دوست یونانی ام 1

از میان هم دوره ای ها بیش از همه با یک یونانی رفیق هستم و هر چه می گذرد به شباهت های فرهنگی بیشتر پی می برم.چندی پیش به خانه من آمد. سر ظهر بود. گفتم که می خواهم نماز بخوانم گفت می شوم نگاه کنم؟ نشست و به من خیره شد تا نمازم را خواندم. شاید سخت ترین نمازی بود که در عمرم خوانده بودم. برایش جالب بود و می گفت که این کار چقدر می تواند در تطهیر درون موثر باشد حیف که اجباری است!

تعریف می کرد که ایام کریسمس در آتن، دچار این مشکل شده بود که دائم سرش گیج می رفت و می افتاد. سراغ دعانویس! آری دعانویس زن رفته بود و او برایش چیزی خوانده بود و گفته بود که چشم شده است! آری در فرهنگ آنها هم چشم هست. نخی را هم داده بود که به مچ دستش بود.

بیشترین رقابت ما بر سر دانشمندان کشورمان است! هر از چندگاهی می آید و یک اقتصاددان معروف یونانی دیگر را معرفی می کند که در دانشگاه های معروف آمریکا هستند.خدا دکتر پسران و دکتر صالحی را حفظ کند که تا اینجا آبروی مرا (ما را) حفظ کرده اند.

 خدمت سربازی رفته و نسبت به وقایع نظامی حساس است. می گوید که در جنگ جهانی ایتالیایی ها خواستند به یونان حمله کنند و تهدید کردند که اگر مقاومت کنید نابود می شوید ولی یونان تسلیم نشد و در یک جدال سخت لشکر ایتالیا تار و مار شد. آنها که کنار رفتند آلمانها آمدند اما آلمانها همان روش امروز اسرائیلی ها را پیش گرفتند چون دیدند که یونان کوهستانی است و آنها نمی توانند در کوهستان با رزمندگان یونانی مقابله کنند، آنقدر شهرها و مردم بی دفاع را بمباران کردند تا دولت تصمیم به تسلیم گرفت و آلمانها به آسانی یونان را گرفتند!

باز هم از او برایتان خواهم نوشت

بازی بزرگان یا بازی کثیف سیاست

مدیریت را انجام امور از طریق دیگران تعریف کرده اند ولی نمی دانم که تعریف سیاست چیست. شاید نبرد قدرت یا نبرد تحمیل اراده یا …. . تعریفش هرچه باشد این واقعیت است که یکی از المان های بازی سیاست مردم هستند. مردمی که دانسته یا نادانسته، با تمایل قلبی یا با اکراه ابزار بازی قرار می گیرند. نوآوری مدرنیته این بود که از خشونت این بازی کم کند تا مردمی که در آن گرفتارند کمتر زیان کنند و کمتر آسیب ببینند.

من از این زاویه به جنگ غزه می نگرم. حماس می دانست که توان نبرد کلاسیک با اسرائیل را ندارد ولی این مزیت را داشت که حملات اسرائیل با تلفات مردم عادی همراه می شد که این فشاری جهانی برای متوقف کردن اسرائیل را به دنبال می داشت. اسرائیل هم می دانست که به سادگی نمی تواند به رزمندگان حماس دست یابد، لذا از حیله کثیف آسیب زدن به مردم عادی استفاده کرد تا فشار داخلی بر حماس را افزایش دهد. در جنگ لبنان هم شاهد بودیم که اسرائیل قادر نبود با رزمندگان حزب الله بجنگد و حداکثر 65 نفر آنها را به شهادت رساند ولی برای اینکه هزینه های حزب الله را بالا ببرد مردم عاد و تاسیسات زیربنایی  را بمباران می کرد تا جایی که رقم کشته های مردم عادی لبنان به 1000 رسید و خرابی ها افزون شد. توجیه نخ نما در تمام این جنایت ها هم این بود که رزمندگان حزب الله درمیان مردم پناه گرفته اند و ما آنها را هدف می گیریم. از این پس حزب الله و حماس می دانند که در جنگ های آتی با اسرائیل باید هزینه کشتار توده مردم را نیز در محاسبات شان وارد کنند.

تا اینجای کار ظاهرا اسرائیل باز هم زیان کرد چرا که این بار هم نتوانست به هدفش که فتح غزه و اضمحلال حماس بود دست یابد. آخرین روزها بوش آخرین فرصت ها برای اسرائیل بود که از حمایت نامشروط برخوردار باشد و بعید است که در دوره بعد به این راحتی بتواند چنین مجوزهایی برای حمله و کشتار بگیرد. در مورد کشته و زخمی های اسرائیل باید محتاط بود. خود آنها رقم 13 نفر را اعلام کرده اند که از روز سوم یا چهارم ثابت مانده ولی گردان های قسام آن را80 نفر اعلام می کنند. به نظرم عدد واقعی چیزی بین آنهاست. منطقی نیست که اسرائیل در روز اول حمله 3 کشته و 20 زخمی بدهد و بعد در 20 روز بعد هیچ تلفاتی نداشته باشد. به نظرم سانسور خبری در این زمینه در اسرائیل بسیار شدید است.

واقعیت تلخ دیگری که ایتالیا متوجه شدم این است که در اروپا و ظاهرا آمریکای شمالی هرگاه تظاهرات به نفع فلسطین راه می افتد عرب ها به صورت منسجم و چپ ها و محیط زیست گراها و فمینیست ها و خلاصه همه کسانی که ما آنها را به آرمانگرایی بی منطق متهم می کنیم شرکت می کنند. ظاهرا وضعیت اینگونه است که واقع گرایان یا راست ها در سراسر دنیا طرفدار اسرائیل و چپ ها و آرمنگرایان طرفدار فلسطین هستند. معدود افراد پولدار طرفدار اسرائیل و اکثریت عرب های فقیر و مهاجر اروپا طرفدار فلسطین. تضاد چپ و راست، آرمانگرایی و واقع گرایی به این شکل بر منازعه فلسطین و اسرائیل منطبق شده و چه کسی است که نداند زمانه ما زمانه واقع گرایی و راست گرایی است! تغییر وضعیت در این شرایط به نفع فلسطینی ها کار بس دشوار اما ممکنی است که آرام آرام صورت می گیرد. ماحصل همین تغییرات اندکی که با همت عده ای امیدوار در دنیا انجام می شود این بود که این بار BBC با سوگیری بسیار کمتری اخبار غزه را به خوبی پوشش داد و حدود دو هفته اخبار غزه را تیتر یک خود کرد که به نظرم بی سابقه بود تا جایی که داد اسرائیلی ها را در آورد.

نکته جالب دیگر در این جنگ، نبرد هکرهای طرفدار فلسطین و اسرائیل بود. اسرائیل تیمی را برای این کار مجهز کرده بود تا سایت های طرفدار فلسطین را مخدوش کنند. طرفدار فلسطین هماهنگ نشده اماخودجوش عمل کردند. کسانی که هک کردن بلدند و نسبت به این قضایا حساسیت دارند خود را برای واقعه های بعدی آماده کنند. حیف که من بلد نیستم.

ميلان نامه 5- بانك باركليز

دانشگاه از ما خواسته بود تا يك حساب بانكي باز كنيم. بانك هاي ايتاليايي زيادند ولي ترجيح دادم كه در يك بانك بين المللي حساب بازكنم خصوصا با توجه به اين احتمال كه سال بعد ايتاليا نباشم. سراغ دويچه بانك آلماني رفتم چون اگر دچار مشكل مالي مي شدم اقوام ما در آلمان راحت تر مي توانستند به داد ما برسند. بعد از كمي معطلي به من گفتند كه بخشنامه شده براي ايراني ها حساب بانكي باز نكنيم چون ايران تحريم است. سراغ شعبه ديگر آن رفتم. آنجا هم همين را شنيدم. گفتم گور باباي شما(این روزها خبر ضرر مالی دویچه بانک موجب خوشحالی ام شده). رفتم بانك باركليز. اين بانك اصالتا انگليسي است و شعبه مركزي اش هم در ايتاليا در همين ميدان اصلي ميلان Duomo است. وقتي رفتم خانمي اسم من را پرسيد و كاري كه دارم. گفت منتظربمان. اندكي بعد مردي موقر آمد و ضمن خوشآمد گويي مرا به اتاقي در بالا دعوت كرد. مرا به قهوه دعوت كرد ولي چون روزه بودم رد كردم. سپس با تفصيل و به انگليسي نسبتا قابل قبولي گزينه هاي پيش روي بازكردن حساب را گفت. گفتم اجازه بده فكر كنم. تشكر كرد. شماره تلفن موبايلش را و تلفن دفترش را داد و مرا تا در راهنمايي كرد آنهم با چه احترامي. بعد از ظهر تصميمم را گرفتم و برگشتم بانك مذكور. فرد مذكور به استقبالم آمد و بعد از كلي خوش و بش مرا به اتاق دعوت كرد. مدارك مرا گرفت و يك كپي برداشت و شروع كرد حساب بازكردن. بعد از چند دقيقه آمد و گفت يك مشكلي پيش آمده و آن اينكه ما براي بازكردن حساب براي ايراني ها ظاهرا محدوديت داريم. من ناراحت شدم گفتم چرا. تحريم ها كه ربطي به شهروندان ايران ندارد. گفت اجازه بده ما از مركز استعلام كنيم. ما هم مي دانيم كه ربطي ندارد اما بايد با compliance office يعني جايي كه همه خود را با آن تطبيق مي دهند (دفتر حقوقي خودمان) هماهنگ كنيم. من هم گفتم كه خيلي در افتتاح حساب عجله دارم. عذرخواهي كرد. ايميل مرا گرفت و گفت در اسرع وقت پاسخ را به من ارسال خواهد كرد. خواستم از در بيايم بيرون، از او سوال كردم كه مي داني مركز فروش سيم كارت كجاست؟ گفت بله و با من به خيابان آمد و مرا تا مغازه مذكور راهنمايي كرد. شرمنده شده بودم. فردا صبح اول وقت، ايميلش را ديدم كه گفت مشكلي براي بازكردن حساب نيست. بلافاصله بعد از كلاس رفتم. تلفني با كسي بحث مي كردم كه طرف آمد. مرا با خود به اتاقي برد ولي در اتاق وارد نشد تا صحبت تلفني من تمام شود. سپس آمد و گفت كه هيچ مشكلي نيست فقط اين شعبه براي حساب هاي بالاتر از 60000 يوروست و شعبه هاي ديگر براي مقادير كمتر اما با اينحال چون تشريف آورديد مشكلي نيست مي توانيم براي شما همين جا حساب بازكنيم. اشتباه كردم و گفتم اشكالي ندارد و به شعبه ديگر شما مي روم. شعبه ديگر نزديك بود و با من تا حدودي از مسير آمد. وقتي به شعبه رسيدم ديدم اوراق من فكس شده بود و در شعبه كارهاي آن انجام گرفته بود و منتظر من بودند. بلافاصله امضاها را كردم و مقداري پول كه با خود آوردم را به آنها دادم. (تا يادم نرفته بايد بگويم كه اگر مقادير پول شما از چند هزار يورو بيشتر باشد قراردادن آن در حساب كمي گرفتاري دارد اما من چون پول را از صرافي بانك توسعه صادرات گرفته بودم و از آنجا نامه انگليسي داشتم كه اين مقدار پول مشمول پولشويي نيست و تميز است بدون گرفتاري برايم حساب بازشد و پول واريز گرديد). بعد از ظهر موبايلم زنگ زد و همان فرد از شعبه مركزي بود و سوال كرد كه آيا كارها همه درست انجام شد؟ آيا مشكلي هست؟ رضايت دارم؟ اين دقت و اهميتي كه مي دادند برايم آموزنده بود. واقعا مشتري مداري را با كارهاي بسيار كوچكي نشان مي دادند. با همين كارهاي كوچك عميقا از افتتاح حساب در اين بانك خشنودم و هرجا باشم آنرا تبليغ مي كنم. نكته اي كوچك: با وجود اينكه بانك انگليسي است ولي همه مداركي كه به من دادند ايتاليايي بود. الان يك نفر را مي شناسم كه به موبايلش زنگ بزنم و از اين امر شكايت كند. آري همان شخص!

اخیرا تصمیم گرفتم که یک حساب دلاری داشته باشم. به بانک رفتم و دیدم که در این زمینه همکاری نمی کنند و می گویند اجازه نداریم برای شما به دلیل ملیت تان حساب ارزی باز کنیم. سراغ همان رفیق مان رفتم. بعد کلی بالا و پایین و صحبت با رئیس شان نهایتا انگیزه من را از این کار جویا شد و آخرین گریزی که برای بازنکردن حساب دلاری پیدا شد این بود که هر وقت کار اقامت گرفتی بیا تا حساب باز کنیم! اما به هرحال خیلی تلاش کرد که مسئله حل شود.

انتشار کتاب مدیران و چالش های تصمیم گیری

book-cover2ترجمه کتاب معروف Judgment in managerial decision making نوشته Max H Bazerman استاد دانشگاه هاروارد توسط اینجانب به پایان رسید و به همت دوستان در انتشارات آریانا با مقدمه جناب آقای دکتر آذرهوش منتشر شد. به صلاحدید بزرگان اسم کتاب «مدیران و چالش های تصمیم گیری» و عنوان فرعی شناسایی و جلوگیری از خطاهای رایج در تصمیم گیری قرار داده شد.

کتاب در واقع روانشناسی تصمیم گیری است و نشان می دهد که همه ما در زندگی روزمره خصوصا تصمیم گیری های کاری، چه خطاهای متداول شناختی مرتکب می شویم با این امید که با شناخت آنها از تکرارشان پرهیز نماییم. مثالها و تست های ساده اما جالب معمولا همه افراد را تکان می دهد که چقدر در معرض خطا و اشتباه در تصمیم گیریها و قضاوت های شان قرار دارند. تنوع مثالها آن را به کتابی مفید برای زندگی روزمره تبدیل کرده است.

اهمیت دیگر کتاب در این است می تواند پارادایم موجود در ادبیات تصمیم گیری در کشور را تغییر دهد. در دانشکده های مدیریت و صنایع، همه بر رویکردهای تجویزی تمرکز دارند یعنی اینکه چه محاسبات و روال هایی را باید در پیش بگیریم که تصمیم بهتری اتخاذ کنیم. متاسفانه این راه حلها در عمل جواب نمی دهد. رویکردهای توصیفی به روانشناسی تصمیم گیری اتکا دارند و تلاش می کنند از بررسی خطاهای رایج در تصمیم گیری، الگوهایی را استخراج کنند و با معرفی این الگوها و ریشه یابی شناختی آنها، افراد را متذکر شوند تا مجددا چنین خطاهایی را مرتکب نشوند. لذا امیدوارم که با این کتاب تغییری جدی در سیلابس درس تصمیم گیری رشته های مذکور ایجاد شود.

اهمیت دیگر این کتاب آنست که راه را برای علم اقتصاد رفتاری در ایران می گشاید. این حوزه در کشور ناشناخته است و با این کتاب مقدمات آن فراهم می شود. روشن است که دانشجویان رشته روانشناسی در درس روان شناسی تصمیم گیری یا روانشناسی اجتماعی، دانشجویان رشته ارتباطات در درس تبلیغات و دانشجویان رشته علوم سیاسی در بحث های مربوط به روان شناسی سیاسی و تصمیم گیری در روابط بین الملل می توانند از آن بهره گیرند.

فهرست مطالب کتاب عبارت است از:

1.       مقدمه ای بر تصمیم گیری

2.       سوگیری های متداول

3.       صورت بندی و معکوس شدن ترجیحات

4.       تاثیر احساسات بر تصمیم گیری

5.       گسترش غیرعقلایی تعهدات

6.       انصاف در تصمیم گیری

7.       خطاهای متداول د رسرمایه گذاری

8.       محدودیت اخلاقی

9.       تصمیم گیری عقلایی در مذاکرات

10.   ذهنیت مذاکره کنندگان

11.   آگاهی (هشیاری) محدود

12.   بهبود تصمیم گیری

 

علاقه مندان می توانند کتاب را مستقیما از انتشارات آریانا به آدرس خ مطهری، سهروردی جنوبی، خ ملایری پور، پلاک 37 و شماره تلفن 88342910 با 10 درصد تخفیف به قیمت 6000 تومان خریداری کنند. در بازارچه کتاب هم کتابفروشی شبرنگ (واقع در بن بست روبروی ضلع غربی بازارچه کتاب) این کتاب را عرضه می کند.

سرمقاله های من

سرمقاله ها

خیلی وقت است که لینکی از سرمقاله ها را در اینجا نگذاشته ام

تفکرات سیاست گذاران ایرانی د رگذر زمان. این سرمقاله خیلی مورد توجه قرار گرفت و به بهانه سخنرانی خداحافظی آقای مظاهری نوشته شد. اگرچه ایشان در آن مراسم ظاهرا به اسم از من تشکر کرده ولی من بنا به وظیفه حرفه ای تغییرات دیدگاه ایشان را بهانه ای برای طرح مسئله ای مهمتر کردم.

قیمت نفت و اقتصاد غرب. سرمقاله ای است که بر اساس مقاله ای جدید و معروف از دورنبوش نوشته شده است و نوعی خلاصه کردن آن مقاله است.

مساله شکست یک بازار است نه شکست اقتصاد بازار. این سرمقاله هم به این مسئله پرداخته که چپ ها بحران مالی را بهانه ادعاهای واهی کرده و کل نظام اقتصاد بازار را زیر سوال برده اند.

مدیریت اجرایی و فعالیت فکری. این مقاله به بهانه نامه احمدی نژاد به اساتید اقتصاد و حوزویان در ضرورت تجدیدنظر در اقتصاد سرمایه داری نوشته شده است.

اصلاح نرخ ارز. این سرمقاله هم اقتصاد سیاسی اصلاح نرخ ارز را مطرح می کند.

توهم انزوا در عصر جهانی شده. مطلب هم از عنوان آن پیداست و شواهد متنوعی عرضه می کند که همه جهان از بحران مالی تاثیر پذیرفته اند.

اولین استثنا یا دومین استثنا. احمدی نژاد در سخنرانی تلویزیونی خود گفته بود من اولین دولتی هستم که قصد دارم اعتبار و احتمال رای مجدد آوردن را فدای اصلاحات ساختاری اقتصاد کنم. من شواهدی عرضه کردم که هاشمی هم چنین قصدی داشت ولی همه را در یک چارچوب اقتصاد سیاسی عرضه کردم. ظاهرا مورد توجه قرار گرفته است.

ریشه های عقب ماندگی نظام علمی، با توجه به تجربه ای که از دانشگاه های ایتالیا بدست آوردم، احساس کردم یکی از مهمترین عوامل ضعف نظام دانشگاهی، درونگرایی شدید آنهاست. مسئله مهم است و امیدوارم مورد توجه قرار گرفته باشد.

بهترین زمان برای اجرای طرح تحول اقتصادی. احمدی نژاد گفته که با توجه به کاهش قیمت های جهانی الان بهترین زمان برای اجرای سیاست های اصلاح ساختار است.

ترافیک کم سابقه. حضور مجدد در کشور موجب شد تا در مورد ترافیک شدید تهران قدری فکر کنم و علت اقتصادی آن را به زعم خود بیان کنم.

ميلان نامه 4- اعتصاب

هم اتاقي ايتاليايي ام سرآسيمه آمد و گفت مي داني فردا اعتصاب است؟ گفتم نه. گفت كليه وسايل نقليه عمومي غير از تاكسي ها (كه خيلي گران هستند) فردا در اعتصابند. نگران شدم كه چطور فردا به كلاس بروم. گفت نگران نباش. معمولا در اعتصابات ساعت هايي را مي گذارند تا مردم به سركارشان برسند. زنگ زد و ديد تلفن مترو روي اين پيغام است كه فردا از ساعت 6 بعد از ظهر تا 10 شب اعتصاب است. خلاصه كلاس بعد از ظهر تمام شد بدو به خانه آمدم تا گرفتار اعتصاب نشوم. خلاصه اعتصاب مانع شد تا به مراسم حسينيه ايراني ها برسم. دوستم كه تعجب مرا از اعتصاب ديده بود پرسيد مگر در كشور شما اعتصاب نيست؟ گفتم نه! اصلا نيست. اگر كسي اعتصاب كند، زنداني مي شود. داشت شاخ در مي آورد. ‹گفتم این از مزایای دیکتاتوری است!

سرمایه گذاری روی آموزش (نمونه MBA)

یکی از بهترین سرمایه گذاری ها سرمایه گذاری در امر آموزش است. انسان منابع خود یعنی پول، زمان و انرژی خود را صرف یافتن و فراگرفتن مهارت هایی می کند که بعدا این مهارت ها برایش درآمدزا می شوند. این حرف اصولا در مورد همه رشته های دانشگاهی صادق است اما در مورد رشته MBA صدق بیشتری می کند.فارغ از کسانی که در ایران این رشته را می خوانند (و معمولا شهریه نمی دهند) یکی از بالاترین شهریه های درسی متعلق به این رشته است. ندرتا دانشگاه هایی هستند که افراد را در این رشته بپذیرند و به آنها کمک مالی و بورس تحصیلی دهند. یا افراد خود در بازار کار وارد شده و به سمت های مدیریتی و درآمدهای مدیریتی رسیده اند که از پس شهریه این رشته بر می آیند یا اینکه جوان هستند و باید منابع لازم را از جای دیگری فراهم کنند. راه حلی که دانشگاه های معروف و مطرح در این عرصه ارائه کرده اند، وام های دانشجویی به متقاضیان شرکت در این دوره های گران قیمت است. این راه حل مزایای زیادی دارد. از یکسو کسانی که در تحصیل در این رشته ها جدی نیستند یا در قابلیت خود تردید دارند،را دفع می کند و کسانی که به خود، چشم اندازشان در بازار کار، توان درآمدزایی شان ایمان دارند حاضر به قبول این وام های بزرگ می شوند. دانشجو با گرفتن این وام از دانشگاه به طور رایگان مشغول به تحصیل می شود اما متعهد می گردد که پس از یک تا سه سال پس از فارغ التحصیلی ماهانه مثلا  500 یورو بپردازد.

مثلا یکی از درآمدزاترین رشته ها، فوق لیسانس سیاست گذاری اقتصادی و رشته مدیریت اجرایی دانشگاه کلمبیاست که شاید گران ترین دوره در دنیا به شمار آید. خود دانشگاه یک وام کم بهره به معدودی از پذیرفته شدگان می دهد ولی فارغ التحصیلان آن به سرعت در بهترین شرکت های منهتن کار پیدا می کنند. دوره فوق لیسانس مدرسه کندی در هاروارد نیز همین گونه است که شاید پر پرستیژترین دوره برای سازمان های بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و … به نظر رسد. اکثر دانشگاه هایی که MBA معروف دارند کمابیش از چنین امکانی برخوردارند. در ایتالیا دانشکده مدیریت دانشگاه پلی تکنیک دوره بسیار خوب و معروفی در عرصه MBA ارائه می کند که پذیرفته شدگان با نامه دانشگاه می توانند از یک بانک ایتالیایی وام بگیرند و پس از یکسال از زمان فارغ التحصیلی شروع به بازپرداخت کنند.ایرانی های زیادی در آن تحصیل کرده و از آن راضی اند.دوست ما هم دوره MBA از دانشکده مشهور وارتون را معرفی کرده است.

لینک دانشگاه کلمبیا:http://www.sipa.columbia.edu/

لینک برنامه هاروارد:http://www.hks.harvard.edu/

لینک دانشگاه پلی تکنیک: http://www.mip.polimi.it/go/Home/English

مدرسه وارتون: http://www.wharton.upenn.edu/mba

تحصیل فوق لیسانس اقتصاد

اگر می خواهید فردی آکادمیک شوید، من اصلا فوق لیسانس اقتصاد خواندن را توصیه نمی کنم و پیشنهاد می کنم که صاف و مستقیم بعد از لیسانس برای دکترای اقتصاد در آمریکای شمالی (آمریکا یا کانادا) اقدام کنید تا در جوانی و بدون فوت وقت دکترا بگیرید. این تصور را هم نکنید که با فوق لیسانس نخواندن چیز زیادی از دست می دهید.

اگر اهل کار آکادمیک نیستید و بیشتر اهل عمل و اجرا هستید، من فوق لیسانس های تخصصی را پیشنهاد می کنم. مثلا یک فوق لیسانس در فاینانس، یا فوق لیسانس در بیمه، یا فوق لیسانس در بانکداری و مسائلی مانند آن. این قبیل دوره ها آدمی را به مفاهیمی مسلط می کند که بسیار کاربردی هستند و در بازار کار بدرد می خورند و برای آدمی یک مزیت فوق العاده ایجاد می کنند. متاسفانه من جز انگلیس در جاهای دیگر از این نوع فوق لیسانسها خیلی خبر ندارم. دانشگاه های انگلیس هم اهل کمک مالی نیستند و پول حسابی می گیرند. دوست ما در شهر تورین ایتالیا یک فوق لیسانس فاینانس می خواند که کمک مالی هم می دهند. اسمش را یافتم در اینجا می گذارم. ظاهرا دوست ما راضی است و قابل توصیه است.

من فوق لیسانس اقتصاد را تنها به کسانی که مهندسی صنایع یا رشته مدیریت خوانده اند و می خواهند در مشاوره هایشان تحلیل های قوی تری ارائه کنند  توصیه می کنم. در میان جاهایی که برای فوق لیسانس اقتصاد پول(کمک مالی) می دهند من از اینها خبر دارم: 1) مدرسه اقتصادی برلین، 2)موسسه تحقیقات پیشرفته وین، 3)دانشکده اقتصاد ماگدابورگ در آلمان، 4)دانشکده اقتصاد بولوینیا، 5) دانشکده اقتصاد پومپا فابرا در اسپانیا،

لینک ها به ترتیب از این قرارند:

http://www.fhw-berlin.de/index.php?L=1&id=141?

http://www.ihs.ac.at/

http://www.ww.uni-magdeburg.de/index_en.shtml

http://lmec.unibo.it/index.php

http://www.econ.upf.edu/eng/graduates/gpem/