پیرامون انتخابات ریاست جمهوری مصر

یکی از سوالاتی که پارسال در محل کار در حین نهار از من می پرسیدند این بود که چطور خیزش ها در مصر و تونس موفق شد اما در ایران و سوریه موفق نشد؟ پاسخ من این بود که مصر و تونس استثنا بودند نه قاعده و معمولا دمکراسی اینطور الکی و سریع و کم هزینه پیروز نمی شود. این شاهد را می آوردم که مثلا در بزرگترین گردهمایی مخالفین در مصر حداکثر حدود 4 تا 5 میلیون جمع شدند یعنی از یک جامعه 60 میلیونی مصر حدود 10 درصد انقلابی بودند. آن زمان می گفتم که مطمئن هستم که حسنی مبارک هم قطعا به همین میزان طرفدار دارد (می گفتم حداقل ده میلیون طرفدار را دارد) و بلد نیست آنها را سازماندهی کند و نمایش قدرت مردمی اش را به رخ بکشد. گفتم که مسئولین ایران این هنر را دارند که در کنار سرکوب از نمایش مردمی طرفدارانشان خوب استفاده می کنند اما بن علی و مبارک فاقد این مهارت بودند. انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر صحت این ادعای مرا تا حد زیادی تایید کرد. روشن است که همه مردم سیاسی نیستند و تنها در برهه هایی سیاسی می شوند. وقتی که این برهه ها طول می کشد غیرسیاسی می شوند و دوبار خواستار ثبات وضع موجود می شوند. در همان زمان در یک مراسمی شرکت کردم. با یکی از مهمان ها در مورد خاورمیانه صحبت کردم. دو نکته خیلی جالب گفت. من گفتم که قطعا و صددرصد سیاست خارجی مصر در آینده تغییر خواهد کرد و این دوستی مصر با اسرائیل عوض می شود. فقط باید منتظر ماند و دید کی دمکراسی به بار می نشیند و چرا که جامعه مصر مخالف دوستی با اسرائیل است. خندید و گفت دوست من دمکراسی تنها نظر مردم نیست.المان هایی غیر از نظر مردم هم هستند که در برآیند نهایی سیاست ها تاثیر می گذارند! یاد این مقاله عجم اوغلو افتادم که می گفت که وقتی دمکراسی می شود نخبگان دارای ثروت، امکانات خود را به سمت شبکه های تاثیرگذا ربر قدرت و سیاست گذاری سوق می دهند و قدرت غیررسمی را تصاحب می کنند. لذا با اینکه اکثریت نیستند اما تاثیرگذار هستند. نکته دومی که گفت این بود که اروپا هیچ قدرتی برای تاثیرگذاری روی اسرائیل ندارد. به او گفتم که با توجه به قدرت یافتن آسیای چنوب شرقی، چین، هند و روسیه به لحاظ اقتصادی فکر نمی کنید که در آینده در روابط بین الملل وزن شرق بیشتر از غرب شود. گفت تا آینده نزدیک با وجود تغییر موازنه قوای اقتصادی بازهم در عرصه روابط بین الملل غرب وخصوصا آمریکا دست بالا را خواهند داشت.

حکایت حکایت نور است

می گویند مرحوم همدانی از عرفای معاصر که 30 تا 40 سال پیش فوت کرد از نور چهره ها در مورد خیلی امور قضاوت می کرد. مثلا به فردی نابینا و بی سواد ناگهان قرآن الهام شده بود و بدون آموزش می توانست از حفظ بخواند. علمایی جمع شده بودند تا او را بیازمایند. مرحوم همدانی گفته بود که لازم به امتحان نیست نور چهره اش گواه حقانیتش است. شاگرد که می خواست بپذیرد صرفا به عکس ها نگاه می کرد و می گفت که فلانی نور کمی دارد و صلاحیت ندارد. ازشاگرد وی در مورد امام زمان سوال کردند وی گفت که برای اهل عرفان تشخیص امام زمان بسیار آسان است میزان نورانیت ایشان با بقیه بسیا رمتفاوت است و جای تردید برای شناخت ایشان باقی نمی گذارد…… در حدیث داریم که در آسمان ها خانه هایی که در آن قرآن بخوانند نورانی به نظر می رسد و برای اهل آسمان شناخته شده تر می گردد. الغرض در تمدنی که ما در آن زندگی می کنیم این حساب و کتاب ها هست. در مدرنیته این حرف ها نیست. مهم این است که تجاوزی به حقوق دیگری صورت نگیرد. اگر مال دیگری را به ناحق خوردی ولی توانستی در دادگاه موفق بیرون بیایی. مهم این است که سکس بدون رضایت طرف مقابل صورت نگیرد بیش از آن مهم نیست. مهم این است که در کانال های تعریف شده بتوانی قدرت را به چنگ آوری. چه اهمیت دارد که با روحت چه می شود. در تمدن ما چیزهای دیگری هست که مهم است. بی دلیل نیست که تمدن ما در برابر تمام ابهت و فشار تمدن غرب ایستادگی می کند. حتما «آتشی هست در این خانه که کاشانه بسوخت». بی خیال بی خیال ها! اما ما نمی توانیم بی خیال باشیم یا خود را به بی خیالی بزنیم.

قدرت کلیسای کاتولیک

اگر به کشورهای عربی سفر کرده باشید حجم مساجد آنجا با ایران قابل مقایسه نیست. همین مقیاس در مورد ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی صادق است. تقریبا در تمام شهرهای ایتالیا هر چند کوچه یک کلیسا دارند. برایم جالب بود که از وسعت سیستم کلیسا سردرآورم. اتفاقی در مطب دکتر منتظر بودم که دیدم در مجله در مورد وسعت دستگاه کلیسا مطلبی به ایتالیایی نوشته بود. برخی آمار و اطلاعات آنجا را برایتان می گذارم شاید جالب باشد:

د رحال حاضر 400 هزار کشیش وجود دارد و 75 هزار نفر که در ایتالیایی manaci خوانده میشوند فکر کنم کسانی می شوند که کشیش نیستند و رتبه پایین تری دارند ولی در مجموعه کلیسا فعالیت می کنند (مطمئن نیستم). 750 هزار زن کشیش (که اصطلاحا در ایتالیایی خواهر خوانده می شوند) نیز وجود دارد. 3 میلیون مدرسه (!!!!) به کلیسا مرتبط است. من چند بار چک کردم که نکند اشتباه تایپی باشد (من از این عدد دفاع نمی کنم ولی هرچه هست می گوید که خیلی زیادند). 5 هزار بیمارستان نیز به کلیسای کاتولیک وابسته است. در جهان 1.3 میلیارد نفر کاتولیک هستند. 165 هزار نفر به طور داوطلبانه برای نهادهای کلیسا و فعالیت های وابسته به آن فعالیت می کنند. نهاد کلیسا 24 میلیون نفر را تحت حمایت قرار داده است.

منبع : L’espresso, No. 18, anno LVII, 5 Maggio 2011

سایت نشریه این است: http://www.espressonline.it

نکته جالبی که اخیرا متوجه شدم تحولات موضع گیریهای کلیساست. به عنوان مثال کلیسا آن اوایل کار از موسولینی و روی کار آمدن فاشیست ها حمایت می کردند و اقدامات آنها در نهی حضور زنان در جامعه و تاکید آنها بر خانواده و کار خانوادگی و پوشش بیشتر را می ستودند. همچنین کلیسا حمله ایتالیا به لیبی و زئیر را تایید کرد و گامی برای مومن کردن کافران قلمداد نمود. هنگامی که جنگ جهانی دوم تمام شد و ایتالیا شکست خورد همه پرسی در مورد ساختار سیاسی ایتالیا صورت گرفت. در آنجا شخص پاپ از رادیو صحبت کرد و به مردم گفت که به نظام پادشاهی رای دهید زیرا بی دینی با نظام جمهوری گسترش می یابد (قریب به مضمون). ظاهرا حدس او درست بوده و شاید برخی از دوستان مذهبی ما درمخالفت با دمکراسی  در ایران حق داشته باشند. هم اکنون نیز کلیسا از بشار اسد حمایت می کند زیرا نگران است که اگر سلفی ها کار را به دست بگیرند معلوم نیست چه بر سر اقلیت ها بیاورند.

آزادی از خانواده می جوشد

بسیاری از ما دلنگران سیاست مداران شریفی هستیم که بابت پیگیری خواسته های تاریخی ملت پشت میله های زندان قرار دارند یا در حصر هستند. شکر خدا شدت فشار بر زندانیان مثل سابق نیست ولی بهرحال زندان زندان است و دغدغه خیلی ها رهایی آنهاست اما چرا به انسانهای خیلی زیادی که در کل زندگی شان اسیر پیوندهای نادرست خانوادگی شده اند فکر نمی کنیم؟ چرا اسارت آنها را نمی بینیم و برای آنها فکری نمی کنیم. همین چندی پیش بود که در خبرها خواندیم زنی که شوهر معتادی داشته بیش از ده سال وی را تحمل می کرده و خود کار می کرده تا خرج خانواده را در آورد. نهایتا وقتی که این (نا)مرد اصلاح نمی شود و پول یارانه را نیز که قرار بود زخمی از خانواده را مرهم باشد تلف می کند به همراه مادرش او را به قتل می رسانند. اینک این دو زن به عنوان قاتل در زندان اند و منتظر قصاص و احتمالا بچه هایشان سرگردان. زخمی که این زن در کل این زندگی مشترک بر دوش کشیده آیا کمتر از ظلمی است که سیاست مداران عزیز و موجه ما متحمل می شوند؟ آیا درست است که به صرف نداشتن حق طلاق هیچ گزینه ای نداشته باشد جز کشتن طرف مقابل و حالا هم باید اعدام گردد؟ به سمت دیگر نگاه کنیم. مردهایی که به خاطر مهریه که روز به روز به شکل بی معنایی ارقام بالایی می یابند ناگزیر از تحمل طرف مقابلند یا ناگزیر به زندان می روند صرفا به خاطر اینکه نمی خواهند با کسی زندگی کنند؟ چه بخواهیم ببینیم چه نخواهیم مشکل بزرگ ما سیاست ما نیست مشکل بزرگ ما در جامعه ماست ولی معتقدم که راه حل شدن مشکلات اجتماع ما از معبر سیاست می گذرد. ما تا وقتی که در رفتارهای خصوصی مان با نزدیکان مان درست رفتار نکنیم نمی توانیم انتظار داشته باشیم که در مواجهه حکومت با مردم رفتارهای درستی را شاهد خواهیم بود.

من فکر می کنم که سیاست دمکراتیک در جامعه ای دمکراتیک محقق می شود جامعه ای که پیوندهای خانوادگی بر اساس آزادی انتخاب و احترام متقابل شکل گرفته باشد. افراد آزادی را در حوزه خصوصی تجربه کرده باشند و آن وقت بسط آن را در حوزه عمومی خواستار شوند. خیلی مسخره است وضعیت آزادی خواهانی که در زندگی شخصی مشکل دارند و در زندگی خصوصی فاقد آزادی اند. تصور کنید که مهریه ای نباشد و اجازه طلاق منحصر به مرد نباشد، در این صورت آیا فکر نمی کنید رفتارهای زنان و مردان در قبال هم تغییر کند؟ علم اقتصاد می گوید که انسانها به انگیزه ها واکنش نشان می دهند و تا وقتی که نظام انگیزشی حاکم بر خانواده درست تعبیه نشود رفتارهای متقابل آزادمنشانه، محترمانه و مدنی نخواهد بود. از این روست که معتقدم دستور سابق آقای شاهرودی برای اضافه کردن بند «عند الاستطاعه بودن» پرداخت مهریه در قباله های ازدواج، به همراه مصوبه اخیر مجلس مبنی بر لازم الاجرا بودن تا 100 سکه بعلاوه پیش فرض قرار گرفتن (default) حق طلاق برای هر دو طرف گام های مهمی است که می تواند زندگی های جدید را در مسیر و بستر درستی شکل دهد. باور کنیم که آزادی از خانواده می جوشد چرا که خانواده کوچکترین عنصر زندگی اجتماعی است.

(این را به مناسبت روز جهانی زن می خواستم منتشر کنم که به دلیل گرفتاری درسی فراموش کردم حالا به مناسبت روز زن در ایران منتشر می کنم)

آدم خوب-آدم بد

نمی دانم که این مطلب تکراری است یا نه. یادم است وقتی که در بروکسل دنبال خانه می گشتم آژانس مسکنی که مرا برای یافتن خانه راهنمایی می کرد به آپارتمانی برد و در تعریف آن آپارتمان گفت که این محل از حیث امنیت خوب است زیرا آدم های خوبی در آن تردد می کنند مقصود وی دیپلمات های مستقر در بروکسل بودند زیرا خانه مذکور دقیقا در محل نهادهای اروپایی (کمیسیون اروپا و پارلمان) قرار داشت و به آنجا مشرف بود. وقتی به تورین آمدم آژانس مسکن گفت احتمالا در منطقه فلان خانه نمی خواهی. در آنجا مهاجران زندگی می کنند که معمولا فقیر هستند و ناامن تر است. به ذهنم رسید که مقصود از خوبی و بدی آدم ها در این تعاریف چیست؟  آیا دیپلمات ها خوبند چون ذاتن خوب هستند یا چون حقوق بالایی دارند حدود 5000 یورو و برای شان نمی صرفد دزدی کنند؟ اگر آنها درآمدی در حد افراد فقیر داشتند بازهم خوب می بودند؟ و بر عکس. سپس این سوال به ذهنم  رسید که ما به چه معنا خوب هستیم و خلافکار نیستیم؟ آیا آدم نمی کشیم به خاطر اینکه می ترسیم گیر بیافتیم و مجازات شویم یا از آدم کشتن متنفریم؟ دزدی چطور؟ اگر از نوع دیوار بالا رفتن باشد بله اهلش نیستیم آیا به دلیل ریسک آن و مخاطرات آنست یا آن را درست نمی دانیم. اگر به شکل کم کاری باشد چی؟ اگر به شکل دور زدن سیستم برای گرفتن یک پروژه پولساز، ایجاد ارتباط برای کار یافتن و از اینها باشد چطور؟ حال به خلاف های کوچک تر برسیم. پارک در محلی که باید پول دهیم ولی نمی دهیم به این دلیل که فکر می کنیم در آن منطقه پلیس نمی آید تا پرداخت و یا عدم پرداخت پول پارکینگ را چک کند؟ چندی است به این چیزها فکر می کنم و جوابی ندارم. قاعدتا باید فیلسوفان اخلاق به این حرفها پرداخته باشند من که خبر ندارم

تورین شهر کاخ های سلطنتی

من بدجور از شهر تورین خوشم آمده و بدون اغراق آن را برتر از فلورانس می دانم که آوازه آن جهانگیر است. یکی از دیدنی های این شهر کاخ هایی است که خاندان savoy در جای جای این شهر و این استان ساخته اند. نکته این است که در گذشته ایتالیا اساسا وجود نداشته و هر تکه تحت یک فلمرو بوده: تورین، ونیز، میلان، جنوا، ناپل، رم، فلورانس، سیسیل(اینجا الان هم تا حدی همینطور است:) ). ولی خاندان Savoy از صد و پنجاه سال پیش توانستند ایتالیای متحد را به وجود آورند. آنها نقطه شروع خود را تورین قرار دادند و تورین در واقع اولین پایتخت ایتالیای متحد شد. این خاندان یک ویژگی که داشتند این بوده که به معماری بسیار اهمیت می دادند و یک معمار سرشناس با خود آورده بودند که کاخ های دیدنی برای آنها ایجاد کنند. یکی از بهترین لذت های ما در ایام تعطیل بازدید از این مجموعه های فوق العاده زیباست. من کاخ هایی که در اینجا دیدم را می نویسم و لینک آن را هم می گذارم تا با دیدن عکس های آن لذت ببرید:

1. pallazzo reale

2. venaria reale

3. castello di stupinigi

4. castello di racconigi

5.castello di Moncalieri

مجموعه Superga نیز مقبره خانوادگی آنهاست به همراه یک کلیسا. مقبره خانوادگی آنها فوق العاده دیدنی و هنرمندانه است. مثلا از سنگ یک پارچه مجسمه افراد درست شده و حتی لباس آنها و حتی ستاره های روی لباس های توری زنان مشخص شده است که آدمی از زیبایی فوق العاده آن مدهوش می شود. دیروز که از کاخ واقع در racconigi بازدید می کردیم این سوال برای مان پیش آمد که کاخ پادشاهان ایران کجاست و چه بر سر آنها آمده؟ امروز که این خبر را خواندم بسیار متاسف شدم.