انسان مدرن و انسان سنتی

در پاسخ به دوست قدیمی که کامنتی در پست گذشته این جمله آقای ملکیان در اولین جلسه کلاس های سنت و تجدد و پساتجدد به خاطرم آمد که ذکر آن در اینجا مناسب است. ایشان می گفتند دغدغه انسان سنتی درون خود و اصلاح درونش بود اما دغدغه انسان مدرن بیرون خود است. اولی از بیرون خود غافل بود و دوم از درون خود. توصیه دوستم به قرآن خواندن اگر توصیه و تذکر برای غفلت نکردن از درون باشد به نظرم صحیح است اما گمان نمی کنم مشکلات بیرونی را بتوان از درون مذهب حل کرد. روشن است که این حرف مبتنی بر دیدگاه دین حداقلی دکتر سروش است که با آن موافقم.

آیا پیشنهادات موسوی واقع بینانه است؟

به رغم اینکه بیانیه هفدهم موسوی را واقعا بیانیه تحسین برانگیز می دانم که در تاریخ خواهد ماند ولی با توجه به مطلب قبل، آیا این پیشنهادات واقع بینانه است؟ آیا واقع بینانه است که درخواست آزادی مطبوعات کنیم در حالی که می دانند اگر مطبوعات آزاد شود حمایت از مخالفین آنها افزایش یافته و از تعداد حامیان شان کاسته خواهد شد؟ آیا واقع بینانه است که آنها را به بازی دعوت کنیم که بازنده بودن خود را در آن محتمل می دانند و آنها این دعوت را اجابت کنند؟

در این زمینه خواهم نوشت ولی نظر شما چیست؟

احمدی نژاد برای جنبش دمکراسی خواهی چه نفعی داشت؟

فارغ از زیان هایی که احمدی نژاد به اقتصاد و کشور وارد کرد، پیروزی وی در انتخابات سال 1384 یک فایده مهم برای جنبش دمکراسی خواهی ایران به دنبال داشت و آن این بود که امید به پیروزی از طریق مکانیزم انتخابات را در جریان های مخالف دمکراسی زنده نگه داشت و آنها را از این مکانیزم ناامید نکرد. پیروزی قاطع اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم، دور دوم خاتمی و شورای اول این خطر را به دنبال داشت که جریان مذکور به کلی امید خود را از این مکانیزم از دست دهد و به دیدگاه هایی که اساسا دمکراسی و انتخابات و مقولات اینچنینی را نفی می کند نزدیک (یا نزدیک تر) شود. به اعتقاد من دیدگاه هایی که تحت عنوان حکومت عدل اسلامی در آن مقطع مطرح شد واکنشی به گسترش این سرخوردگی بود. احمدی نژاد با پیروزی خود این امید را زنده نگه داشت که برای آینده دمکراسی خواهی به رغم هزینه های فراوانش اهمیت بسیار دارد.

پرزورسکی که در حال حاضر از مهمترین و فعال ترین اساتید علوم سیاسی در دانشگاه نیویورک است که به مقوله دمکراسی سازی می پردازد در جایی نوشته است: » رعایت قانون، به احتمال برنده­شدن درون نهادهای دموکراتیک بستگی دارد. یک فعال سیاسی خاص … قانون را رعایت خواهد کرد اگر احتمالی که به پیروز شدن خود در رقابت دموکراتیک می­دهد… بزرگتر از یک میزان حداقلی باشد…. دموکراسی باعث رعایت فراگیر قانون می­شود زمانی که تمام نیروهای سیاسی مطرح، حداقل احتمال معینی از برنده شدن تحت نظام­بندی خاصی از نهادها را داشته باشند. (صص 1-30)»

چرا مشاورین موسوی را گرفتند؟

در اقتصاد این اصل وجود دارد که از روی انتخابها (و رفتارهای اقتصادی) می توان ترجیحات (یا رجحان های) فردی را استنتاج کرد. در واقع ما نمی توانیم توی ذهن افراد برویم اما با فرض عقلایی رفتار کردن انسانها می توان از روی رفتارهای شان حدس زد که چه چیز در مغزشان می گذرد. این روزها به خوبی کاربرد این مسئله را در عرصه سیاست شاهدیم. مثلا تمام مشاورین موسوی دستگیر می شوند ولی خودش دستگیر نمی شود. فعالین سیاسی شروع به حدس زدن می کنند که مجموعه حاکمیت چه می اندیشد و چه نقشه ای در سر دارد؟ مثلا یک تحلیل این است که می خواهند یک گام به موسوی نزدیک تر شوند و تهدید را جدی تر کنند و فضا را برای دستگیری اش آماده تر سازند. تحلیل من این است که حکومت تصور می کند موسوی همانند خاتمی گرفتار اطرافیانش است و خودش فرد خوبی است اما اطرافیان بدی دارد که وی را به سمت نادرستی سوق می دهند. در زمان اصلاحات نیز تلاش شد تا با ترور حجاریان و کنار زدن مشاورین خود خاتمی را جذب کنند و وی را در مقابل کسانی که از دید آنها تندرو بودند قرار دهند و البته تا حدی به اینکار موفق شدند. اکنون نیز می خواهند همین پروژه را در مورد موسوی اجرا کنند که به نظرم در این جهت ناموفق خواهند بود.

میلان نامه 24-مزایا و معایب زندگی در خارج از کشور برای همسران

یکی از تراژدی های تلخ زندگی در خارج از کشور وضعیت خانم های خانه دار است. معمولا دانشجویانی که متاهل به خارج از کشور می آیند با مشکلات چندی روبرو می شوند که (غیر از کسب ویزای همسر) خیلی جدی و قابل ملاحظه است. به رغم این تصور که خیلی تصور می کنند چنین افرادی از بودن در خارج از کشور لذت می برند، واقعیت آنست که بی حوصلگی مفرط و احساس تنهایی مشکلی جدی است که گاه دردسرهایی می آفریند. در اغلب کشورها (غیر از کشورهای انگلیسی زبان) ایجاد ارتباط با مردم آن کشور برای خانم ها تقریبا غیرممکن است. این نه تنها به دلیل عدم استقبال مردم از برقراری رابطه با یک خارجی است بلکه به این دلیل است که معمولا تسلط کافی بر زبان آن کشور برای برقراری ارتباط طبیعی وجود ندارد. این واقعیت با توجه به این مسئله که زن های ایرانی اتکای غیرطبیعی به مردها دارند و از اینرو انگیزه کافی برای آموختن زبان کافی ندارند موجب تشدید این مشکل می شود. خانم هایی را می شناسم که بیش 8 سال در اینجا زندگی می کنند اما هر جا کار اداری دارند باید با همسرشان بروند و انجام دهند چون نمی توانند به شکل حداقلی صحبت کنند. لذا عملا زنها خانه نشین شده و این تنهایی موجب گرفتاری های روحی و احیانا روانی می گردد. شاید مهمترین سرگرمی خرید کردن و مقایسه قیمت های فروشگاه های عمده باشد که آنهم با محدودیت بودجه خیلی امکان پذیر نیست. شکر خدا وجود ماهواره و اینترنت تا حدودی این مشکل را کمتر کرده ولی کماکان یک مسئله جدی است و در مورد خانم هایی که فرزند ندارند یا تحصیل نمی کنند به مراتب جدی تر است. برای تبادر به ذهن کافی است تصور کنید دختران ایرانی را که عادت دارند روزی یک ساعت با مادرشان تلفنی یا حضوری صحبت کنند ناگهان به جایی بیایند که این امکان از آنها به کلی گرفته شده و امکان ارتباط با افراد دیگر را اصلا ندارند. حال اگر یک ایرانی پیدا شود لنگه کفشی در بیابان خواهد بود و امکان انتخاب وجود نخواهد داشت و لابد منه باید با وی مراوده اجتماعی برقرار نمود.

یکی از مزیت های زیستن در خارج این است که شما به همه چیز به چشم موقت نگاه می کنید. امروز در این خانه هستید اما می دانید که سال بعد احتمالا در این خانه نخواهید بود و شاید در این کشور نباشید. این حس موقتی بودن امور موجب می شود تا زندگی را آسان تر بگیرید. این مسئله برای زنان ایرانی یک مزیت فوق العاده دارد و آن این است که آنها را از سادیسم تجملاتی کردن زندگی و چشم و همچشمی ها و رقابت ها و مقایسه های بی معنایی که متاسفانه در فرهنگ ما عمیقا وجود دارد رها می کند. حس زندگی موقت موجب می شود سخت گیری کمتر شود و آدمی لذت آسان گرفتن زندگی را بچشد. آدمها در اینجا سخت گیر نیستند زیرا فکر می کنند که وقتی به ایران برگردند زندگی به سامانی خواهند داشت ولو اینکه این آینده (برگشت به ایران) دور باشد. این وضع برای افراد مومن، مثال خوبی از دنیا و آخرت است. می توان دنیا را به امید آخرتی که خواهد آمد سخت نگرفت و بابت آن اینقدر دردسر نکشید و به گناه نیفتاد.

جمله ای که باید با آب طلا نوشت

محسن عزیز در وبلاگش جمله ای آورده که باید آن را با آب طلا نوشت: «کارهای بزرگ بدست مردان بزرگ انجام نمیشود محصول تلاشهای بزرگ است». به یاد می آورم که سالها پیش نیز کسی از دوستانم گفته بود پشتکار و تلاش مهمتر ا زهوش است.

احمدی نژاد چه فایده ای برای اصلاح طلبان داشت؟

در دوران خاتمی اگرچه اصلاح طلبان دست بالا را داشتند اما بدلیل عدم فراخوان مردم برای حضور در خیابان و قدرت نمایی به حکومت، دائما سنگر به سنگر عقب نشینی کردند. این عقب نشینی تنها به دلیل ضعف شخصیتی رهبر آن یعنی خاتمی نبود بلکه حکومت به خوبی سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن را اجرا می کرد. حکومت به خوبی شکاف میان کارگزاران و چپ ها و شکاف چپ های خط امامی و چپ های مدرن را تشدید می کرد. کارگزاران و خط امامی ها حاضر به کشیدن مردم به خیابان نبودند و مانع ایجاد اجماع برای ایستادگی در مقابل قدرت مخالف می شدند و همواره وسوسه امتیازات مصالحه و کوتاه آمدن و امید به فرصت های بعد مانع از مقاومت جدی می شد. در نتیجه پشتوانه سیاسی با شکاف عظیمی روبرو بود.  اما حضور احمدی نژاد در قدرت چنان موج دافعه ای به راه انداخت که کارگزاران و خط امامی ها را به همان نتیجه ای رساند که چپ های مدرن رسیده بودند یعنی قدرت را صرفا با قدرت می توان متوقف کرد و عقب راند و بس! مصالحه تنها به ضعف تعبیر می شود و موجب عقب رفت می گردد. باید مصالحه کرد اما در موضع قدرت و اقتدار و قدرت اصلاح طلبان از دیگ مردم می جوشد نه از نهادهای سیاسی. به همین دلیل امروزه یک وحدت کلمه میان اصلاح طلبان بر سر ایستادگی در برابر گروه مخالف با استمداد از مردم وجود دارد که دقیقا ناشی از تفکر و عملکرد احمدی نژاد و همفکرانش است.

عدم آشنایی اقتصادخوانده ها با آمارهای ایران

زمانی آقای خامنه ای گفته بود که در حوزه های علمیه می شود کسی مجتهد شود ولی یک دور قرآن نخواند یعنی نیاز نداشته باشد تا یک دور قرآن بخواند. به همین قیاس می توان گفت که می شود دکتری اقتصاد گرفت ولی هیچ چیز در مورد آمارهای اقتصاد ایران و تفسیر آن ندانست. از این زاویه من خواندن پست هایی که دکتر عباسی عزیز در این زمینه می نویسدرا به عنوان نقطه شروع جدا توصیه می کنم.

سرمقاله های من- انتظارات نابجا از هدفمند کردن یارانه ها

اخیرا احمدی نژاد ادعا کرده که با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، فقر و بیکاری از کشور برچیده خواهد شد. در نقد این ادعا، این سرمقاله را نوشتم.

رویکردی روانشناسانه به آزمون تقلب در انتخابات

اخیرا دو دانشجوی دکترای دانشگاه کلمبیا از یافته های روانشناسی تجربی برای آزمون وقوع تقلب در انتخابات ایران استفاده کرده اند که فارغ از نتیجه، شیوه مورد استفاده آنها بسیار جالب بود. آنها می گویند ارقام اعلامی را در نظر بگیرید و صرفا روی دو رقم سمت راست تمرکز کنید (مثلا آمار 34568 است و روی 68 تمرکز کنید). این دو رقم در نتیجه کلی کاملا بی تاثیر است که می تواند دستاویز تحلیل قرار گیرد. می گویند اگر آمار به شکل طبیعی و تصادفی ایجادشده باشد احتمال آمدن کلیه ارقام صفر تا 9 در رقم آخر باید برابر باشد در حالیکه وقتی آمار استانها را نگاه می کنیم می بینیم که 7 زیاد آمده و 5 خیلی کم و … . نکته دوم این است که روانشناسان دریافته اند انسانها در ایجاد اعداد تصادفی معمولا ارقام غیردنبال هم را کمتر تولید می کنند تا ارقام دنبال هم مثلا 84 کمتر از 78 تولید می شود و قس علیهذا. حال اگر در انتخابات تقلب نشده باشد یعنی داده سازی نشده باشد، باید 70 درصد ارقام (دو رقم سمت راست ارقام اعلامی) ارقامی غیردنبال هم باشند در حالیکه در اتنخابات ایران 60 درصد رخ داده و می گویند این اختلاف که به ظاهر کم است  در یک انتخابات منصفانه تنها با احتمال 4 درصد رخ می دهد. لینک نوشته اینجاست:

http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2009/06/20/AR2009062000004.html?referrer=digg

ارزیابی من: روش مذکور بسیار هوشمندانه است اما آدمی راضی نمی شود که از این تحلیل جالب به آن نتیجه کلان برسد. علاوه بر این آنها مبنای تحقیق شان را داده های استانی گذاشتند در حالیکه داده های خردتر نظیر شهرستان ها نیز ظاهرا اعلام شده و اگر داده سازی شده باشد کار روی آن داده ها قانع کننده تر است

« Older entries