قبلا یک مصاحبه در مورد رشته اقتصاد کرده بودم که تلویحا افراد را به ورود به رشته اقتصاد تشویق نکرده بودم (discourage کلمه ای است که به نظرم معادل فارسی خوبی ندارد). این روزها که کم کم نتیجه اپلای های آمریکا و کانادا مشخص می شود تعداد ایمیل هایی که در مورد اپلای در اروپا سوال می کنند بیشتر شده و مضمون واحدی که من همواره مطرح می کنم را در اینجا دوباره می نویسم:
سوال من این است که آیا مطمئن هستید می خواهید رشته اقتصاد آنهم در مقطع دکتری بخوانید؟ به باور من تعبیر رومر در مورد رشته اقتصاد کاملا درست است: فیزیک علوم انسانی. این تعبیر دقیقی است که ماهیت این رشته را به خوبی نشان می دهد. تعداد کمی هستند که بخواهند رشته فیزیک بخوانند و عموم افراد به دلیل انتزاعی بودن آن، رغبتی به آن ندارند و رشته های مهندسی که کاربردی تر است را ترجیح می دهند. همین قضیه در مورد رشته اقتصاد صادق است. رشته اقتصاد نیز رشته ای تئوریک است (به باور من) و طبیعتا جز کسانی که علاقه جدی به حوزه علوم انسانی ندارند نباید به این حوزه علاقه مند شوند. در واقع همان طور که برای رشته فیزیک کاربردهایی متصور است برای رشته اقتصاد نیز کاربردهایی دارد اما اصولا اگر کسی اهل علوم کاربردی است نباید اقتصاد بخواند کما اینکه نباید فیزیک بخواند. فوق لیسانس های فاینانس، بانکداری، بیمه و امثالهم اگر خوب طراحی شده باشد به مراتب برای این قبیل افراد جذاب تر است تا رشته ای مانند اقتصاد.
دعوت به رشته اقتصاد؟
مارس 26, 2011 در 6:10 ب.ظ. (Uncategorized)
پویا said,
مارس 26, 2011 در 8:03 ب.ظ.
سلام
نظر شما را تایید میکنم. تنها یک سوال دارم.
گرایش های رفتاری(غیر ریاضی) و ریاضی اقتصاد در نظر شما از این نظر یکسان است؟
علی سرزعیم said,
مارس 27, 2011 در 4:24 ب.ظ.
چنین گرایش هایی در اقتصاد نداریم
حسن said,
مارس 26, 2011 در 8:36 ب.ظ.
سلام
قابل توجه کسانی که به یک مستر بسیار با کیفیت در رشته فاینانس یا مدیریت ریسک و بیمه علاقه مند هستند
کلج کارلو آلبرتو ایتالیا با همکاری دانشگاه تورین از امسال مستر مدیریت ریسک خود را راه اندازی مینماید. پیش از این این مدرسه تنها در اقتصاد و فاینانس دارای مستر بسیار عالی بود. من خودم آنجا تحصیل کردم و به همه اکیدا توصیه میکنم بویژه اگر پیش زمینه خوب ریاضیات داشته باشند
حامد قدوسی said,
مارس 27, 2011 در 8:29 ق.ظ.
سلام علی. لطفن این قدر کلیگویانه و بدون پرداختن به جزییات ملت را دلسرد نکن. اولن مرز بین اقتصاد و فاینانس و اینها بسیار کمرنگ شده است. ثانین، اگر از برخی دانشکدههای عجیب غریب اروپایی بگذریم، اقتصاد در بسیاری از گرایشهایش دقیقن کاربردی است ولی کاربردش در سطح دیگری مطرح است. تو نمیتوانی مدلساز بانک مرکزی بشوی مگر اینکه دکترای ماکرو گرفته باشی، نمیتوانی در گوگل ویاهو و مایکروسافت الخ کار کنی مگر اینکه در حد دکتر روی طراحی مکانیسم و اینا کار کرده باشی، نمیتوانی در شرکتهای مشاوره معروف کار بگیری مگر اینکه دکترای آیآو داشته باشی و الخ.
آدمهای زیادی – خارجی – هیچ علاقهای به علوم انسانی ندارد و باز اقتصاد میخوانند صرفن به دلیل بازار کار بهتر.
ضمنن به یک معنی دکترای فیزیک کاربردی (که اقتصاد بیشتر به آن شبیه است) و دکترای الکترونیک در عمل با هم فرقی ندارند و لذا برای کسی که موضوع را دقیق میداند تشبیهت به فیزیک موضوع را خیلی روشن نمیکند.
علی سرزعیم said,
مارس 27, 2011 در 4:28 ب.ظ.
سلام وقتی در حد 5 خط می نویسی نمی شود تفصیلی سخن گفت. اگر لینک مصاحبه را که اضافه کردم نگاه کنی می بینی که در آنجا نکاتی که گفتی را آوردم و قبول دارم که بازار کار اقتصاد بهتر از برخی رشته های دیگر است اما انصافا با تصور افراد عموما همخوان نیست. گفتن ندارد که در جملاتت می شود ان قلت آورد. روشن است که مرز اقتصاد و فاینانس در دکترا و تحقیق خیلی کمرنگ شده ولی بحث کاربرد و در سطح مستر این فرق هنوز جدی است. به آگهی های بازار کار نگاه کن. چند تا مثل گوگل و یاهو شرکت داریم یا شرکت های مشاوره معروف؟ ولی بهرحال قبول داری که اقتصاد شبیه فیزیک کاربردی است نه مهندس برق گرچه اینها در برخی جاها مشابه می شوند؟
پویا said,
مارس 28, 2011 در 11:36 ق.ظ.
سلام
به نظرم لیسانس ها و فوق لیسانس ها، میآیند «آموزش» میبینند تا «تئوری های عمومی» که توسط دکتری ها تولید شده را فراگیرند و سپس در سازمان خودشان آنها را «کاربردی» کنند. لذا دکتری ها تولید کننده علم و مابقی مقاطع مصرف کننده علم هستند.
پس کسی در دکتری(فقط قسمت تحقیقش را منظورم هست) چیز جدیدی «آموزش» نمیبیند. او تنها آموزش میبیند که «تحقیق» کند و «علم را توسعه دهد».
لذا عموما بیرون از دانشگاه به دکتری احتیاج نیست ، مگر اینکه جایی «محقق ممتاز» بخواهند.این در حالتی هست که علم تولید شده(و نیز نشر یافته) در دانشگاها ها نیاز خاص یک مشتری(دولت – شرکت یا …) را برآورده نمیکند.
لذا اینکه بانک مرکزی دکتری کلان بخواهد یا گوگل دکتری طراحی مکانیسم یا شرکتهای بزرگ دکتری آی او ،امکانش هست. ولی به نظرم خیلی زیاد نیست.
در ضمن این گونه جاها اگر هم محقق بخواهند برای تولید علم برای مصارف خودشان، میتوانند این را به صورت پروژه تحقیقاتی تعریف کنند و به دانشگاه بدهند و پولش را بپردازند.مگر اینکه ملاحضات خاصی داشته باشند.
حامد قدوسی said,
مارس 28, 2011 در 3:04 ب.ظ.
علی مشکل استدلالت این است که با دکترا شروع میکنی و به توصیه در مورد فوقلیسانس ختم میکنی. بلی در فوق لیسانس تفاوت زیاد است ولی آدمهایی که با تو مشورت میکنند عمدتن دنبال بازار دکترا هستند. مقدمات استدلالت هم برای بازار دکترا است.
پویا در مورد رشته اقتصاد و فاینانس اصلن این طور نیست که میگویی. در رشته اقتصاد آدمها تازه آموزش میبینند و به این خاطر مهارتهای فنی بلدند که فوق لیسانسها بلد نیستند. دقیقن به همین خاطر است که یک بازار بزرگ کاربردی وجود دارد که فقط و فقط از مقطع دکترا استخدام میکند. این خاص اقتصاد نیست، در اکثر رشتههای علوم انسانی این طور است. حتی در مورد ریاضی و اینها هم همین طور است.
پویا said,
مارس 28, 2011 در 6:06 ب.ظ.
حامد من حرف علی را در مصاحبه اش پذیرفته ام که میگوید فوق لیسانس های آکادمیک دو ساله (نه حرفه ای های یکساله) در اروپا همان درس هایی را میگذراند که پی اچ دی ها در دو سال اولشان پاس میکنند.
لذا یک فرد دارای فوق لیسانس، در دوره دکتری (نه پی اچ دی) دیگر آموزش دیگری نمیبیند. صرفا تحقیق میکند( ممکن است به صلاح دید استاد راهنمایش چند کورس کوتاه را هم در جهت تزش بگذراند)
لذا پایه حرف من این فرض بود. حتی اگر این فرد دارای فوق ایسانس به جای دکتری برود پی اچ دی باز هم چیز متفاوتی آموزش نمیبیند(همان درس های فوقش را در دو سال اول پی اچ دی اش باید دوباره پاس کند)
حرف شما با این فرض صحیح است که با سیستم آمریکایی ، مستقیما از لیسانس برود دوره پی اچ دی. آنوقت بله. من حرف شما را قبول دارم.
باز هم اگر اشتباه میکنم لطفا تصحیح کنید.
حامد قدوسی said,
مارس 28, 2011 در 8:32 ب.ظ.
بلی پویا با این مقدمات حرفت تا حدی درست است – نه کامل چون همان تحقیق عملن آموزش تکنیکهای پیشرفته را هم توش دارد، به عبارتی یک فارغالتحصیل دکترای اقتصاد چیزهای خیلی بیشتری از صرف روش تحقیق بلد است، مدلسازی بلد است که یک فوقلیسانس خوب و حرفهای بلد نیست – ولی نظام غالب و روند فعلی به سمت نظام آمریکایی است که علاوه بر لیسانس و دکترا، فوق لیسانس هم به صورت جداگانه وجود دارد.
پویا said,
مارس 29, 2011 در 7:31 ب.ظ.
سلام مجدد خدمت علی سرزعیم گرامی
تصور کردم بی مناسبت نیست در ارتباط با همین پست ، درباره خواندن دکتری در داخل یا خارج هم پستی بگذارید. و از نظر خود آن را تحلیل کنید
عمده استدلال علیه خواندن دکتری در خارج این است:
با رفتن ، لینک های شما با داخل قطع میشود. به نسبت کسی که دکتری را در داخل خوانده شما عقب هستید و آنها مناصب را اشغال میکنند.
تازه هر چه باسواد تر باشید بدتر است. عموما دانشگاه ها مقاومت میکنند از ورود استادی که از خودشان سرتر است.لذا نمی ارزد که بخواهید بروید و بعد برگردید. اگر هم میروید بهتر است بروید آمریکا که بعد از فارغ التحصیلی بتوانید کار گیر بیاورید و دیگر برنگردید . در اروپا هم که اصولا نمیشود کار گیر آورد.
نتیجه : یا نروید یا اگر میروید، بروید که دیگر برنگردید آنهم فقط به مقصد آمریکا
بسیار خوشحال میشوم که روی این مبحث، یک پستی بگذارید و آن را از نطر خود بشکافید.
حتما حامد قدوسی عزیز هم به غنای بحث خواهند افزود.
علی سرزعیم said,
مارس 31, 2011 در 12:11 ب.ظ.
چشم به زودی در این رابطه چیزی خواهم نوشت
علی کاشمری said,
مارس 31, 2011 در 10:21 ق.ظ.
دوستان عزیز مطالب شما مرا بر آن داشت که نظری پیرامون بحث مذکور دهم ولی از آنجایی که نظرم بیشتر به شرح حال شخصی پرداخته شد و متنی طولانی پیدا کرد در وبلاگم قرار دادم:
http://ecoclub.blogfa.com/post-679.aspx
علی سرزعیم said,
مارس 31, 2011 در 12:10 ب.ظ.
خواندم ولی نهایتا قضاوتی در مورد درست یا غلط بودن حرف من نکردید
علی کاشمری said,
مارس 31, 2011 در 1:21 ب.ظ.
علی عزیز، زمانی که می خواستم در مورد حرف شما قضاوتی کنم یاد خودم افتادم. مصاحبه شما را خواندم و اینکه بگویم جمع بندی شما درست یا غلط به نظرم نمی توان جواب قاطعی داد. حکایت دو مدعی است که نزد قاضی میروند، قاضی پس از شنیدش ادعای هر دو، خطاب به اولی می گوید شما راست می گویی و به دومی می گوید حق با شماست!
شما به یکسری سوالات از دیدگاه خود پاسخ دادید که از طرف من قابل احترام است. حال اینکه ادامه تحصیل اقتصاد، اقتصادی نباشد از نظر بنده دو وجه پیدا می کند. اول اینکه آیا می توان گفت به طور کلی ادامه تحصیل در رشته های دیگر نیز اقتصادی است یا خیر؟ به این منظور که این بحث فقط شامل اقتصاد نیست، بلکه مربوط به ادامه تحصیل است برای برفرض کارکردن در ایران. دوم اینکه هزینه فرصت تحصیل دکتری اقتصاد چقدر است؟ آیا ارزشی بالاتر از موقعیت های دیگر را دارد؟ یا اینکه شرایط جذب کار را در آینده دارد؟ اینها سوالاتیست که برای من مطرح می شود و جواب آنها برای هر فردی با توجه با قابلیت هایش متفاوت است.
مرتضی said,
مارس 31, 2011 در 1:44 ب.ظ.
سلام
مصاحبه شما را خواندم . یکی از نکاتی که در این مصاحبه مطرح شده هزینه فرصت تحصیل در رشته اقتصاد مخصوصاٌ در مقطع دکتری است . در واقع از این مصاحبه می توان نتیجه گیری کرد آینده خیلی موفقی برای فارغ التحصیلان رشته اقتصاد در مقطع دکتری نمی توان تصور کرد . مخصوصاً کسانی که گرایش های کاملا تئوریک خوانده باشند .
اگر تمایل دارید در مورد خودتان بفرمایید . شما بعد از دکترا به چه کاری مشغول شدید . چه میزان هزینه فرصت برای دریافت مدرک دکتری متحمل شدید؟ ارزیابی شما از شرایطی که بدست آوردید و هزینه هایی که متحمل شدید چیست؟
و سوال بعدی اینکه به نظر شما اگر قرار باشه که رشته هایی مثل MBA یا بانکداری و بیمه گسترش پیدا کند به فارغ التحصیلان رشته اقتصاد نیاز هست؟ یعنی این افراد با همین مبانی تئوریکی که آموزش دیده اند می توانند در گسترش رشته های کاربردی مذکور موثر باشند؟
د.سلیمانی said,
آوریل 2, 2011 در 1:56 ب.ظ.
این رومر که می گین کدوم یکیه؟ پاول یا دیوید
د.سلیمانی said,
آوریل 2, 2011 در 1:57 ب.ظ.
یا کریستینا؟؟
محمد افضلی said,
آوریل 12, 2011 در 6:49 ب.ظ.
سلام حامد
میشه یه جواب مفصل به کامنت شماره 8 بدی؟؟؟؟؟؟؟
علی سرزعیم said,
آوریل 14, 2011 در 3:05 ق.ظ.
باشه چشم