رشد اقتصادی چین

چین از دهه هفتاد به این سو پیوسته رشد اقتصادی ده درصد داشته است این درحالی است که در سالهای بعد از انقلاب ما تنها دو سه سال پس از جنگ چنین رشدی را موقتا تجربه کردیم. آنچه این موفقیت را موجب شده حجم بالای سرمایه گذاری، اتخاذ استراتژی توسعه صادرات، کسب تکنولوژی های جدید و افزایش نیروی کار غیرکشاورز از طریق انبوه مهاجرت ازروستا به شهر است. چین برای تداوم رشد خود با چند محدودیت روبروست:

1)سیاست تک فرزندی موجب افت جمعیت آن در آینده می¬شود و نیروی کار به عنوان یکی از عوامل تولید کاهش می¬یابد.

2)حجم سرمایه گذاری در چین آنقدر بالا بوده که سرمایه¬گذاریهای جدید به بازدهی نزولی رسیده اند یعنی رشد کمتری ایجاد می¬کنند.

3)تقاضای داخلی چین تا کنون کم بوده است و مردم به جای مصرف پس انداز می کردند. اگر سرمایه گذاری به دلیل خصوصیت بازدهی نزولی کاهش یابد، باید مصرف خانوار و دولت تداوم رشد را تضمین کند اما چنین چشم اندازی به چشم نمی خورد.

4)با افزایش مستمر رشد اقتصادی درآمد سرانه چینی¬ها بالا رفته و به تدریج از خط فقر بیرون آمده و تقاضا برای کالاها و خدمات افزایش یافته است. طبیعی است که افزایش کالاهای قابل مبادله از طریق واردات قابل تامین است اما کالاهای غیرقابل مبادله دچار افزایش قیمت می¬شوند. لذا به تدریج قیمت مسکن و دستمزد در چین رو به افزایش است و کم کم مزیت کارگر ارزان چینی از بین می رود و هزینه¬های تولید بالا می¬رود و مزیت قیمتی کالاهای چینی کمرنگ می¬گردد.

2 دیدگاه

  1. فرید said,

    ژانویه 14, 2013 در 5:09 ب.ظ.

    سلام. اخیرا کتاب عاصم اغلو و رابینسون رو میخوندم (why nations fail) و بنظرم دو ملاحظه جدی دیگر رو این دو محقق اشاره میکنند، یا حداقل برداشت من از حرفاشون در مورد چین این بوده که:
    1- اقتصاد چین تا اکنون به مرحله ای نرسیده که برای رشد نیاز به «نوآوری» داشته باشه ولی دیر یا زود به این مرحله میرسه و این در حالی هست که نهادهای اقتصادی و سیاسی در چین هنوز بستر مناسبی برای تولید دانش و نوآوری فراهم نکرده.
    2- نهادهای سیاسی در چین انحصارگرایانه هستند و جای سوال هست که آیا چین بدون اصلاح نهادهای سیاسی میتونه رشد اقتصادیش رو -مخصوصا اگر دچار تضاد با انحصارگرایی سیاسی بشه- ادامه بده.

  2. ژانویه 18, 2013 در 7:47 ب.ظ.

    […] رشد اقتصادی چین (علی سرزعیم؛ دوست‌دار سقراط) […]


بیان دیدگاه