پذيرش دانشجوي دكتراي اقتصاد در دانشگاه دولتي ميلان

دانشكده ما نيز امسال دانشجوي دكترا مي پذيرد و به پنج نفر بورس مي دهد. قبلا پيرامون دانشكده و برنامه دكتراي آن نوشته ام كه در فضاي كنار وبلاگ مي توانيد بيابيد. توضيحاتي كه در پست قبل دادم در مورد اين برنامه نيز صادق است. جدول فوق اطلاعات كمي در مورد دانشكده ما در اختيار مي گذارد.

فرصت هاي تحصيل در رشته هاي علوم سياسي،‌ جامعه شناسي،‌ تاريخچه «صنعت و مديريت» و مطالعات نيروي انساني

مدرسه عالي علوم اجتماعي دانشگاه دولتي ميلان اطلاعيه پذيرش دانشجوي دكترا در رشته هاي علوم سياسي،‌ جامعه شناسي و مطالعات نيروي انساني را منتشر كرده است. در كليه اين رشته ها به نيمي از پذيرفته شدگان بورس داده مي شود. در هر رشته حداقل يك بورس را به دانشجويان خارجي اختصاص داده اند تا وجه بين المللي مدرسه حفظ شود و انگيزه اي براي اپلاي دانشجويان مستعد خارجي فراهم شود. اطلاعيه را در اينجا مي توانيد ببينيد.

رشته علوم سياسي اينجا شايد بهترين دوره دكتري علوم سياسي در ايتاليا باشد يا حداقل جزو بهترين هاست. رشته مطالعات نيروي انساني نيز رشته اي ميان رشته اي است كه همه ابعاد حقوقي،‌جامعه شناسي،‌اقتصادي  و روانشناسي نيروي كار در سازمان ها را مورد بررسي قرار مي دهد. مزيت مهم اين برنامه ها علاوه بر قوت دروس اصلي در اين است كه اين فرصت را در اختيار دانشجويان قرار مي دهد تا سال دوم و سوم را در دانشگاهي خارج از ايتاليا بگذرانند و در عين حال بورس خود را حفظ كنند (البته منوط به شرايطي چون تاييد پروپوزال،‌ يافتن استادي كه حاضر به كار با شما شود،‌ پذيرش دانشگاه مقصد و موافقت استاد راهنماي شما در دانشگاه ميلان) ولي در كل همه مدتي حدود يك سال را خارج از ايتاليا مي روند.

توجه كنيد كه اولا خارجي ها لازم نيست پولي بابت اپلاي بپردازند،‌ دوم آنكه لازم نيست مدارك اصيل و اصلي را ارسال كنيد. ارسال كپي مدارك كافي است. آنها بر اساس مدارك غيراصيل پذيرش مي دهند ولي براي ثبت نام مدارك اصلي را كه به تاييد سفارت خانه نيز رسيده باشد طلب مي كنند و مطابقت مي نمايند كه كسي اطلاعات غلط نفرستاده باشد. سوم آنكه مهلت اپلاي تا پايان ماه آگوست است. چهارم آنكه بخش مصاحبه (يعني اگر از مرحله اول گذشتيد) را مي شود به شكل مصاحبه اينترنتي برگزار كرد و نيازي به حضور فيزيكي نيست.

گامی نو در شیوه های عزاداری

به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم فرامرز حجازی

چند روز پیش، به همت دوستان در دانشگاه شریف به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم فرامرز حجازی مراسمی برگزار شد. اهمیت این مراسم در نه در موضوع آن یعنی سالگرد دوست عزیز ما- فرامرز- بلکه در نحوه برگزاری این مراسم بود که شیوه ای نوین در برگزاری مراسم ختم و عزاداری به شمار می رود. چیزی که به نظر من جامعه ایران سخت محتاج آنست. 1) این مراسم برخلاف معمول در مسجد نبود بلکه در آمفی تئاتر برگزار شد. 2)همانند دیگر مراسم قرآن خوانده شد گرچه بهتر بود آن قرآن نیز به سبک ترتیل همراه با ترجمه خوانده می شد تا از وضعیت موجود که مستمعین قرائت گوش خراشی را تحمل می کنند بدون اینکه معنای کلام الهی خوانده شده را بفهمند فاصله گرفته شود. 3) سخنران به جای آنکه یک روحانی باشد تا وعظی بخواند دوستان متعدد فرامرز بودند که هر یک خاطره ای و نکته ای از وی (شخصیت و کارهایش) را یاد آور شدند. 4) بر خلاف مجالس سنتی که زنان پرده نشین هستند، دو خانم که از دوستان فرامرز در کانون شعر و ادب بودند نیز به نقل اشعاری و خاطره ای از آن اشعار پرداختند. 5) برخلاف جلسات متعارف همسرش نیز پشت تریبون قرار گرفت و سخن گفت. مهم نبود چه گفت مهم این بود که صمیمانه حرف هایش و خاطرات روزهای آخر فرامرز را بیان نمود. از قالب متعارف که زنی پرده نشین و سوگوار است خارج شد و به عنوان شریکی زندگی و نزدیک ترین کس به آن مرحوم سخن گفت. 6) زینت بخش زمان بین صحبت ها اشعار زیبای فرامرز بود که با صدای دلنشین دوست ما آقای قاسمیان خوانده می شد. 7) مراسم خیلی خیلی به کیش شخصیت آلوده نشد. کما بیش متوسط بودن ما آدم های متوسط رعایت می شد و به ورطه اغراق چندان فرو نغلتید. 8) جالب بود که خیلی ها در حین سخن به وبلاگ خود ارجاع می دادند (وبلاگ همسر مرحوم حجازی (خانم ملیحه محمدیان)، وبلاگ برادر ایشان (فرهاد حجازی)، وبلاگ …..). 9) مونتاژی از مجموعه فیلم های به جا مانده از وی پخش شد تا یاد وی بهتر زنده شود. 10) برخلاف سنت رایج که با خرما و حلوا پذیرایی می شود با کلوچه، آب میوه و آب معدنی خنک پذیرایی صورت گرفت. 11) مجموعه ای از اشعار و نامه ها و نوشته های دوستان و همسر حجازی به شکل یک کتاب در اختیار شرکت کنندگان قرار گرفت.

برخی از اشعارش در ذهن ما دوستانش باقی مانده و برخی دیگر حتی در میان برخی توده مردم نیز نفوذ کرده است (مثل باران اسیدی ها). دوستی که حقوق خوانده از وی نقل می کرد که علت تغییر شغلش را سوال کرده بود و وی در نامه ای نوشته بود : «دیگر از این سن سالاری های این شرکت حالم به هم می خورد…» تعبیر سن سالاری تعبیر قشنگ و گویایی است و حیف است که ازبین برود. خدا رحمتش کند و به همسر و نوگل باقی مانده یاری رساند.

فرصت های تحصیل در اروپا- دانشگاه پاویا

پاویا شهری کوچک و قدیمی نزدیک میلان است و گفته می شود که قدیمی ترین دانشگاه ایتالیا بیش از 500 سال پیش در اینجا تاسیس شده است. اخیرا دانشگاه پاویا اطلاعیه پذیرش دانشجویان دکترا را منتشر کرده اند که در اینجا می توانید آن را ببینید. به طور خاص در رشته اقتصاد سه نفر را همراه کمک تحصیلی و 9 نفر را بدون کمک تحصیلی می پذیرند اما گمان می کنم که ترجیح دهند حداقل به یکی از خارجی ها بورس بدهند گرچه معیار اصلی رقابت است. برای رشته اقتصاد به اینجا نیز نگاه کنید. در رشته های دیگر نظیر مدیریت، مهندسی، علوم پایه (ریاضی، زمین شناسی و …) نیز دانشجوی دکترا می پذیرند. من می دانم که چندین ایرانی در دانشگاه پاویا مشغول به تحصیل هستند. یک مرکز مطالعات حقوق و اقتصاد نیز در این شهر وجود دارد. لذا اگر اقتصاد یا حقوق خوانده اید و به این زمینه علاقه  مندید می توانید از این فرصت استفاده نمایید. ظاهرا 12 آگوست مهلت اپلای است.

عاصم اوغلو خوانی -1

امسال فرصتی شد که تعداد زیادی از مقالات عاصم اوغلو را بخوانم و احساس می کنم که نسبت به مقالات وی دید مختصری پیدا کرده ام. به تدریج به شرط حوصله در مورد آنها خواهم نوشت.

یکی از مسائلی که در کشورهای در حال توسعه وجود دارد جنگ های داخلی است که گاه بسیار طولانی می شود به این معنی که یک گروه شورشی در یک منطقه کشور جنگ مسلحانه با دولت مرکزی به راه می اندازد. گاه این جنگ ها بسیار طول می کشند و سالها ادامه می یابند بدون اینکه گروه شورشی به کلی شکست بخورد. علت این طولانی شدن چیست؟ عاصم اوغلو دو تبیین برای این مسئله در دو مقاله جداگانه عرضه می کند.

در این مقاله می گوید که غلبه بر گروه های شورشی منوط به وجود ارتشی قوی و بزرگ است اما قوی شدن ارتش این خطر را دارد که علیه دولت نیز کودتا کنند و حکومت را سرنگون سازند. لذا تحت شرایطی دولت مرکزی ترجیح می دهد ارتش نسبتا ضعیف باشد و جنگ فرسایشی با گروه شورشی ادامه یابد.

در این مقاله فرضیه دیگری را مطرح می کند و با اطلاعات مربوط به کلمبیا آن را تایید می کند. می گوید وقتی دمکراسی به شکل انتخابات وجود داشته باشد و فرض کنید که حزب الف بر سر کار باشد. اگر غلبه بر گروه شورشی موجب شود تا مردم یک منطقه آزاد شوند و آزادانه رای دهند، آنگاه حزب ب بر سر کار بیاید (چون حزب ب مطلوب مردم آن منطقه است)، این وضعیت پیش می آید که دولت مرکزی به نوعی وجود گروه شورشی را تحمل می کند و گروه شورشی نیز مردم آن منطقه را ملزم می کند تا به حزب حاکم رای دهد. یعنی یک نوع توافق ضمنی میان آنها برقرار می شود.

سرمقاله های من- استدلالهای جذاب اما نادرست علیه اقتصاد آزاد

در این سرمقاله مشابهت استدلال های که علیه تاسیس دانشگاه آزاد مطرح می شد (در گذشته) و استدلال های عصر ما در مورد اصلاح ساختار اقتصادی را بیان کرده ام.

خطاهای فاحش اقتصادی

فرض کنید خانه ای را 100 هزار دلار خریده اید و سالی 6 هزار دلار اجاره می دهید. بانکی هم هست که سود 7% در سال می دهد. تورم هم 2 درصد است. آیا می ارزد که خانه را نگه داشت یا نه؟

قبل از اینکه بقیه متن را بخوانید لحظه ای فکر کنید و پاسخ خود را مشخص کنید.

دکتر صالحی یک بار به من می گفت که وقتی این سوال را در کلاس های graduate نیز مطرح می کنم، نیمی از کلاس می گویند نه نمی صرفد و بهتر است خانه را فروخته و پول را در بانک بگذاریم در حالیکه به آنها می گویم بابا می شود خانه را سال بعد 102 هزار دلار فروخت (بدلیل تورم) و با اجاره خانه 108 هزار دلار به جیب زد. لذا سود حفظ خانه بیشتر از فروش و سپرده گذاری در بانک است. در واقع دانشجویان فرق نرخ بهره واقعی که 5 درصد است را در نظر نمی گیرند و به نرخ اسمی آن می چسبند.

این قضیه در اقتصاد ایران نیز در سطوح عالی مطرح است و متاسفانه برخی اقتصاد خوانده ها مثل توکلی و سبحانی چنین خطاهایی در مورد نرخ بنزین، نرخ بهره بانکی و امثالهم مطرح می کردند تو گویی هنوز تفاوت نرخ بهره اسمی و واقعی برای آنها روشن نشده است. چند سال پیش مصاحبه ای بسیار خواندنی از کروگمن را ترجمه کردم که در آن گفته بود مدت حضورم در واشنگتن بسیار درس آموز بوده است زیرا دیده که چه مسائلی در سطوح سیاست گذاری مطرح می شود و مثال زده بود که در کابینه دیده بود ساعت ها بحث های بیهوده می کنند و گویی فرق بین نرخ بهره واقعی و اسمی را نمی فهمند!

سرمقاله های من- کنکور و معضل نظام آموزش عالی

در این سرمقاله به قضیه کنکور و نبود دانشگاه های خارجی در ایران پرداختم. به نظرم رقابت خوب است ولی تا این حد نه!

ادب مقام

از دکتر سروش آموختم که هر مقامی ادبی دارد. کسی که در موقعیت های خاصی چون مرجعیت (به مفهوم عام و به مفهوم خاص) آن قرار می گیرد باید ادب ویژه آن مقام را رعایت کند. نامه اخیر دکتر سروش را اصلا نپسندیدم از این حیث که با مشی و مرام عالمانه سازگار نیست. وی می بایست در مقام عالمی می ماند و فاصله خود را از سیاست مداری و فعال سیاسی بودن حفظ می کرد. این خودداری نه از روی ترس بلکه برای مصلحت اندیشه وی بود. از دید من اندیشه دکتر سروش بسیار مهم تر و راهگشاتر از بن بست های کوتاه مدت سیاسی در کشور است. اندیشه ها عمر طولانی تری از افراد و رژیم ها و دولت ها دارند و نباید اندیشه ها را فدای ملاحظات موقت سیاسی نمود. ایشان می بایست بخردانه تر عمل می کرد تا پایش هیچ گاه از داخل قطع نشود و بتواند همواره در ایران حضور داشته و به نشر و ترویج اندیشه اش بپردازد. عمل سیاسی وی نمی باید بهانه ای بدست می داد تا مخالفین فکری او بهانه ای سیاسی برای برخورد غیرعلمی با وی پیدا کنند و کینه خود از اندیشه هایش را بر سر وی تلافی کنند. همین قضیه در مورد آیه الله صانعی نیز مطرح است. تکیه بر مسند مرجعیت آنهم در موضعی مقابل قدرت حاکم مقتضیاتی دارد. مرجع تقلید نباید همانند افراد عادی در برابر اشخاص سیاسی موضع گیری کند آنهم موضع گیری تند و با الفاظ صریح. شیوه مراجع همواره اشاره به موضوعات بدون ذکر مصادیق بوده و این شیوه به نظرم حکیمانه می آید.

راستی به نظر شما عجیب نیست که در مورد قضیه سید حسن این همه واکنش ها نشان داده شد اما در مورد حمله به خانه آقای صانعی تقریبا هیچ واکنشی بروز نکرد در حالیکه در مورد قضیه سید حسن خمینی به نظرم اشکالی وجود نداشت. اگر واقعا جمعیت حاضر در آن سخنرانی عمدتا مخالف سخنرانی سید حسن بودند، به شکلی کاملا دمکراتیک و آزادانه مخالفت خود را اعلام کردند و واقعا دلیلی برای محکوم کردن آن نمی بینم. کما اینکه این حق برای همه مخاطبان وجود دارد که وقتی اکثرا مایل به شنیدن سخنان کسی نباشند می توانند عدم تمایل خود را با شعارها و همهمه ها اعلام کنند.