تشخیص فریب های سیاسی

شیطنت و شیادی در عرصه سیاست خصوصا سیاست ایران فراوان است و یکی از واقعا اصلاح گری ها کمک به همدیگر در شناخت و تشخیص آنهاست. یکی از مفاهیم بنیادین و در عین حال ساده و ابتدایی علم اقتصاد به ما در تشخیص یکی از مصادیق فریب های سیاسی یاری می کند و آن مفهوم، مطلوبیت است. مقصود این است که همه انسانها از چیزی بسته به نوع شخصیت و علایق، تربیت و غیره حظ و لذت می برد. در اقتصاد اصطلاحا می گویند مطلوبیت کسب می کند. نکته مهم این است که محتوای این تابع مطلوبیت برای افراد مختلف می تواند متفاوت باشد. مثلا بیایید این قول مشهور را در نظر بگیریم و بپذیریم که انسانها عموما در جوانی بیشتر مجذوب شهوت جنسی، در میانسالی بیشتر مجذوب ثروت و تنعم مادی و در سنین بالا مجذوب قدرت، احترام و اعتبار اجتماعی می شوند. گرچه همه این امور در همه سنین مطلوبند اما اهمیت هر کدام در یک مقطع سنی بیشتر می شود.

حال اگر یک جوان به سادگی دست رد به پیشنهاد کسب یک موقعیت سازمانی بزند، فداکاری و خویشتن داری بزرگی نکرده است کمااینکه برای یک فرد مسن خودداری و چشم پوشی از ثروت اهمیت چندانی ندارد و خیلی نشان از بزرگی و بزرگ منشی نمی دهد. به همین سیاق کسی را در نظر بگیرید که بنا به تربیت و نوع اجتماع پذیری اش، از ترویج و گسترش یک خط فکر، یک ایدئولوژی و یک مرام بیشتر مطلوبیت کسب می کند تا سوار شدن بر یک ماشین جدید و گران قیمت. مثلا وی از اینکه تریبونی در سطح جهانی پیدا کند و یک فحش به اسرائیل دهد بیشتر مطلوبیت کسب می کند تا اینکه خانه ای ویلایی و مجلل داشته باشد. در این حالت، ساده زیستی وی مزیت مهمی به شمار نمی آید. اگر شرایط سیاسی به گونه ای باشد که این ساده زیستی بتواند امتیازی برای رسیدن به موقعیتی برای آن امر مهمتر مثلا دستیابی به تریبون های بین المللی فراهم کند که دیگر به هیچ عنوان مزیت نیست بلکه فرد می تواند به طور استراتژیک یعنی با محاسبه هزینه فایده خط مشی ساده زیستی را اتخاذ کند تا به آن امر مهمتر دست یابد. نتیجه اول اینکه ساده زیستی فی نفسه مزیت نیست و نشان از گذشت و خویشتن داری نمی دهد. نتیجه دوم اینکه وقتی می خواهیم به ارزیابی سیاست مداران بپردازیم باید با فرض اینکه وی می خواهد غریزه طبیعی و مشروع کسب قدرت خود را ارضا کند بیش از اینکه نگاه کنیم که آیا ساده زیست است یا تجملاتی باید به این نگاه کنیم که چقدر در بازی سیاست اهل رعایت قواعد اخلاقی، حقوقی و قانونی است. درست است که ساده زیستی می تواند سیگنال (علامتی) از توجه فرد به ملاحظات اخلاقی و قانونی در جمع آوری ثروت بدهد اما اولا این سیگنال کامل نیست و می تواند کاملا مخدوش باشد مثلا ساده زیستی فرد از بی عرضگی در جمع ثروت حکایت کند.

علم اقتصاد به ما می آموزد که انسانها در پی حداکثرکردن مطلوبیت شان هستند. این به معنی آنست که آن فرد میانسال تلاشش را می کند تا بهینه ترین شیوه را برای کسب حداکثر ثروت پیدا کند و آن مسیر را دنبال نماید. آن شخص کهنسال نیز تلاش می کند تا حداکثر قدرت را بدست آورد. این تلاش های حداکثر سازی ثروت و قدرت بی محدودیت نیست. مثلا شما بسته به ساختارهای سیاسی با محدودیت های مختلفی رو به رو هستید. مثلا در جوامع دمکراتیک کسب قدرت منوط به جلب رای توده مردم است و در جوامع غیردمکراتیک منوط به متقاعد کردن کانون های قدرت و تصرف این کانون ها… . لذا اصولا حداکثرسازی به شکل مقید صورت می گیرد نه نامقید (یعنی محدود به قیودی است قیود امکان پذیری). غیر از قیود امکان پذیری قیود دیگری نیز هستند که قانون، حقوق و اخلاق ناشی می شوند. مثلا درست است که همه تلاش می کنند ثروت خود را حداکثر کنند اما اخلاق و حقوق و عرف مانع می شود تا با تمسک به دزدی این کار صورت گیرد. مشابه همین قیود نیز در عرصه سیاست حاکم است. مثلا اخلاقا مذموم است که شما به قدرت برسید از طریق کشتن رقبا، تهمت زدن و تخریب آنها، انحصار وسایل ارتباط جمعی، اعمال شکنجه و مجازات ها و محدودیت های مختلف برای رقبا و هواداران رقبای سیاسی. نکته مهم در این توصیف ساده اینجاست که دقیقا همانقدر که دزدی برای کسب ثروت زشت است، شکستن حریم های اخلاقی و قانونی برای کسب قدرت نیز مذموم است. همانگونه که دزدی به قصد توزیع آن به فقرا توجیه کننده این عمل نیست، کسب قدرت به شکل غیراخلاقی و غیرقانونی برای ترویج یک سری ارزش های محبوب ناپسند می باشد و پذیرفتنی نیست. باید بیاموزیم که فساد سیاسی را همانقدر جدی بگیریم که فساد مالی را جدی می گیریم و در عرصه سیاست بیشتر دلنگران فساد سیاسی باشیم تا فساد مالی و فریب کسانی را نخوریم که ساده زیستی و سلامت در جمع ثروت را پوششی برای فساد سیاسی قرار می دهند. ضعف بزرگ انسانها در این است که تخلف در حوزه ثروت را به سادگی می فهمند و قبح آن را در می یابند و تخلف در حوزه قدرت و سیاست را به این سادگی متوجه نمی شوند. در حوزه ثروت اندوزی چون اعمال و تبلورات آن نظیر خانه بزرگ، ماشین گران بروز فیزیکی و تجسمی دارند، تشخیص راحت تر و خودفریبی و توجیه خود سخت تر است در حالیکه در عرصه سیاست چون قدرت بیشتر با اراده ها سروکار دارد کمتر بروز فیزیکی می یابد و از این رو تشخیص آن سخت تر و امکان خودفریبی تحت عناوینی چون مصلحت کشور، منافع ملی، تعالی یک ایدئولوژی یا مرام فکری بیشتر می شود.

دقیقا به دلیل همین ملاحظه است که رهبران سیاسی ایران به طور سنتی به مسئولین توصیه می کنند مشی ساده زیستی داشته باشند چون مردم نسبت به فساد مالی سریع تر واکنش نشان می دهند تا فساد سیاسی. دقیقا در همین جهت است که آرزوی مخالفین سیاسی کشف و شناخت فسادهای سیاسی مسئولین است تا روی آنها بتوانند بهتر تبلیغ کرده و هوادار جمع کنند.

2 دیدگاه

  1. رضا کیانی said,

    سپتامبر 17, 2010 در 9:27 ب.ظ.

    عالی بود برادر

  2. حشمت‌الله said,

    سپتامبر 18, 2010 در 11:38 ق.ظ.

    خیلی خیلی خوب توضیح دادی مطلبو، این مطلوبیت خیلی قشنگ بود و دندان شکن :d
    بیشتر بنویسین لطفا


برای حشمت‌الله پاسخی بگذارید لغو پاسخ