کدام نظم اجتماعی بهتر است؟

با یکی از دوستان در مورد گشت ارشاد صحبت می کردیم. می گفت من با گشت ارشاد موافقم زیرا مانع از تعارض اجتماعی می شود به این معنی که به جای اینکه اقشار مذهبی مستقیما با برخی اقشار دیگر روبرو شوند، اینکار به یک نیروی رسمی اجتماعی محول می شود که در بدترین حالت گفته می شود مامورند و معذور. در مقابل من می گفتم که گمان نمی کنم این شیوه، شیوه مناسبی از همزیستی اجتماعی باشد. اقشار اجتماع باید بتوانند فارغ از وجود نیروی قاهره دولت با هم همزیستی داشته باشند و راه هایی برای تحمل همدیگر پیدا کنند هرچند برای هم صددرصد خوشایند نباشد. وقتی دولت در این وسط وارد می شود مانع می شود تا این روابط به شکل طبیعی شکل گیرد و اگر احیانا خلایی در قدرت این نیروی واسط ایجاد شود شکاف مذکور به خوبی خود را نشان می دهد.

نخستین بار این نکته را در یکی از نوشته های آقای عبدی دیدم که گفته بود پیش از صدام سنی و شیعه و کرد بدون مشکل حاد با هم زندگی می کردند و باهم ازدواج می کردند. وقتی صدام آمد و غلبه سنی ها را به اکثریت شیعه تحمیل نمود، تعارض میان آنها آغاز شد اما وجود قدرت فائق دولت مرکزی مانع از علنی شدن این شکاف رو به تزاید بود. نتیجه آنکه وقتی بر اثر سرنگونی صدام این قدرت مرکزی حذف شود، خلاء چسب اجتماع آشکار گردید و تعارض ها به شکل هولناکی مثل کشتار همدیگر ظاهر شد. همین قضیه به نظر می رسد که در ایران به شکلی در حال وقوع است. حقوق برخی اقشار انکار می شود و رانتی به برخی اقشار دیگر داده می شود و این تعارض ها در وضعیت طبیعی و عادی حل نمی شود ولی قدرت دولت مرکزی مانع از بروز این تعارضاتی است که عمیقا در اجتماع ریشه دوانده است. اگر خدای نکرده روزی قدرت دولت مرکزی ضعیف شود تعارض های هولناکی در ایران سر برخواهد آورد که تصور آن نیز چندش آور است.

از همین زاویه است که به نظرم مشکل دمکراسی در ایران مشکلی پیچیده است زیرا اگر دولت خیلی قوی باشد تن به دمکراسی نمی دهد اما اگر ضعیف شود مشکلات حادی سربر می آورد که دمکراسی را به اولویت های چندم تنزل می دهد. لذا باید حدی میان این دو برقرار شود. چگونه می شود به اینجا رسید چیزی است که باید رهبران و استراتژیست ها برایش پاسخ یابند.

راستی نظر شما چیست؟ من درست می گویم یا دوستم؟ در مورد دمکراسی چطور؟

7 دیدگاه

  1. Parham said,

    نوامبر 12, 2010 در 11:05 ب.ظ.

    من با نظر شما موافقم. چون انتظار دارم برای تشخیص چگونگی زندگی مسالمت آمیز با سایر کسانی که هم عقیده ام نیستند، خودم و شخص مقابل تصمیم بگیریم، نه اینکه کسی در راستای برتری یکی نسبت به دیگری توجیه پردازی کنه و موجبات ایجاد جبهه گیری نسبت به عقاید بشه.
    در مورد دموکراسی هم با توجه به شناخت سطحی ای که بعنوان یک شهروند از کشورم دارم، فکر میکنم رسیدن به آن به یکباره ، ففط موجب پی آمدهای ناشی از تخلیه گروهی خواهد شد که طی مدت ها خار تر از دیگران خوانده شده و در پی نوعی انتقام جویی هستند. بنابراین با یافتن راهی که طی برنامه ای بلند مدت به دموکراسی نهایی بینجامد را معقول تر می بینم. اما حقیقتا نمیدانم آیا دموکراسی می تواند به خودی خود موجب شکوفایی یک جامعه شود یا خیر !

  2. آرش said,

    نوامبر 13, 2010 در 2:51 ق.ظ.

    به نظر تبادل افکار و صحبت کردن راجع به نظرات و اعتقادات راه بسیار مناسب تر و کم هزینه تری نسبت به استفاده از نیرو برای غلبه بک نظر بر دیگر نظرات است که همان طور که گفتید هنگامی که نیرو برداشته شود این فنر فشرده آزاد می شود و قابل کنترل نیست

  3. مرتضی said,

    نوامبر 13, 2010 در 9:03 ق.ظ.

    به نظر من نگاه شما به پدیده مفاسد اجتماعی نگاه درستی نیست چراکه اصولا این گونه مسائل از نوعی نیست که با تفاهم و تعامل عمومی بتوان آن را حل کرد. شاید این نگاه شما از اینجا ناشی می شود که اصولا پدیده بی حجابی و ساختارشکنی را در جامعه جرم نمی دانید و صرفا آن را در حد یک اختلاف سلیقه می دانید. از دیدگاه جامعه مذهبی ایران مفاسد اجتماعی که از مصادیق بارز آن بی حجابی و تن فروشی است جرم محسوب می شود و تاثیرات مخرب فراوانی را در جامعه به همراه دارد. با فرض اینکه چنین پدیده ای جرم به حساب می آید بر طبق قانون اساسی وظیفه نیروی انتظامی برخورد با آن است. البته به نظر من راه حل نهایی برخورد انتظامی نیست و مانند تمامی مشکلات راه درمان دارد ولی برای جلوگیری از تخریب بیشتر ساختار جامعه، برخورد نیروی انتظامی لازم است.
    یرای من جای سوال است که شما چطور از لفظ «هم زیستی» استفاده می کنید؟

    • علی سرزعیم said,

      نوامبر 13, 2010 در 9:43 ق.ظ.

      بی حجابی با تن فروشی متفاوت است. ولی یک فرهنگ است و دومی همه جای دنیا جرم و امر غیرقابل قبول (به استثنای هلند). اینکه جامعه مذهبی ایران بتواند با جامعه غیرمذهبی (یا غربزده) همزیستی داشته باشد امر عجیبی نیست. اینکه چه چیزی جرم محسوب شود یا نه به دنبال آن تفاهم مشخص می شود و نیروی انتظامی مجری آن تفاهم خواهد بود. این تفاهم هم امر صوری و رسمی نیست مثلا جامعه مذهبی ایران نهایتا پذیرفته که کسانی مانتو تن کنند و به جز بخش های تندرو آن، بازهم پذیرفته کسانی در خانه پارتی بگیرند اما بیشتر از اینها را نیز می تواند بپذیرد

  4. اشكان said,

    نوامبر 13, 2010 در 5:55 ب.ظ.

    به نكته هاي جالبي توجه كردي
    تا حالا اين طوري به قضيه نگاه نكرده بودم
    موفق باشي

  5. مهدی said,

    نوامبر 13, 2010 در 8:57 ب.ظ.

    فارغ از جواب سوال شما، بنظرم مثالی که استفاده کردید جای تامل دارد. مسئله پوشش بر خلاف مذهب، دینامیک بسیار بالایی دارد و ضمنا بشدت متاثر از گروههای اجتماعی است که افراد به آن تعلق دارند. از طرفی افراد می توانند بسته به شرایط، پوشش های مختلفی انتخاب کنند و این انتخاب بر خلاف مذهب، صفر و یک نیست. حال اگر فرض کنیم پوشش الف (بخوانید بی حجابی) باعث پذیرش بیشتر در جامعه است، یا حداقل ظاهرا اینگونه است، می توان انتظار داشت که این پوشش به سرعت گسترش پیدا کند.

  6. amin said,

    نوامبر 15, 2010 در 7:10 ق.ظ.

    این ساختار انتقام گیری همین الان هم در جامعه به شکل خفیف موجوده
    به نظرم راه حل انتظامی مناسب نیست چون این گونه مخالفت ها باعث جدایی مردم از یکدیگر و هم چنین حس انتقام گیری را زیاد می کند.
    نمی دانم دقت کرده اید یا نه که تمام همین مانتو های نامناسب که از آنها سخن می گوییم از کجا می آیند؟همه آنها را بنگاهها و تولیدی های صنفی تولید می کنند که چیزی را مد می کنند و چیزی را دمده.و اتفاقا اغلب آنها هم مذهبی هستند.
    به لبنان دقت کنید: به خاطر عدم وجود چنین نیروی انتظامی همه راحت با هم هستند و چند دستگی وجود ندارد.بسیار شده که مسیحیان طرفدار پر و پا قرص سید حسن شده اند. فکر میکنید اگر آنها هم رویه ما را دنبال می کردند وضع اتحادشان مثل الانشان بود؟


بیان دیدگاه