بنیان دمکراسی

تغییر ذهنیت سیاست مداران سخت تر از خارج کردن آنها از مناصب شان است. این بنیان اصلی گردش نخبگان و به تبع آن انتخابات به عنوان مکانیزم این گردش است.

پاسخ معمای رشد و سرمایه انسانی

یک پاسخ دم دست این است که مشکل به شاخص های اندازه گیری سرمایه انسانی بر می گردد. شاخص رایج میزان سالهای تحصیل است اما اشکال این شاخص این است که کیفیت آموزش را در نظر نمی گیرد. کیفیت پایین آموزشی نمی تواند بهره وری افراد را بالا ببرد و از این رو تاثیری در رشد ندارد. دکتر نیلی زمانی با آقای نفیسی هم دوره ای ما روی این مسئله کار می کردند که کیفیت تحصیلات تکمیلی در ایران پایین است و اثر آن عمدتا رشد دمکراسی خواهی بوده تا رشد تخصص و امثالهم. نمی دانم نتیجه تحقیق شان چه شد.

نکته دیگر این است که بازار کار معمولا علائم نادرستی به خانوارها می دهد. در ایران و خاورمیانه که بخش عمومی بزرگ است و استخدام دولت شدن جذابیت بالایی دارد، افراد را به سمت حوزه هایی می کشاند (یعنی مدرک گرایی) که عملا تاثیری در بهره وری فرد ندارد. مدیری را تصور کنید که مدرک فوق لیسانس می گیرد اما این درس خواندن هیچ تاثیری در عملکرد وی ندارد. به قول دکتر اصفهانی، مشکل مدرک گرایی موجب انباشت غیربهینه و بیش از اندازه سرمایه در این قبیل کشورها شده است.

فرضیه دیگر مشکل را به نظام آموزشی مربوط می کند. نظام آموزشی قادر نیست مهارت های لازم را به افراد منتقل کند (مثل آموزش زبان انگلیسی) ولو اینکه بازار کار دائم سیگنال می دهد که به افراد مسلط به زبان نیاز دارد ولی ساختارها آنقدر غیرمنعطف است که این سیگنال ها تاثیری ندارند.

لذا اصل تئوری زیرسوال نیست زیرا درجاهایی مثل کره سرمایه انسانی از نوع مناسبی انباشت شده و بازار کار هم سیگنال های درستی فرستاده و در عمل هم رشد اقتصادی به تبع آن بوجود آمده است.

معمای رشد و سرمایه انسانی

در ادبیات کلاسیک رشد اقتصادی داریم که افزایش سرمایه انسانی (یعنی تحصیلات و مهارت های فنی و حرفه ای و همچنین تجربه) به رشد اقتصادی کمک می کند. نتیجه طبیعی که از این حرف برای سیاست گذاری گرفته می شود این است که باید تحصیلات را در جامعه افزایش داد تا رشد اقتصادی افزایش یابد. حال باید به دنیای واقع رجوع کرد و دید که آیا این پیش بینی تئوریک با واقعیت سازگار است و شواهد موجود موید آنست که هرجا تحصیلات افزایش یافته رشد هم افزایش یافته است؟ دکتر اصفهانی در مقاله ای به صراحت می گوید اینگونه نیست و رشد تحصیلات موجب افزایش رشد اقتصادی نشده است. دلیل این امر چیست؟ چند فرضیه برای پاسخ به این مسئله مطرح است که در پست بعدی به برخی از آنها اشاره می کنیم.

میلان نامه 26- دستشویی

شرمنده بابت انتخاب موضوع!

در ایتالیا غیر از دستشویی فرنگی، یک دستشویی دیگر کنار دستشویی فرنگی استفاده می شود که اصطلاحا بیده گفته می شود و برای شستشوست. بعضی جاها هم کنار دستشویی فرنگی شلنگ آب برای شستشو وجود دارد. عکسش را نگذاشتم  اما اگر می خواستید ببینید چه شکلی است در گوگل بزنید bidet خواهید یافت

نکته دوم اینکه قرار دادن مجله در دستشویی در اینجا خیلی رواج دارد. ظاهرا از دید اینها دستشویی جا و وقت مناسبی برای خواندن روزنامه و مجله است.

مقایسه فضای آکادمیک داخل و خارج از کشور

یک تفاوت جدی که در فضای آکادمیک داخل و خارج از کشور وجود دارد تصور از دانشگاه به طور کلی و دانشکده های اقتصاد به طور خاص است. آنقدر که من فهمیدم در ایران دانشگاه جایی است که صرفا آموزش داده می شود و تحقیق یک کار جانبی است در حالیکه در فضای خارج کشور ماموریت اصلی دانشگاه تحقیق به طور اعم تحقیقات نظری و بنیادی و یا کاربردی است و در کنار آن آموزش هم تعریف می شود. در واقع اعضای هیئت علمی در وهله نخست محقق هستند و برای اینکه بتوانند توجیه کافی برای دریافت دستمزد داشته باشند هر ترم یک یا دو درس هم می دهند که این را هم همه هر ترم نمی دهند. به عبارت دیگر دانشگاه ها مراکز تحقیقات بنیادی و احیانا کاربردی هستند نه صرفا آموزشگاه و محقق استخدام می کنند نه صرفا معلم.

نتیجه طبیعی اینکه در دانشکده های خارج از کشور سمینارهای علمی به معنی ارائه مقالات تحقیقی به صورت هفتگی جزو مسائل اصلی دانشکده است همانگونه که تدریس جزو مسائل جدی دانشکده حساب می شود و از اینرو بودجه مشخصی برای دعوت از نویسندگان مقالات وجود دارد در حالیکه در ایران سمینارهای علمی یک تفنن است و هر فصل یا هر دو فصل یک بار یک سخنرانی ارائه می شود. تازه اینکار ظاهرا بودجه مشخصی هم ندارد. در دانشکده های ایتالیا تا جایی که تحقیق کردم هر هفته اقلا یک سخنرانی علمی هست. در دانشکده های برتر اروپا تعداد سخنرانی ها در هفته افزایش می یابد تا جایی که مثلا در دانشگاه ممتاز UPF پنج سخنرانی در هفته برگزار می شود یعنی هر روز یک سخنرانی (یک روز مختص کلان، یک روز خرد، یک روز سنجی و ریاضی، یک روز ……). به این شکل افراد بروز نگه داشته می شوند و فضای مقاله خواندن و مقاله نوشتن حفظ می گردد. بگذریم از اینکه ارزیابی های هر فرد نیز نهایتا با تعداد مقالاتی که منتشر کرده سنجیده می شود.

مرگ بر یک کشور

دیشب کلاس ایتالیایی داشتم در مدرسه شبانه ای که شهرداری یکی از شهرهای خیلی خیلی کوچک کنار شهر کوچک ما برگزار می کند. آخر کلاس معلم مان روزنامه استان varese را به من نشان داد و گفت چند نسخه اضافی است. می خواهی؟ یک نسخه برداشتم. دیدم روی صفحه اول با تیتر بزرگ نوشته Morte all’ italia یعنی مرگ بر ایتالیا و عکس بسیجی هایی که به سفارت ایتالیا حمله کرده بودند را انداخته بود. سه صفحه کامل در این مورد مطلب نوشته بود. حقیقتش خشکم زد  که وقتی یک ایتالیایی این جمله را می خواند چه احساسی بهش دست می دهد. احساسی که به آنها دست می دهد این است که مردم جایی آرزو می کنند شصت میلیون آدم ایتالیایی بمیرند، شهرهای شان نابود شود و …. . هیچ چیز غیر از نفرت و ناراحتی حاصل نمی گردد.

به معلم مان با زبان دست و پا شکسته گفتم که کار بدی کردند چنین چیزی را اینجوری نوشتند. گفت آره. همه که با هوش نیستند دقیق شوند. کار بدی بوده. می دانم که آنها عده قلیلی هستند .

راستش اولین بار بود که در مورد شعار مرگ بر یک کشور و انعکاسی که این شعار می تواند بر دیگران داشته باشد فکر کردم. شعارهای مرگ بر برلوسکونی هم داده بودند ولی این مهم نیست چون خود اینها نیز علیه سیاست مداران شان بد و بیراه می گویند (گرچه سیاست مداران ویژگی نمایندگی یک جامعه را دارند) اما عاقبت الامر چون بالاخره یک جمعیت انبوهی مخالف دارد و واکنش ها به یک موضع سیاست خارجی است که لزوما دیدگاه همه جامعه نیست حساسیت زیادی بر نمی انگیزد اما شعار مرگ بر یک کشور امر متفاوتی است.

ناگفته نماند که انجام این تظاهرات کاملا اشتباه بود. مهمترین خواست اسرائیل از ایتالیا این بود که روابط اقتصادی اش با ایران را کاهش دهد و ایتالیا به شدت از این جهت تحت فشار است. همه می دانند که ایتالیا هم اکنون بزرگترین شریک تجاری ماست و خیلی از صنایع و پروژه های ما از طریق همکاری با طرف های ایتالیایی پیش می رود. فشارها آنقدر شدید بود که آلمانی ها جا خالی کردند و ایتالیایی ها جایگزین شدند. هرچه قدر بر ایتالیایی ها فشار می آورند اما چون خود برلوسکونی آدمی اهل بیزنس است کار جدی علیه ایران نمی کرد. به قول خودشان هارت و پورت می کند اما در عمل اهل بیزنس است و این چیزی بود که کفر اسرائیلی ها را در می آورد. فرض کنید که روابط اقتصادی ما با ایتالیا نیز کاهش یابد. تکلیف پروژه های صنعتی ایران چه می شود. اگر این کانال ارتباط ایران با تکنولوژی روز و تجارت با جهان نیز قطع شود چه چیزی جایگزین می شود؟ آیا این جایگزینی ها حتی اگر مقدور باشد با هزینه فراوان و زمان زیاد ممکن نمی گردد؟ حمله احمقانه به سفارت که نماد یک کشور است هیچ سودی نداشت که برعکس ضرر نیز دارد و در درون حاکمیت اینجا می تواند انگیزه یا تعداد هواداران کاهش رابطه را تقویت کند. بر عکس اگر ایران اقدامی در جهت بهبود روابط صورت می داد می توانست تلاش های دیپلماتیک اسرائیل را خنثی کند یا حداقل تقلیل دهد. فعلا که از این حرف ها خبری نیست و عقلانیت از سیاست خارجی و اقتصاد رخت بربسته است.

کتاب های اقتصادی برای غیراقتصادی ها

دوست من در مورد کتاب های اقتصادی برای خودش به عنوان یک شهروند غیراقتصادخوانده سوال کرده. متاسفانه این مشکل در همه جای دنیا هست ولی در 10 سال اخیر کمی وضع بهتر شده و چند کتاب نوشته شده است. در منابع فارسی شاید تنها کتاب قابل توصیه، کتاب مبانی اقتصاد نوشته گریگوری منکیو نشرنی قابل ذکر باشد. دانشگاه علامه نیز این کتاب را چاپ کرده ولی به دلیل دست بردن مکرر در متن و مثال ها (ایرانی کردن مثال ها) توصیه نمی کنم. یک کتاب هم هست که کاربرد تحلیل های اقتصادی را در مسائل زندگی نشان می دهد که همان کتاب معروف «اقتصاد نابهنجاری های اجتماعی» از نشر نی است. این کتاب ترجمه دیگری با نام «اقتصاد علم انگیزه ها» نیز دارد.

در کتاب های انگلیسی من کتاب Macroeconomics و Microeconomics نوشته Krugman را توصیه می کنم. به نظر تبارک و کوئن نویسندگان وبلاگ مشهور marginal revolution نیز کتاب های اقتصادی با این هدف نوشته بودند که گرچه نخوانده ام ولی حدس می زنم برای این مقصود مفید باشد. از دسته کتاب های نوع دوم یعنی کتاب هایی که کاربرد اقتصاد در مسائل زندگی را نشان می دهد می توان به کتاب های company of stranger، naturalist economist، undercover economist، logic of life نیز اشاره کرد.

سرمقاله های من- پیرامون خوشه بندی

در این سرمقاله، دو نکته پیرامون خوشه بندی را مطرح کرده ام.

حکمت های مغفول مانده

به نظر من تاريخ انقلاب تاريخ سعی و خطا در مورد خيلی از يافته های بشر (اعم از يافته های سنتی و مدرن) بود که بعدا به آن خواهم پرداخت.

يادم می آيد زمانی که حکومت می خواست نمايش انتخابات مجلس هفتم را تدارک ببيند، ميردامادی در دفاع از عملکرد مجلس ششم اين حرف حکيمانه را زد که وقتی مجلس فارغ از مناقشات باشد، اين مناقشات در جامعه بروز خواهد يافت ولی مجلسی که مناقشات جامعه را بروز دهد، ديگر ضرورتی برای التهاب در جامعه نخواهد بود. مشکل امروز حکومت اين است که نمی خواهد به هيچ عنوان نهادهای سياسی را در اختيار مخالفين بگذارد و در عين حال می خواهد جامعه ساکت باشد.

اين حرف صحيح آنقدر زده شد که ديگر اهميت آن به چشم نمی آيد ولی زمانی که مطبوعات را می بستند، مزروعی مکرر می گفت وقتی صداهای داخلی بسته شود مردم به رسانه های بيگانه رو می آورند. در آن زمان حکومت اين تهديد را جدی نمی گرفت اما الان با موفقيت روزافزون بی بی سی فارسی گرفتار شده که چه بکند

میلان نامه 25- مملکت فوتبال

ایتالیاست و فوتبالش. موضوع صحبت زن و مرد فوتبال است. هر شهر بزرگ نیز طرفدار خودش را دارد مثلا تورینو که تیم تورینو را با هوادارای سرسختش داره با یوونتوس. جالب اینجاست که هرچقدر این تیم تورینو شکست می خوره بازهم از شدت و حدت هواداراش کاسته نمی شه یک جوری عشق ولایی به این تیم دارند. نمادهاش تو خونه شونه.

سن سیرو نرفتید؟ دلتون نسوزه! من هم نرفتم. هر بار که خواستم برم بلیط 30 یورویی ردیف های آخر برام سنگین اومد چه برسد به الان که انضباط مالی سخت تر شده!

ولی یک چیز بگم که حسابی دل فوتبالی ها بسوزه! درسته که دو تیم اصلی میلان (اینتر و آث میلان) مربوط به شهر میلان اند اما کمپ و محل زندگی شان نزدیک شهر ماست 40 کیلیومتری میلان یک جای خوش آب و هوا. ظاهرا تو شهر کوچک ما زیادند. هفته پیش هم ظاهرا گتوزو یک ماهی فروشی باز کرده که همه فوتبالیست های دو تیم برای افتتاحیه اومده بودند. من که اهلش نیستم بازیکن ها را بشناسم ولی می گن در شهر دیده می شوند. اگه اشتباه نکنم بکام الان تو یکی از این دو تیم است و اون هم اینجا زندگی می کنه. راستی کولاک تیم اینتر را دیدید یا همزمانی آن با داربی تهران آن را تحت الشعاع قرار داد؟ راستش این را هم من ندیدم (فقط در اخبار گل ها را دیدم و خرابکاری رونادینیو). در اینجا مستقیم این برنامه ها را نمی شود دید بارها اشتراک دارند و مردم برای دیدن مستقیم این بازی ها به بار می روند… خلاصه از شوخی که بگذریم در جای جای این شهر کوچک و شهر کناری زمین بازی است و تا پاسی از شب ملت فوتبال تمرین می کنند (کلاس های آموزش فوتبال نه فوتبال تفریحی) برقرار است حتی در این زمستان سرد لعنتی که تمام بشو نیست

« Older entries