کشکولیات

– کشف وبلاگ ایمایان بر خودم مبارک باد! چندی است که نوشته های خواندنی گیرم نیامده بود. البته کماکان از وبلاگ جنگها و تاریخها محظوظ می شوم.
-بر خلاف میلان که از همان روز اول از این شهر خوشم نیامد، از شهر تورین بسیار خوشم آمده است. شهری کوچک، با معماری شهری خوب، خیابان های عریض و بزرگ، ساختمان های بزرگ، بسیار سازماندهی شده (این حجم از اتوبوس و تراموا را من در دیگر شهرهای اروپا ندیده بودم)، دارای رودخانه ای زیباست که همانند شهرهایی چون پاریس و آمستردام زیبایی خاصی به تورین داده است. فضای سبز زیادی دارد و از این حیث با بروکسل کاملا قابل مقایسه است. نهایتا اینکه نه تنها یک کوه برای اسکی دارد بلکه تپه زیبایی تماما سبز بر شهر مشرف است. شهر صنعتی و دانشجویی است و وجهه بین المللی آن بیش از میلان است.
-به قول ایمایان، کشتار اخیر در نروژ با انگیزه مقابله با اسلام صورت گرفت. لذا دیگر نمی توانند بگویند که اسلام گرایی به خشونت گرایی می انجامد. اصولا خشونت گرایی توجیه خود را می تراشد و پیدا می کند. اینکه دینداری بیشتر چنین توجیهاتی را بوجود می آورد تا لیبرالیسم قابل قبول است اما از دید دینداران توجیهی برای نفی دین نیست. اینکه مسافرت رفتن بیش از خانه ماندن احتمال کشته شدن را بالا می برد اما وقتی منافع سفر را نیز لحاظ کنی می بینی که می ارزد. برای متدینین منافع دین آنقدر زیاد است که وقتی کنار تبعاتی چون گسترش خشونت گرایی قرار داده می شود بازهم به صرفه است اما منتقدین چون به دین اعتقاد ندارند صرفا هزینه های آن را می بینند مثل کسی که از سفر صرفا احتمال کشته شدن را ببیند.
-پست مربوط به نقد کتاب هویدا و همچنین قضاوت های فرهنگی به روز شد.

نقدی بر کتاب معمای هویدا

هر کس از دوستان هم تیپ خود را می بینم تحت تاثیر کتاب معمای هویدا نوشته آقای میلانی شدیدا ارادتمند هویداست. این کتاب به شدت تاثیرگذار بوده است از این حیث که نویسنده زحمت زیادی برای جمع آوری مطالب متحمل شده و نهایتا هم با قلم بسیار زیبایی مقصود خود را بیان کرده است. همچنین چون جمهوری اسلامی همواره از هویدا تصویر منفی ارائه می کرده کسی که قدری عالمانه وارد شود و نکات مثبتی بیان کند در فضای شدیدا سیاست زده عرصه فکر سریعا مورد استقبال قرار می گیرد و قضاوتی مخالف روایت رسمی حکومت به بت جدیدی در جمع های خصوصی و سطوح غیررسمی تبدیل می شود همانطور که در مورد هویدا اینگونه شد.
من به این امر چندان نمی پردازم که قلم تاریخ نگاری با قلم ادبی متفاوت است و اینکه فردی به شکل غیرمستقیم و گاه مستقیم ارادت خود را در تاریخ نگاری وارد کند با مشی تاریخ نگارانه آن قدر که من فمیدم سازگار نیست. به این مسائل نمی پردازم چون نکته اصلی من چیز دیگری است.
اهمیت هویدا در تاریخ ایران این است که در دوره وی اقتصاد ایران توانست پیوسته (همانند چین و ترکیه فعلی) رشد دو رقمی داشته باشد. این نکته کلیدی در مورد هویداست که به نظرم نویسنده کتاب مذکور به رغم تلاش هایش اصلا متوجه آن نشده است. اهمیت هویدا در این نیست که چطور مدت طولانی توانست بر سر کار بماند و با شاه بسازد. این سوال اذهان سیاست زده ای است که به اعتقاد من نگاه درستی به مسائل ندارند و از زاویه درستی به مسائل نگاه نمی کنند. برای این افراد مهمترین مسئله این است که آیا هویدا بهایی بوده یا نه یا رفتار جنسی ناهنجاری داشته یا نه.
اگر سوال درست و مسئله اصلی این است آنگاه نکاتی که باید نویسنده مذکور به دنبال جمع آوری آن می افتاد این بود که سهم شخص هویدا در سیاست گذاری های عمومی در آن زمان چه بود؟ در مسائل مملکت داری هویدا چگونه می اندیشید؟ چگونه تیم اقتصادی خود را گزینش می کرد؟ تعارضاتی که در طبیعت کارهای اجرایی در سطوح عالی است چگونه رتق و فتق می شد؟ چگونه تعارض منافع حل و فصل می گردید؟ چطور بر مقاومت های موجود در برابر انجام تغییرات و اصلاحات اقتصادی فائق می آمد؟ در این امور تعاملش با شاه چگونه بود و هر کدام چه سهمی در این موفقیت داشتند؟ هویدا مملکت داری را چگونه آموخته؟ از چه کسانی تاثیر پذیرفته است؟ زندگی وی در خارج از کشور و تحصیلاتش چه آموزه هایی برای توسعه یافتگی کشور به دنبال داشته؟ همفکرانش که برخی بعدا همکارانش شدند صرفا پیوند سیاسی داشتند یا نوعی همفکری در مسائل اقتصادی و کشورداری آنها را به هم پیوند داده بود؟
کتاب معمای هویدا خیلی در مورد مسائل غیرمهم چون بهایی بودن یا نبودن، اختلاس کردن یا نکردن، فاسد بودن یا نبودن وی نوشته اما از دید من اینها خیلی مهم نیست مهم این است که به سوالاتی چون سوالات فوق پاسخ داده می شد که متاسفانه آنقدر که یادم می آید (از حدود 5 سال پیش که کتاب را خواندم) چنین چیزهایی در کتاب نیست. لذا باید گفت که هویدا هنوز ناشناخته است و باید یک محقق دیگر که همتی مثل آقای میلانی دارد اما نگاه درستی به مسئله دارد و از چارچوب نظری لازم برای انجام این تحقیق برخوردار است آستین همت بالا زند و هویدا را به جامعه بشناساند. در این صورت خواهیم فهمید که آیا هویدا ترمزی برای آن دوره توسعه یافتگی بوده یا یک پیشران بوده است. متناسب با آن قضاوت نهایی خود را در مورد هویدا شکل خواهیم داد
– ظاهرا لازم است این توضیحات اضافه شود. شاید نزدیک ترین شخصیت معاصر به هویدا حسن حبیبی باشد. همه می دانند که حسن حبیبی نقشی در مسائل قدرت نداشت و صرفا به خاطر انجام کارهای اجرایی سرکار بود. هویدا نیز ماندگار شد چون در مسائل قدرت خطری را متوجه شاه نمی کرد. البته خیلی ها چنین ویژگی داشتند اما ویژگی منحصر به فرد وی که او را از دیگران ممتاز می کرد توان اجرایی اش بود. به همین دلیل باید هویدا را از این زاویه بررسی کرد.

برتری اقتصادی و قضاوت های فرهنگی

غم انگیز است که انسان ها در انتخاب میان فرهنگ ها و قضاوت بین آنها شدیدا تحت تاثیر توفیق اقتصادی کشورها (و تمدن ها) قرار دارند در حالیکه حداقل این ادعا به شکل جدی وجود ندارد که پیشرفت اقتصادی غرب مرهون فرهنگ آنجاست. اگر بپذیریم که مفهومی کلی به اسم تمدن وجود دارد و بپذیریم که حداقل تمدن غرب و تمدن اسلامی-عربی-ایرانی-ترکی وجود دارد، آنگاه قضاوت افراد در مورد برتری آنها شدیدا تحت تاثیر موفقیت اقتصادی غرب است و به همین دلیل قبول برتری فرهنگ غرب راحت تر است. واقعا سخت است که آدمی برتری فرهنگ کشورهای خاورمیانه را مدعی شود وقتی چنین در مشکلات اقتصادی و تبعات اجتماعی آن گرفتارند.
ناگفته مشخص است که مدعی نیستم اگر کسی به برتری فرهنگ غرب رای داد لزوما این انتخابش تماما تحت تاثیر واقعیت مذکور است.
بروز رسانی: دقیقا همین مسئله در قضاوت میان اسرائیل و فلسطین مطرح است. برای این خارجی ها سخت است که ظالم بودن و ناحق بودن اسرائیلی های پیشرفته ای که اقتصاد خوبی دارند و توانسته اند مسئله قدرت را با یک دمکراسی مستحکم حل کنند را بپذیرند و به برحق بودن فلسطینی هایی که در فقر گرفتارند و اقتصاد وامانده ای دارند و درگیر تعارضات قدرت هستند را بپذیرند.