این کتاب از جمله کتاب هایی است که با یک بار خواندن آدمی سیر نمی شود. من چندین مرتبه آن را خوانده ام اما اگر بشود دوست دارم یک بار دیگر نیز آن را بخوانم تا ذهنم نسبت به خطاهای تصمیم گیری هشیار بماند. این کتاب در غرفه مربوط به نشر مهربان و احتمالا نشر آسیا نیز عرضه خواهد شد. اگر کتاب را در نمایشگاه نیافتید، کتابفروشی شبرنگ انتهای بن بستی که روبروی ضلع غربی بازارچه کتاب است، آن را عرضه می کند و یا می توانید آن را مستقیما از انتشارات آریانا خریداری کنید.

علوم سیاسی: یک کتاب بسیار مهم و تاثیرگذار در علوم سیاسی و خصوصا حوزه توسعه سیاسی وجود دارد که در دنیا مثل بمب صدا کرد اما به رغم اینکه توسط دکتر بشریه به فارسی ترجمه شد مهجور ماند شاید به این دلیل که ناشر مناسبی برای آن انتخاب نشد. کتاب مذکور، ریشه های اجتماعی دیکتاتوری و دمکراسی نوشته برینگتون مور است که توسط مرکز نشر دانشگاهی منتشر شده است. در خرید این کتاب تردید نکنید. اگر کتاب را در نمایشگاه نیافتید، می توانید آن را در کتابفروشی شبرنگ بیابید.

اقتصاد: کتاب اقتصاد نابهنجاری های اجتماعی فعلا بهترین کتاب اقتصادی موجود است که برای غیراقتصادی ها نوشته شده است.کتاب بسیار جذاب است و در همه جای دنیا به سرعت فروش رفت. مثال های متنوع و غیراقتصادی را با تحلیل اقتصادی بیان کرده است. یک ترجمه آن توسط نشر نی و ترجمه دیگر تحت عنوان اقتصاد علم انگیزه ها عرضه شده است.

تاریخ اسلام: جانشینی پیامبر نوشته مادلونگ بهترین کتاب تاریخ اسلام خصوصا بحث های مربوط به خلافت تا پایان زمامداری حضرت علی است که تا کنون خوانده ام. غربی بودن نویسنده موجب گردیده تا تحلیل هایش بی طرفانه و در عین حال زمینی باشد و مانند تاریخ نگاران شیعه فرض های غیرزمینی را در تحلیل های خود وارد نکرده است. کتاب تحلیل های جالبی از محاسبات سیاسی بازیگران آن زمان ارائه می  کند که واقعا به دل و عقل می نشیند و در مجموع همنوایی زیادی با تحلیل شیعه از جریان خلافت پس از پیامبر دارد. نویسنده استاد کرسی اسلام شناسی آکسفورد و از افراد پرتلاشی است که چند دهه روی تاریخ اسلام کار کرده و این کتاب به نوعی نتیجه تلاش چندین ساله وی است.

سیاست  بین الملل: تنها کتابی که چند سال گذشته (آنهم با معرفی آق بهمن) خواندم و بسیار دلنشین بود کتاب «فلسطینی آواره» چاپ انتشارات گام بود. کتاب مصاحبه با یکی از رهبران اصلی ساف است که نهایتا ترور شد. وی از زمان کودکی خود یعنی پیش از اشغال فلسطین شروع می کند تا به دوران قبل از صلح با اسرائیل می رسد. کتابی است که بر ذهنیت من بسیار تاثیر گذارد.

روانشناسی: من در روانشناسی فقط از روان شناسی اجتماعی خوشم می آید. هنوز که هنوز است فکر می کنم کتاب ارونسون که توسط انتشارات رشد منتشر شده بهترین مدخل است. برای من که این کتاب از یک رمان دلکش جذاب تر بود.

رسانه و تبلیغات: کتاب عصر تبلیغات نوشته ارونسون و کس دیگر ترجمه دکتر سید امامی عزیز که توسط انتشارات سروش عرضه شده هنوز بهترین کتاب در عرصه تبلیغات و رسانه است. کتاب فوق العاده جذاب است و آنقدر با نمونه های متنوع پر شده که قطعا هر کس چیز جالبی با مذاقش پیدا می کند. تردید ندارم که از خواندن آن لذت فوق العاده ای خواهید برد. من که این کتاب را چند مرتبه خوانده ام و هنوز به خواندن مجدد آن راغب هستم.

تربیت فرزند: اگر مثل من دارای فرزند هستید و سختی های تربیت انسان را لمس می کنید، کتاب «با فرزند خود چگونه رفتار کنیم؟» نوشته دکتر گاربر از انتشارات مروارید برای تان مفید خواهد بود گرچه مطمئن نیستم که کتاب های بهتری در بازار نباشد.

آموزش انگلیسی: یک کتاب خیلی خوب برای تقویت لغات انگلیسی vocabulary for high school است. بعد از این کتاب، به سراغ کتاب vocabulary for college bounce student بروید. پس از آنها کتاب Meriam vocabulary bulder که در آن بر اساس ریشه شناسی چند صد لغت آموزش داده می شود را جذاب خواهید یافت.

آموزه های زندگی (به جای میلان نامه)

این روزها بدجور گرفتارم. فعلا این را داشته باشید

در ایران که بودم وقتی سی سالم شد، با خود گفتم که نصف راه را آمدم. با همین تفسیر به رفقا می گفتم باید تا سی سال تان نشده دکترا بگیرید چرا که نصف عمر باید یاد گرفت و از کاشته های نسل قبل خورد و سی سال بعد تلاش کرد و خود کاشت. بعد هم منتظر اجل ماند. لذا همیشه یک دلخوری نسبت به اینکه  پروسه دکترا رادیر  شروع کردم در خود احساس می کردم.

ایتالیا این حسن را داشت که نگاهم را تا حدود زیادی عوض کرد. در اینجا افراد در سن 50 سالگی تازه خود را وسط راه زندگی می بینند. دنبال خانه می گشتم به پیرزنی تلفن زدم و سراغ خانه ای که برای اجاره تبلیغ کرده بود را گرفتم. گفتم اجاره داده شده اما به تازگی کلاس انگلیسی رفته و دنبال کسی می گردد تا با او انگلیسی تمرین کند. لذا حاضر است در نقش مترجم در جلسات مذاکره بابت اجاره خانه شرکت کند! غرض اینکه طرف تازه برای 40-50 سال بعدش انگلیسی یاد گرفته.

دیروز که بالاخره هوا آفتابی شد، پیر زنی دیگر را در شهر دوست داشنی برگامو دیدم شورت ورزشی پوشیده و چه خوب می دوید. اتفاقا من هم برای اینکه به قطار برسم باید می دویدم و دائم سرعت خود را با او مقایسه می کردم (بگذریم که بار داشتم) ولی واقعا برای من شگفتی آور بود.

این جامعه این احساس خوب را به آدمی منتقل می کند که دیر نشده، پیر نشدی، نا امید نباش، حرص نخور، عجله نکن، خونسرد باش، با تانی و آرامش رفتار کن، سخت نگیر، لذت ببر، امیدوار باش…. اینها متاسفانه چیزهایی است که دقیقا عکس آن را در ایران به آدمی القا می کنند.