بازهم در مورد بنزین

تحلیل جدید من در سایت اقتصاد آنلاین

تذکر: دوستان سایت به سلیقه خود عکس غیرمتعارف بزرگی از من گذاشته اند

 

اگر مصلای تهران نماد ناکارایی نظام بودجه ریزی دولتی و ضعف دولت دراجرای پروژه‌های عمرانی باشد، بنزین و سیاست‌گذاری آن نیز نمادی از سیاست‌گذاری اقتصادی در ایران است و به خوبی نشان می‌دهد که چرا ما توسعه‌یافته نیستیم به رغم اینکه از امکانات و مواهب زیادی برخورداریم.

همانطور که احتمالا می‌دانید از پایان جنگ تا دولت آقای احمدی نژاد نظام کارشناسی ضرورت اصلاح نظام قیمت گذاری بنزین را یادآور شده بود اما هیچ‌گاه نظام تصمیم‌گیری حاضر به انجام این کار نشد. از یک سو برخی به ضرورت آن مجاب نمی‌شدند، برخی آن را قبول داشتند اما از تبعات تورمی آن هراس داشتند، برخی نیز از آشوب‌های اجتماعی پس از اعمال این سیاست هراسان بودند. در کمال تعجب به ناگاه در اواسط دولت اول آقای احمدی نژاد، ایشان کارتی کردن مصرف بنزین را در دستور کار گذاشت و نظام تصمیم‌گیری کشور نیز یکپارچه از ایشان در انجام این کار حمایت کرد. برای ناظرین بیرونی این سوال پیش می‌آمد که چه اتفاقی افتاد که چنین تصمیمی گرفته شد؟ در حالیکه در سال 1384 دولت ایشان از اقدام مجلس برای تثبیت قیمت کالاها و خدمات دولتی (از جمله بنزین) حمایت کرده بود چطور ناگهان به چنین کار ریسکی نه تنها متمایل شده بود بلکه به شدت به دنبال اجرای آن بود؟ آیا ذهنیت دولت در اثر فعالیت اجرایی عملگرا شده بود؟ آیا بودجه واردات بنزین بر بودجه دولت سنگینی می‌کرد که ناگزیر از تجدید نظر شده بودند؟ هر دو عامل خیلی محتمل نیستند چرا که هم دولت در اوج درآمدهای نفتی قرار داشت و هم درآمد وسیع نفتی آنها را از واقع‌گرایی دور کرده بود. پس چه چیزی زمینه‌ساز این تغییر بزرگ شد؟ به اعتقاد نگارنده پاسخ چیزی نیست جز اثر تحریم. در آن مقطع زمانی آمریکا به دنبال شروع تحریم علیه ایران بود و شنیده بود که ایران به لحاظ مصرف داخلی بنزین آسیب پذیر است و بخش بزرگی از مصرف داخلی بنزین از محل واردات تامین می شود. لذا تحریم بنزین ایران می توانست ضربه‌ای جدی به ایران باشد. مسئولین پس از آگاهی از این تهدید جدی ناگزیر از دو اقدام شدند. از یکسو با کارتی کردن مصرف بنزین تلاش کردند تا رشد تقاضا را کنترل کنند. از سوی دیگر پالایشگاه‌های داخلی را به تولید بنزین مجبور کردند در حالیکه تجهیزات و خط تولید آنها برای تولید بنزین طراحی نشده بود. در نتیجه عرضه بنزین داخلی افزایش یافت اما بنزینی که با این روش عرضه می شد کیفیت پایینی داشت. در واقع بخشی از آلودگی شدیدی که در هوای تهران و شهرهای بزرگ ایجاد شده است ناشی از کیفیت بسیار پایین بنزین‌هایی است که توسط این پالایشگاه ها تولید شده است.

این نحوه واکنش دولت عجیب نبود. در واقع بسیاری از اصلاحات اقتصادی در کشورهای در حال توسعه‌ای که با مسائل سیاست‌گذاری به شکل ایدئولوژیک برخورد می‌کنند تنها در اثر تهدیدات خارجی صورت می‌پذیرد. چین وقتی دریافت که احتمال جنگ با شوروی وجود دارد و از حیث تامین غذایی مشکل دارد دست از سیاست ناکارآمد دولتی کردن کشاورزی کشید و اصلاحات در آن را پذیرا شد. به نظر می‌رسد در ایران نیز تهدیدات خارجی زمینه‌ساز این تغییر سیاست شده‌اند.

حال به جایی رسیده‌ایم که به دلیل اشتباه در مکانیزم هدفمندی یارانه، قیمت بنزین بازهم فاصله زیادی با قیمت جهانی یافته و با توجه به تورم موجود در ایران و تثبیت نرخ آن، قیمت آن ناچیز شده است. نماد اشتباه بودن این وضع آنست که هر لیتر بنزین بازهم از یک بطری آب ارزان‌تر است. سوال این است که دولت فعلی چه باید بکند؟

به اعتقاد اینجانب (همانگونه که در یادداشت قبلی در سایت اقتصاد آنلاین اشاره کرده بودم) ترس از تشدید تورم و ضرورت ایجاد ثبات، دولت فعلی را زمین‌گیر کرده و از انجام اقدامات اصلاحی و جراحی‌های ضروری بازداشته است. وجود آلودگی شدید هوا در تهران و شهرهای بزرگ بهترین فرصت بود تا دولت بنزین را در این شهرها به دلیل آلودگی هوا گران می‌کرد. دولت‌های گذشته و این دولت همواره به اشتباه تصور می‌کنند که هر سیاست باید در همه جای کشور به یکسان اجرا شود در حالیکه اصلا چنین ضرورتی وجود ندارد و اعمال تبعیض‌هایی از این دست بسیار مفید خواهد بود. دولت می تواند و به اعتقاد اینجانب باید در شهرهای بزرگ که سطح درآمد بالاتر است قیمت بنزین را افزایش دهد ولی به طور موقتی قیمت بنزین را در شهرهای کوچک و به لحاظ درآمدی ضعیف‌تر پایین حفظ کند. حتی می‌توان پمپ بنزین‌های موجود در پایین شهر تهران بنزین را به قیمت ارزان‌تری عرضه کنند. به این ترتیب پتانسیل ناآرامی‌های اجتماعی تقلیل می‌یابد و فشار تورمی آن کم شده و حداقل فشار آن بر بخش‌های ضعیف‌تر جامعه کاهش خواهد یافت.

مزیت تعطیل کردن بین دو تعطیلی

این تحلیل که تعطیل کردن روزهایی که بین دو تعطیلی قراردارد به زیان اقتصاد است تحلیلی دقیق نیست. افزایش سفر افزایش خدمات مربوط به توریسم را به دنبال دارد. در هر مسئله ای اصولا برنده و بازنده وجود دارد.
واقعیت آنست که به دلیل افت اقتصادی در سال های گذشته از مهمترین بخش هایی که آسیب دید بخش توریسم در داخل کشور است
همه می دانیم که بخش توریسم نفع مستقیمش به مردم شهرستان ها می رسد و افول این بخش درآمد این بخش را کاهش داده است و احتمال بالا رفتن فقر و بیکاری در این مناطق حاشیه ای بیشتر است
تعطیلی رسمی در بخش تولید خیلی آسیب نمی رساند چون انبارها خالی و پر می شوند ولی شاید بخش خدمات را در شهرهای بزرگ (مثل بانکها) قدری آسیب زند. در شرایطی هوای شهرهای بزرگ تا این حد آلوده است منطقی است دولت از فرصت های به دست آمده برای فراری دادن مردم از تهران استفاده کند

به نظر شما آیا این تحلیل من درست است؟ اگر نه کجایش اشکال دارد؟